مبانی اتحاد و انسجام از منظر عقل

ب: مبانی اتحاد و انسجام از منظر عقل:
شکی نیست که هر انسان سلیم النفسی بر اتحاد و انسجام هر چه بیشتر تأکید دارد. هر فرد و جامعه‌ای در صدد رشد و توسعه همه جانبه است. می‌خواهد در همه امور اعم از معنویت و مادیت ترقی کند و این ممکن نمی‌شود مگر با ارتباطات سالم و بر اساس منافع ملی.
در واقع همه سعی دارند از دانش، تکنولوژی و داشته‌های دیگران استفاده کنند بدون آنکه متحمل خسارت قابل توجه‌ای بشوند.
روایتی از حضرت امیر(ع) هست که می‌فرماید: «الاسلام هو التسلیم، والتسلیم هو الیقین، والیقین هو التصدیق، والتصدیق هو الاقرار، والاقرار هو الاداء، والاداء هو العمل». (9)

در اینجا مفهوم تسلیم جز یقین نمی‌باشد. و یقین زائیده عقل است نه احساس و عاطفه. پس اتحاد و انسجامی مد نظر است که بر پایه‌های عقلانیت و استدلالات قرآن و دین اسلام استوار باشد. این تسلیم، تسلیم جاهلانه و کورکورانه نیست. و بی شک نمی‌توانیم راههای اتحاد و انسجام را کورکورانه طی کنیم.
وقتی درک درستی از دین و مؤلفه‌های آن داشتیم و عقل سلیم آنرا تأیید کرد، نتیجه آن یک عمل مناسب خواهد بود که آن عمل مناسب زیر بنای هر گونه ارتباط و رشد و تعالی است.
در واقع اهمیت توجه به جمع و دوری از فرد گرایی و تک محوری و توجه به آداب و سنن صحیح و عبرت آموز و تأمل و تدبر در آن، آموزه دین اسلام می‌باشد که عقل سالم را بارور می‌کند. و همچنین در سنت پیامبر (ص) و ائمه هدی(ع) نمونه‌های بارز صلح، قهر، سکوت، فریاد، جنگ و... را می‌یابیم که همه آن برای اتحاد بین مسلمانان و انسجام هر چه بیشتر آنان بوده است. به عبارتی: صلح امام حسن(ع) برای حفظ دین و انسجام مسلمانان همان مقدار قابل اهمیت است که قیام حضرت ابا عبدا...(ع) دارای اهمیت است و...

اینکه محور‌های مختلف در سیره معصومین (ع) را کجا به موقع استفاده کنیم، نیازمند شناخت، درک شرائط زمان و مکان و ظرافت‌های لازم است. که خدای ناکرده در ارتباطاتمان به جای جنگ صلح نکنیم و به جای فریاد، سکوت. و...
این نوشتار بر آن است تا با ارائه اصول و کلیاتی در این زمینه، مسیر شناخت را هموارتر کند که در بخش آینده به واکاوی این اصول در کلام وحی و سیره معصومین (ع) خواهیم پرداخت:

ج:مبانی اتحاد و انسجام از منظر قرآن و اهل البیت(ع):
با توجه به تعریفی که در آخر مبحث «الف» آوردم با ارائه عباراتی از قرآن و اهل البیت(ع) در صدد ارائه چارچوب این بحث هستیم.

1- صفات یاران پیامبر(ص):
خداوند تبارک و تعالی در قرآن کریم (10) صفاتی را برای یاران پیامبر (ص) بر می‌شمارد که توجه به آن و سعی در ملکه کردن و مداومت بر بقاء آن باعث می‌شود تا متخلق به اخلاقی شویم که مسیر هدایت و وحدت را برای ما هموارتر کند.
که از جمله آنها عبارتند از:
1-1 شدت و سختگیری بر کفار. به این معنی که از آنها تأثیر منفی نگرفته و همواره با کسانی که به هر شکلی می‌خواهند آنها را به تاراج ببرند کنار نیایند.
2-1 مهربانی، کمک و ایثار نسبت به برادران دینی خود.
3-1 عبادت آگاهانه و عاشقانه از خصائص این افراد خواهد بود. اینان به دنبال عبادت کورکورانه و یا ریاکارانه نیستند. زیرا عبادتی که منشأ آن یکی از این دو باشد، نمی‌تواند اثر وضعی بر روح و روان و سیمای این مؤمنین بگذارد.

2- نزاع نکنید:
خداوند تبارک و تعالی در آیه دیگری از ریاقرآن بی بدیل می‌فرماید: «از خدا و فرستاده اش پیروی کنید و جنگ نکنید، زیرا سست می‌شوید و شکوه و جلالت شما از بین می‌رود». (11)
در این آیه چند نکته حائز اهمیت است:
1-2 برای اینکه تفرقه به وجود نیاید، وجود و حضور قانون و رهبر لازم است. یک قانون کامل و جامع باعث می‌شود تا اختلافات و درگیری‌ها به حد اقل برسد و بعد از آن وجود یک رهبر و فرمانده باعث می‌شود تا نواقص و ضعفهای قانون موجب بروز اختلاف نشود.
2-2 در مسیر وحدت به صبر و شکیبایی نیاز است. زیرا گاهی موضوعی خلاف میل است و باید برای آنکه نظم و کثرت مسلمانان به هم نخورد از خواسته شخصی و یا حزبی عدول کنیم و مسئله را تا زمانی که طرح آن به وحدت ضرر نزند به تعویق بیندازیم.
3-2 در مسیر وحدت و تعویق خواسته به زمانی دیگر، ایثار نیاز است. و یکی از مظاهر جهاد اکبر مبارزه با نفس است، حتی جایی که انسان بر حق باشد. مثل مصادیق مختلفی که برای حضرت علی (ع) پیش آمد، و حضرت(ع) «استخوان در گلو و خار در چشم» همه آن شرائط را تحمل کرد.

