سفارش تبلیغ
صبا ویژن

مبانی نظری بحث الگوی مصرف

مبانى نظرى بحث

شناخت کالاهاى مباح و ممنوع
یکى از لوازم به کارگیرى الگوى معقول و منطقى براى انجام هر کارى ایجاد شناخت و بصیرت لازم نسبت به آن کار و حدود و موازین آن است. در این میان، رعایت برخى حدود و مقررّات، لازم و ضرورى اند و بعضى دیگر در درجه اهمیت بعدى قرار دارند. بنابراین، شناخت اولویت ها و موارد مهم از حساسیت بالایى برخوردار بوده، نقش حیاتى در دست یابى به هدف دارد. از این رو، براى اتخاذ الگوى صحیح مصرف، ابتدا باید مصرف کننده مسلمان کالاهاى مجاز (مباح) و ممنوع (حرام) را بشناسد و در حد توان، معیار اباحه و تحریم آن ها را بداند تا در مرحله عمل، به راحتى و با انگیزه اى قوى بتواند آن حدود و مقررات را به کار بندد. از این رو، بررسى دیدگاه قرآن کریم در این زمینه، یکى از مبانى نظرى مهم در بحث مى باشد.
برخى از آیات قرآن کریم معیار اباحه و جواز استفاده را «طیّب» بودن و معیار حرمت و ممنوعیت را «رجس» و «خبیث» بودن هر چیز قرار داده اند؛ مانند:
ـ «قل لا اَجِدُ فیما اوحِىَ الىّ محرّماً على طاعم یطعمه الاّ ان یکون میتةً او دماً مسفوحاً