4-2 اختلاف و درگیری باعث کاهش راندمان کاری می‌شود.وقتی توجه مصروف موضوعات نزاع حزبی و یا فردی شد از توجه به مسائل عام المنفعه کاسته می‌شود. و همچنین وقتی توجه به امور حسی و احساسی شد، انسان از توجه به امور کارشناسی و اقدامات پژوهشی باز می‌ماند که هر دو باعث کاهش راندمان کار و استفاده بهینه از منابع مختلف می‌شود.
5-2 این آیه اشاره به نزاع و درگیری‌های لفظی میان گروهی دارد. یعنی اگر مسلمانان برای موضوعات پیش پا افتاده با هم درگیر شوند، هم از مکر و توطئه دشمن غافل می‌شوند و هم توان اجرایی و فکریی آنان کم می‌شود. در نتیجه دشمن طمع می‌کند.
گاهی اوقات بر اثر بی تدبیری، نزاع لفظی و درگیری صورت می‌گیرد و یا اقداماتی اتفاق می‌افتد که ضربه آن از حمله دشمن بدتر خواهد بود. لذا طمع و هجوم دشمن نتیجه رفتار ماست. و «خداوند سرنوشت هیچ قومی را تغییر نمی‌دهد مگر آنکه آنها خودشان سرنوشتشان را تغییر دهند». (12)

6-2 این آیه اشاره به جدل و نزاعهایی دارد که در آن منفعتی نیست. اما بیان دیدگاهها با توجه به ضرورت و اقامه دلیل و همراه با انصاف نه تنها به زیان جامعه نیست بلکه مطلوب و باعث روشن شدن نقاط ضعف و چاره‌اندیشی برای آن خواهد بود. با توجه به این سه اصل دولتمردان، اهل قلم، متخصصان و... وظیفه شرعی و ملی دارند تا در قبال اقداماتی که با استنادات علمی در مخالفت است نه تنها سکوت کرده بلکه فریاد بر آورند و ضمن موشکافی ضعفها به راهکارهای عملی توجه کرده و با نقدهای منصفانه راه را برای توسعه و شکوفایی باز کنند.
به عقیده نگارنده وقت آن رسیده است تا پس از 30سال از عمر پر برکت انقلاب اسلامی با نقدهای عالمانه، منصفانه و طبقه بندی شده (از حیث استفاده برای امور مختلف) نقاط ضعف را شناسایی و برای آن تدبیر کنیم و نقاط مثبت را تقویت و مسیر روبه رشد جامعه اسلامی مان را هموارتر و سریعتر کنیم.
پس نزاع‌ها ومناظراتی که بر پایه انصاف واستدلال باشد نه تنها ضرری ندارد بلکه دارای منافع بی شماری خواهد بود:

3-عبرت از سرنوشت دیگر امت‌ها:
امام علی (ع) می‌فرماید: «از بلاهایی که به سبب اعمال زشت و نکوهیده بر سر ملتهای پیش از شما آمد، بپرهیزید و احوال خوب و بد آنان را به یاد آورید... اگر در احوال نیک و بد آنان بیندیشید، همان کاری را عهده دار شوید که عزیزشان کرد... و از کارهایی که پشت آنان را شکست و قدرت آنان را از بین برد، دوری کنید...». (13)
در این خطبه حضرت امیر(ع) به موضوعات مختلفی از جمله: علو شأن خداوند، نکوهش صفت تکبر، دشمنی شیطان، نکوهش اخلاق جاهلی، پرهیز از سران متکبر و خود پسند، ضرورت عبرت از گذشتگان، فلسفه عبادت، علل پیروزی و شکست ملتها و...سخن فرموده است. که در یک فراز آن به علل پیروزی و شکست ملت‌ها اشاره فرموده است. که عمده ترین آن علل را تفرقه، کینه توزی، دشمنی و یاری نکردن همدیگر می‌داند. که اگر در جامعه‌ای این خصوصیتها اتفاق بیفتد، شکست آن جامعه حتمی است و هیچکس را جز خود نباید ملامت کرد.
در واقع باید علت سقوط دول و ملل مختلف دنیا را در یافت وبرای آنکه برای خودمان این اتفاق حاصل نشود تمهیدات لازم با واقع بینی وتدبیر لحاظ شود.

4-پرهیز از تعصب:
پیامبر عظیم الشأن اسلام فرمودند: «کسی که تعصب بورزد یا نسبت به وی تعصب بورزند،حلقه ایمان را از گردن خویش باز کرده است».(14)
این روایت حاوی نکات بسیاری است که تقدیم حضور می‌کنم:
1-4-تعصب یعنی اصرار وپافشاری بدون دلیل واستدلال برای انجام یا ترک موضوعی که منشأ آن جهل ونادانی است.
2-4-کسی که متعصب است و به عقل واستدلال توجه نمی‌کند در واقع ایمان ندارد. زیرا ایمان ریشه در عقلانیت و آگاهی دارد. مسلمان تا زمانی که در دایره تعصب وجهل گرفتار است مزه و حقیقت ایمان را نخواهد چشید.
تعصب گاهی در امور دینی است وگاهی در امور اجرایی وکاری. مسلمان و مؤمن مکلف به حرکت وتلاشی است که ریشه در عقلانیت وتدبیر دارد واز همه راههای رسیدنِ به علم و پژوهش استفاده می‌کند وبدون پشتوانه علمی حرکتی را آغاز نمی‌کند.

3-4 تعصب ؛آغاز تفرقه وپایان همدلی واتحاد است.اگر به حرف واستدلال اهل نظر توجه نشود ودر تصمیم گیری‌ها از آنان و فکرشان استفاده نشود، قطعا وحدت وهمدلی حاصل نخواهد شد واین ضایعه بزرگی خواهد بود.
4-4 ما مکلف هستیم نه خودمان متعصب باشیم ونه اجازه بدهیم دیگران به ما تعصب داشته باشند. به عبارتی: نباید بگذاریم از ما بت بسازند. خواه یک فرد سیاسی باشیم، یا مذهبی یا هر صنف وشغل دیگر. تعریف و تمجیدهای غلط باعث می‌شود که از ما بت ساخته شود وشاید کم کم هم باورمان بشود که: «من آنم که رستم بود پهلوان»!

در تاریخ افرادی که به وسیله اطرافیان منحرف شدند کم نیستند. اگر آنانی که ادعای مهدویت کردند، افراد جاهل تر از خودشان آنان را تصدیق نمی‌کردند، به گمراهی‌های بزرگ نمی‌افتادند. و...
پس تعصب یعنی اصرار بر جهل و عدم توجه به منطق و استدلال. که مایه سقوط فرد و جامعه خواهد بود. خواه این تعصب مذهبی باشد یا قومی، سیاسی، حزبی و...
امام علی (ع) در این زمینه می‌فرماید: «هیچ کس را نیافتم که بدون علت درباره چیزی تعصب بورزد، جز با دلیلی که با آن نا آگاهان را بفریبد...جز شما ! زیرا درباره چیزی تعصب می‌ورزید که نه علتی دارد و نه سببی...پس اگر در تعصب ورزیدن ناچارید، برای اخلاق پسندیده... تعصب داشته باشید...». (15)

در این روایت چند نکته حائز اهمیت است:
یک: عده‌ای خود را به تعصب می‌زنند تا بتوانند آدمهای جاهل و نادان را بفریبند و از این طریق افکار شیطانی خود را عملی کنند.
دو: عده‌ای بی دلیل متعصب اند. که اینان بی هدف، بلکه بازیچه دیگران قرار می‌گیرند. اما امید نجات دارند، زیرا بر تعصب خود آگاه نیستند و قصد انحراف دیگران را هم ندارند.
سه: تعصب در امور خیر و اخلاق پسندیده، خوب و جایز است. در واقع همان مطلبی که به عنوان عِرق دینی و ملی از آن یاد می‌کنیم.
بنابرین ؛ تعصب در نوع سوم به معنی غیرت است که پسندیده و شایسته است و همراه با شعور و آگاهی است.

5- پرهیز از کشمکش:
وجود نازین پیامبر گرامی اسلام (ص) فرمود: «پس از نهی شدن از بت پرستی، از چیزی به‌اندازه کشمکش کردن با مردم نهی نشدم». (16)
«ملاحاه» (کلمه موجود در این روایت که به معنی کشمکش است ) مصدر ناقص یایی در باب مفاعله است. غالب استعمال این باب برای انجام کار بین دو نفر است. «لحی» ( فعل ثلاثی مجرد این باب ) به معنی: «پوست درخت را کند» (17) می‌باشد. اما اگر گفته شود: «لحی فلانا» یعنی: «فلانی را سرزنش و ملامت کرد و به او دشنام داد و از او عیب و ایراد گرفت»
«کشمکش» در لغت فارسی مرکب از دو کلمه «کَش» (امر) و «مکَش» (نهی) می‌باشد که کنایه از: گفتگو، جر و بحث و جنگ و نزاع می‌باشد». (18)

از آنجایی که این فعل کاربرد دو طرفه دارد، وقتی یک طرفِ ماجرا شروع به ملامت، دشنام و کشمکش می‌کند، طرف مقابل هم کوتاه نمی‌آید و مقابله به مثل می‌کند. در واقع کشمکش باعث می‌شود لباس حیاء و ادب کنده شود، همانگونه که پوست درخت کنده می‌شود. و وقتی پوست به شکل قابل ملاحظه‌ای کنده شد، قطعا ادامه حیات این درخت در جذب مواد اولیه از خاک و تبدیل آن به میوه با مشکل مواجه می‌شود. و چه بسا درخت نیز خشکیده شود. و آن هنگام که حرمت و حیاء بین مؤمنین از بین رفت دیگرارزش و منزلتی برای آنان باقی نمی‌ماند.
«آن که نام تو مسلمان کرده است – از دویی سوی یکی آورده است
خویشتن را تُرک و افغان خوانده‌ای – وای بر تو! آنچه بودی، مانده ای» ( اقبال لاهوری)
مؤمنان وظیفه دارند تا حتی اشکالات و اختلافات خود را در یک فضای صمیمی و به دور از بی نزاکتی و بی ادبی و با استدلال با یکدیگر مطرح کنند.

البته کشمکش در جایی دیگر هم اتفاق می‌افتد و آن در موضعی است که طرف مقابل زبان مشترک برای درک و فهم ندارد. لذا در آن شرائط نیز هرگونه بحث و استدلالی بی نتیجه خواهد بود و ادامه دادن آن باعث ملال خاطر، کشمکش و جدال خواهد شد.
به نظر می‌رسد عمده جریانهایی که به کشمکش تبدیل می‌شود از نوعی لجاجت و غرض برخوردار است که هدفش خرد کردن طرف مقابل است. گاهی جهل، هوای نفس و مقدس مآبی هم چاشنی آن می‌شود.

6- نقش وحدت بین خواص:
امام علی (ع): «... افامرهم الله بالاختلاف فاطاعوه ! ام نهاهم عنه فعصوه...». (19)
خطبه 18 نهج البلاغه گوشه‌ای از استدلال امیرالمؤمنین(ع) در خصوص کسانی است که به نام دین برای خودشان وجهه‌ای کسب کرده‌اند و برای منافع خود تا جایی پیش رفته‌اند که حتی حلال خدا را نیز حرام کردند...
در این خطبه روی سخن به آدمهای معمولی و کوچه و بازار نیست. بلکه به همه آنانی است که مردم آنها را بعنوان نمایندگان دین می‌شناسند. اختلاف و بی تقوایی در میان خواص اهل دین صدمات و لطمات جبران ناپذیری را وارد می‌کند. کما اینکه از صدراسلام تا کنون بیشترین ضربه را همین افراد منافق، خواصِ دنیا طلب و متنسکان جاهل زده‌اند. و هر کدام دارای خطراتی است که باید از کید آن در امان بود. خواص دنیا طلب در «لحظه لازم» به دلیل وابستگی به ثروت، قدرت، شهرت و... سکوت می‌کنند و حتی ممکن است کارش به جایی برسد که چون شریح قاضی حکم قتل حسین (ع) را هم امضاء کند.

کسانی که غائله «سقیفه» را به وجود آوردند، مردمان معمولی نبودند. و همچنین جنگ جمل، نهروان، صفین و...
اگر چه روی خطاب در این خطبه به خواص منحرف زمان حضرت امیر(ع) است اما نحوه استدلال منحصر به زمان خاص نیست و می‌تواند همه ازمنه را در بر گیرد. زیرا حضرت به: وحدت اله، پیامبر و کتاب واحد اشاره می‌کند و آن را مایه وحدت می‌داند. و نیز اشاره می‌کند که دین خاتم دین ناقصی نیست و به این شکل، عقل و خرد را در درک و فهم دین وارد می‌سازد که هر گاه شما به شکل استدلالی به نقص دین رسیدید آن وقت اختلاف کنید. (که هرگز نخواهید رسید)
موضوعات بسیار دیگری در این خطبه (اگر چه خطبه کوتاهی است)نهفته است که به مجال دیگر برای شرح و تفسیر نیازمند است.

7- ملاک وحدت برای خواص:
بعد از پذیرش «حکمیت» در صفین، «اشعث بن قیس» (که همیشه روحیه اعتراض داشت) به حضرت عرض کرد: «ما را از حکمیت نهی فرمودی، سپس پذیرفتی و داور تعیین کردی! ما نمی‌دانیم کدام یک از این دو کار درست است؟»
امام (ع) دو کف افسوس را بر هم زد و فرمایشی را ایراد فرمود که در فرازی از آن آمده است: «این القوم الذین دعوا الی الاسلام...» (21)
همانگونه که استحضار دارید؛ علت مشکلات عدیده و آزار و اذیت امیر مؤمنان (ع) در جنگ صفین سه گونه از خواص بود:

اول: خواص اهل حق منافق که سر دسته آنان معاویه و عمرو بن عاص بود.
دوم: خواص اهل حق مقدس مآب که نمونه آن ابو موسی اشعری بود.
سوم: خواص اهل حق جاهل کژ اندیش که نمونه آن اشعث بن قیس بود.

در واقع این سه جریان باعث به بن بست رسیدن صفین و سالم ماندن معاویه و تضعیف قدرت و اقتدار حضرت امیر (ع) شد.
اما آنچه مهم است این است که امام علی (ع) ضمن دل تنگی برای یاران قدیمی خود صفات برجسته آنان را بر می‌شمارد که اگر آن صفات در مؤمنین باشد هیچگاه شبیه سه دسته فوق الذکر نخواهد شد.

* «آنهایی که به اسلام دعوت شدند و پذیرفتند» معلوم می‌شود که مسلمانانی وجود دارند ولی هنوز اسلام را باور نداشته و آن را نپذیرفته‌اند.
* «قرآن تلاوت کردند و معانی آنرا شناختند» این جمله می‌رساند که علاوه بر انس به قرآن، فهم در معانی و شناخت قرآن لازم است که بدون این فهم آدمی بسان «الاغی خواهد بود که بار آن کتاب است»

* «به سوی جهاد برانگیخته شده و... شیفته جهاد گردیدند». آنان اهل جهاد و عاشق آن بودند. یعنی اهل جان فشانی و ایثار. برای یاری دین خدا فقط از زبان و مال استفاده نکردند، بلکه از بالاترین چیز خود( جان ) هم مایه گذاشتند.
* «در مرگ شهیدان به تسلیت نیاز نداشتند. با گریه‌های طولانی از ترس خدا، چشم هایشان ناراحت. از روزه داری فراوان، شکم هایشان لاغر... لب هایشان از فراوانی دعا خشک و رنگ صورتشان از شب زنده داری زرد...»
آری خواص برای آنکه بینشان تفرقه به وجود نیاید و در «لحظه لازم حرکت لازم» را انجام دهند می‌بایست با این چهار فراز اخیر انس بگیرند.

8- نقش دین و غیرت در وحدت:
خطبه 39 نهج البلاغه بعد از تهاجم یکی از فرماندهان سپاه معاویه به «عین التمر» بیان شده است. در این سرزمین که سرزمین ابادی بود و در قسمت غربی فرات واقع شده بود، «مالک بن کعب» فرماندار منصوب امام علی (ع) در آنجا حضور داشت که حدود 100 نفر نیروی رزمی و اجرایی در اختیار داشت. «نعمان بن بشیر» فرمانده سپاه معاویه با 2هزار نفر به آجا حمله کرد.
امیرالمؤمنین (ع) کوفیان را فرا خوانداما آنان توجهی نکردند و این خطبه در مذمت آنان بیان شده است.در قسمتی از این خطبه حضرت می‌فرماید:
«لا ابا لکم! ما تنتظرون بنصرکم ربکم؟ اما دین یجمعکم؟ و لا حمیته تحمشکم؟...» (20)

گاهی حضرت امیر (ع) در خطبه‌ها جملاتی بیان می‌فرماید که شاید غیر از ایشان هیچکس قادر به بیان آن نبود. «لا ابا لکم...» یک توهین بزرگی است که اگر به قدر سرِ سوزنی غیرت در وجود مخاطبین می‌بود، باید به خود می‌آمدند و در صدد جبران مافات اقدامات لازم را انجام می‌دادند. کلمه «لا ابا لکم» یعنی: بی اصل، بی ریشه، بی هویت. و حضرت از آنها سؤال می‌کند که شما اگر می‌خواهید خدا را یاری کنید در انتظار چیستید؟ دین شما اجازه دفاع نمی‌دهد یا غیرت شما؟
از بیان این جمله معلوم می‌شود برای جلوگیری از هرگونه تجاوزی به وحدت نیاز است. اگر به شکل اعتقادی و با ایدئولوژی الهی، گروه‌ها با هم متحد شوند، هم خیر دنیا می‌برند و هم از ثواب آخرت بی نصیب نخواهند شد.
اما اگر دین عامل پیوند آنها نیود پس باید به حکم غیرت، عزت و مردانگی دور هم جمع می‌شدند و از تجاوز دشمن دفاع می‌کردند.
جامعه‌ای که نه عرق دینی دارد و نه مردانگی، بی شک مرده است و چوب حراج بر آن خواهند زد.

د: مبانی اتحاد از نگاه بنیانگذار انقلاب اسلامی:
بنیانگذار انقلاب اسلامی حضرت امام خمینی (ره) از شروع مبارزاتش بیش از 2هزار بار از وحدت کلمه صحبت به میان آوردند. اینجانب به قدر همت خود در کلام نورانی اش تفحص کرده و گزیده‌ای از آن تفحص را خدمت دوست داران اسلام و انقلاب عرضه می‌دارم:

1- هدف از وحدت:
در این وحدت باید مبانی اسلام مورد توجه باشد. زیرا در اسلام همه چیز وجود دارد و ایشان فرموده است:
«هدف،اسلام است. استقلال مملکت است، طرد عمال اسرائیل است، اتحاد با کشورهای اسلامی است...» (22)
در واقع با وحدت می‌توان به سه نتیجه رسید. یکی تعالی اسلام. دوم: استقلال مملکت. چون با تلاش و خرد جمعی و شکوفایی آن می‌توان ریشه‌های وابستگی را قطع کرد... سوم: طرد و جلوگیری از تجاوز دشمنان. چهارم: ارتباط مؤثر با دیگر کشورهای اسلامی و ارائه یک الگوی مناسب از حکومت دینی.
امام بزرگوار در جهت تأکید بر مسئله وحدت فرمود: «حفظ وحدت کلمه و مقابله با مشکلات ناشی از دخالت اجانب یک تکلیف شرعی است». (24)

2- راه‌های وحدت:
در کلام امام بزرگوار علاوه بر توصیه به وحدت راهکارهایی نیز ارائه شده است که می‌بایست با دقت به آن توجه کرد و شیوه‌های اجرایی آن را مورد بررسی قرار داد. از جمله:
3-2 وحدت بین علما و مراجع:
اگر چه فرض وجود اختلاف عمده بین علما و مراجع کم اتفاق می‌افتد ولی همان مقدار کمش نیز برای ما زیاد است. امام(ره) در سال1342 که شاید بعضی از علما خیلی ملتفت جریان انقلاب نبودند، آنها را به حفظ وحدت با مراجع توصیه می‌کند.و می‌فرماید: «امید است با وحدت کلمه علمای اسلام و مراجع... از حریم اسلام و قرآن دفاع کرده، نگذاریم دست خیانت به احکام مسلمه اسلام دراز شود». (25)
بی شک وحدت بین علماء طراز اول و مراجع در همه ازمنه می‌تواند چنین دستاوردی داشته باشد. و نباید غفلت کرد که دشمن به دلیل سیلی‌های مکرری که از دست پر قدرت علما خورده است در صدد انتقام و تلافی است. اما این بار انتقام به شکل حذف فیزیکی و ترور نیست. بلکه آلوده کردن آنها و یا وابستگان درجه اول، تهمت، افترا، ترور شخصیت و... است. و باید هوشیار بود و نقشه پلیدشان را قبل از وا خوانی آتش زد.

4-2 کار فرهنگی:
«آقایان سعی کنید در[1-]دانشگاه پرچم اسلام را بالا ببرید.[2-]تبلیغات مذهبی بکنید.[3-]مسجد بسازید.[4-] اجتماعا نماز بخوانید. تظاهر به نماز خواندن بکنید». (26)
اگر دانشگاه کاملا اسلامی شد، تبلیغات مذهبی و مساجد از جهت سخت افزاری و نرم افزاری آباد و نماز که سمبل دین است در جامعه اقامه شد...
آن وقت خواهید دید که دین چه اثری در زندگی مادی و معنوی مردم خواهد داشت.

3- توجه به مغرضین:
همیشه برای انجام هر کار ماندگار و سالم یک سلسله عوامل بازدارنده وجود دارد. حتی برای انبیاء الهی. امام بزرگوار مغرضین مقابل پیامبر (ص) را دو دسته می‌داند و می‌فرماید: «پیغمبر اسلام می‌خواست در تمام دنیا وحدت کلمه ایجاد کند...منتهی اغراض سلاطین آن وقت از یک طرف، اغراض علمای نصاری و یهود و امثال ذلک از طرف دیگر سد شد». (27)
ترس سلاطین برای از دست دادن قدرت و حکومتشان بود و ترس علمای یهود برای از دست دادن مرجعیت دینی مردم. که یک دسته از آنها با تصدیق پیامبر (ص) چون طفل صغیری خوشه چین محضرش شدند اما عده زیادی انکار کرده و گمراه شدند.

4- حفظ اسلام:
«ما اگر چنانچه این وحدت کلمه و این خاصیت که عبارت از اسلامیت است که در آن همه چیز هست، اگر این را حفظش بکنیم تا آخر با پیروزی هستیم». (28)

5- باید وحدت ایدئولوؤی باشد:
گاهی بعض افراد از «وحدت ایدئولوژی» عبور می‌کنند و برای رسیدن به مطامع فردی و حزبی خود به دنبال «وحدت تاکتیکی» هستند. امام(ره) خط بطلان بر وحدت تاکتیکی می‌زند و می‌فرماید:
«رمز پیروزی ما این است که جنبه فقط سیاسی نبود، فقط برای نفت و امثال اینها نبود. جنبه، جنبه معنوی بود، اسلامی بود.» (29)

6- وحدت فداکاری می‌خواهد:
رسیدن به وحدت رنج و زحمت دارد. ایثار و فداکاری می‌خواهد. وبه خاطر همین امر است که امام فرمود: «اسلام احتیاج به مردان وبانوان فداکار دارد». (30)
در این جمله کوتاه دو نکته مهم وجود دارد. یکی فداکاری و دیگری: توجه به جنس زن و مرد و استفاده از قابلیت‌های هر دو جنس.

7- بالا و پایین مثل هم:
آنچه برای مسئولان مهم است اینکه به دنبال زر اندوزی نباشند ( البته بنده اعتقاد دارم که مسئولان باید از امکانات و رفاهیات خوب بهره ببرند اما به شرط آنکه بر اساس جدول ارشدیت انتخاب شده باشند که در هر اداره بهترین کارمندان آنجا مسئول باشد تا بتواند با شناخت کامل به رتق و فتق امور بپردازد و گره از کار مردم باز کند. نه با بی تدبیری بر مشکلات بیفزاید. که در این صورت هر چقدر این مسئول آدم خوب و متواضعی باشد ناکارآمد وزائد خواهد بود) که نمونه مبارزه با زراندوزی در سیره عملی اهل البیت(ع) و خصوصا امام علی (ع) قابل درک و احصاء است. اما نکته مهم دیگر آنکه: رابطه دولت و مردم یک رابطه صمیمی و به دور از ترس باشد. یعنی شهروندان برای نزدیک شدن به دولتمردان و ارائه نظراتشان دچار ترس و دلهره نباشند. و به راحتی بتوانند حرفشان را بزنند.

دولتمردان هم گوش بزرگی برای شنیدن و زبان کوچکی برای گفتن داشته باشند. اگر حرف آن شخص درست بود به کار گیرند و اگر غلط، بدون آنکه حرمتش را بشکنند، توجهی نکنند.
امام در این باره سخن زیبایی دارد: «وحدت کلمه و اسلامی بودن یک مملکت این است که از آن رئیس جمهورش... تا آن کسی که آن پائین هاست اینها یک جور باشند. نه این از او بترسد و نه او توقع داشته باشد که این از او بترسد». (31)

8- ریاکاری در وحدت:
ممکن است گاهی بعضی از افراد شعار وحدت سر دهند. اما وقتی در عمل به آنها دقت می‌کنی می‌بینی که تا جایی با وحدت همراهند که به منافع خودشان آسیب وارد نشود.اما اگر قرار شد برای حفظ وحدت هزینه‌ای پرداخت کنند آن وقت از کوره در می‌روند و حرف دیگری می‌زنند.
امام امت در این باره نیز بیان داشته است: «شعار وحدت اگر با عمل همراه نباشد ریاکاری است». (32)

عمل مناسب هم با توجه به شرائط زمانی و مکانی قابل فهم است. توجه به همه ظرفیتها و منابع موجود، اِعمال همه قوانین بدون تبعیض و مصلحت اندیشی شخصی، و عدم قشری نگری به دین و ظرفیت نیروی انسانی و سایر منابع ؛ علاوه بر اینکه ایجاد وحدت نمی‌کند بلکه خود، عامل تفرقه و چند گانگی خواهد شد.
و باز امام (ره) فرموده است: اما اگر برای خودم هی می‌خواهم بکشم، اگر هم می‌گویم وحدت پیدا کنید که خودم هم به نوایی برسم، این مال شیطان است. هیچ اثری ندارد. یعنی اثر سوء دارد برای انسان». (33)

9- وحدت به اخلاص نیاز دارد:
اگر در شعار وحدت اخلاص نباشد، هرگز وحدت به وجود نمی‌آید. زیرا در وحدت انسان باید دعوت به سوی خدا کند. اما اگر اخلاص نباشد دعوت به سوی خود و خودخواهی‌ها می‌کند.
امام عزیز در این مورد نیز فرموده: «هم وحدت را حفظ کنید، وهم اخلاص را». (34)

10- رمز پیروزی انقلاب:
بدون شک رمز پیروزی انقلاب عامل تداوم و توسعه آن نیز خواهد بود. معمار بزرگ انقلاب در این زمینه فرموده است: «ما اگر توانستیم نظامی بر پایه‌های نه شرقی و نه غربی واقعی و اسلام پاک و منزه از ریا و خدعه و فریب را معرفی کنیم، انقلاب پیروز شده است». (35)
در این جمله مطالب مهمی حائز اهمیت است:

الف:ما باید نظام اسلامی را بدون نیاز و وابستگی به قدرتهای برتر دنیا سازماندهی کنیم که برای این کار باید از همه توان، دانش، تجربه، ظرفیت‌های فکری و اجرایی کشور استفاده کرد و به بهانه‌های مختلف، گروه گروه از فرزندان این ملت را کنار نزد.
ب: الگو باید اسلام ناب (پاک)باشد. اسلامی که با اجماع نظر متخصصان عالی آن فهمیده می‌شود.

ج: دوری از ریا، خدعه و فریب باید در دستور کار و سرلوحه زندگی قرار گیرد. امام (ره) در وصیتنامه خود، راز بقاء انقلاب را اینگونه بیان فرموده است:
«رمز بقاء...همان رمز پیروزی است و رمز پیروزی را ملت می‌داند...دو رکن اصلی آن: انگیزه الهی و مقصد عالی حکومت اسلامی...» (36)
خیلی جالب است که امام (ره) دانستن رمز پیروزی را به ملت نسبت می‌دهد نه دولتمردان. شاید به خاطر این باشد که با عوض شدن دولت‌ها سعی و تلاشی در جهت تعویض سیاست‌ها و فرهنگ‌ها شکل می‌گیرد اما همواره ذُکر و حافظه ملت، یاد و خاطره جان فشانی‌ها و توسل به قرآن و اهل البیت(ع) را فراموش نمی‌کند. همان عواملی که باعث پیروزی شان شد. به همین دلیل ملت به انقلاب و اسلام نزدیکتر است. و دولتمردان اگر می‌خواهند از مردم عقب نباشند باید چنین حرکتی را مشی خود قرار دهند. و تمام تلاششان را مصروف تقویت انگیزه الهی مردم کرده و اهداف عالی اسلام را بر مبنای آموزه‌های صحیح دین ترویج کنند. نه تند شوند و نه کند.نه دنبال تصوف باشند ونه تحجر. نه دنبال مقدس مآبی باشند و نه ولنگاری و...

11- تذکر به علما:
امام (ره) در دیدار با ائمه جمعه استان کرمان خطاب به آنان سه نکته را یادآور می‌شوند:
«سعی کنید وحدت را حفظ کنید. وحدت بین خودتان، وحدت بین خودتان و مسئولین، و وحدت بین خودتان و مردم». (37)
در این جمله کوتاه سه مطلب پر مغز وجود دارد:
یک: وحدت بین خود علما، که از اهمیت بسیار برخوردار است. که متأسفانه گاهی اختلافات بین آنها به واسطه نفوذ بعض افراد نزدیک به آنها صورت می‌پذیرد. که در اکثر این اختلافات معلوم شده است که آنها ذاتا با هم مشکلی ندارند اما این وظیفه تفرقه ظاهرا بر عهده بعضی از حواریون! این عزیزان است که باید به این مطلب بیشتر دقت بفرمایند...

دوم:وحدت بین علما و مسئولان اجرایی. با این توضیح که نه بخطر مخالفت خطوط سیاسی،آنها را سکه پول کرد و نه بخاطر همگرایی سیاسی اشتباهات آنان را نادیده گرفت. همواره دیدبانان امینی برای مقام معظم رهبری و ولی فقیه باشند.
سوم:وحدت بین علما و مردم. قطعا از مردمی ترین نهادها، نهاد روحانیت است. و به دلیل ارتباط تنگاتنگی که با همه اقشار مردم دارد، فاصله‌ای بین آنها و مردم نیست. امین مردم است و باید مدافع حقوق مادی و معنوی مردم باشند. خدای ناکرده اگر روزی حضورشان بین مردم کم رنگ شد و یا حمایت آنها از دولتمردان از دایره حمایت از خادمان ملت فراتر رفت و به دایره حمایتهای جناحی تبدیل شد، اهداف انقلاب و طی طریق کشتی بزرگ انقلاب با طوفانهای سهمگینی مواجه خواهد شد.

علما و حوزه‌های علمیه پاسدار راستین اسلام ناب محمدی(ص) هستند. از خادمان ملت تشکر می‌کنند اما در مورد آنها غلو نمی‌کنند. زیرا در طول تاریخ علمای شیعه صف شکن مبارزه با «غالیان» بوده‌اند.

ه: مبانی وحدت از سایر نگاه‌ها:
1- مقام معظم رهبری:
«قرآن، ما را به وحدت توصیه کرده است. قرآن، ما را تهدید کرده است که اگر اتحاد و همبستگی خودتان را از دست بدهید، آبرو و هویت و قدرت شما نابود خواهد شد». (38)
2- حضرت آیت الله فاضل لنکرانی(ره):
«این جانب به همه علما و دانشمندان و همه گروه‌ها و اقشار مذهبی و دینی توصیه می‌نمایم که به شرایط اسلام در زمان معاصر توجه نمایند...». (39)
3- سید محمد خاتمی:
«اتحاد ملی، زمینه مشارکت گسترده مردم را فراهم می‌کند». (40)
4- سید جمال‌الدین اسدآبادی:
«امیدوارم حاکم و سلطان همه ملتهای مسلمان، تنها قرآن باشد. و عامل وحدت و یگانگی آنها، دین آنها باشد». (41)
اگر چه بحت وحدت و انسجام با یک مقاله و حتی چند کتاب، حقش اداء نمی‌شود اما ظریفان نیازبه مطول خوانی ندارند و جاهلان نیز گوشی برای شنیدن ندارند.
امید است این مطلب مختصر از باب «مشت نمونه خروار» هدیه‌ای باشد تحفه درویش به محضر همه مخاطبان فهیم و دوست داشتنی مان.
والسلام
مسلم سلیمانی اهواز- 26 شهریور1386

-----------------------
پی نوشت:
1- فرهنگ فارسی عمید،عمید-حسن، امیرکبیر1384، ص1078
2- المنجد، بندر ریگی – محمد، ایران 1382، ص2152
3- فرهنگ فارسی عمید،عمید-حسن، امیرکبیر1384، ص1155
4- ارنست رنان، مجموعه آثار، پاریس1882،ج1، تعریف ملت
5- المنجد، بندر ریگی – محمد، ایران 1382، ص713

6- فرهنگ فارسی عمید،عمید-حسن، امیرکبیر1384، ص244
7- المنجد، بندر ریگی – محمد، ایران 1382، ص766
8- المنجد، بندر ریگی – محمد، ایران 1382، ص767
9- بحار الانوار، علامه مجلسی، ج68 ص310
10- قرآن کریم، سوره فتح، آیه 29

11- قرآن کریم، سوره انفال، آیه46
12- قرآن کریم، سوره رعد آیه 11
13- نهج البلاغه، ترجمه دشتی، مؤسسه امیرالمؤمنین(ع)1385، خطبه 192 ص280
14- اصول کافی، کلینی، ج2ص3
15- نهج البلاغه، ترجمه دشتی، مؤسسه امیرالمؤمنین(ع)1385، خطبه192 ص279

16 تحف العقول، ابن شعبه الحرانی ص42
17- المنجد، بندر ریگی – محمد، ایران 1382، ص1665
18- فرهنگ فارسی عمید،عمید-حسن، امیرکبیر1384، ص1009
19- نهج البلاغه، ترجمه دشتی، مؤسسه امیرالمؤمنین(ع)1385، خطبه18 ص42
20- نهج البلاغه، ترجمه دشتی، مؤسسه امیرالمؤمنین(ع)1385، خطبه39 ص64

21- نهج البلاغه، ترجمه دشتی، مؤسسه امیرالمؤمنین(ع)1385، خطبه121 ص162
22- صحیفه نور،ج1 ص46، تاریخ سخنرانی 21فروردین1343
23- --------------------------------------------
24- صحیفه نور، ج5 ص102، تاریخ سخنرانی 30بهمن1357
25- صحیفه نور، ج1 ص43، تاریخ سخنرانی 23فروردین1341

26- صحیفه نور، ج1 ص64، تاریخ سخنرانی 21 فروردین 1343
27- صحیفه نور، ج1 ص120، تاریخ سخنرانی 21 دی 1343
28- صحیفه نور، ج5 ص260، تاریخ سخنرانی 17 فروردین 1358
29- صحیفه نور، ج6 ص17، تاریخ سخنرانی 26 فروردین 1358
30- صحیفه نور، ج6 ص85، تاریخ سخنرانی 5اردیبهشت1358

31- صحیفه نور، ج8 ص18، تاریخ سخنرانی 13تیر1358
32- صحیفه نور، ج8 ص202، تاریخ سخنرانی 31تیر1358
33- صحیفه نور، ج19 ص132، تاریخ سخنرانی 1 فروردین 1364
34- صحیفه نور، ج20 ص106، تاریخ سخنرانی 5مرداد1366
35- صحیفه نور، ج21 ص21، تاریخ سخنرانی 28شهریور1367

36- صحیفه نور، ج21 ص176، تاریخ سخنرانی وصیتنامه
37- صحیفه نور، ج16 ص157، تاریخ سخنرانی 4خرداد1361
38- سخنرانی مقام معظم رهبری،مورخه6 اردیبهشت 1384
39- روزنامه جمهوری اسلامی، 27 فروردین1386
40- روزنامه جام جم، 23فروردین1386
41- سید علی رئیس کرمی، سید جمال الدین اسد آبادی؛ منادی همبستگی جهان اسلام،1382،ص231

نقل از

مسلم سلیمانی سایت بازتاب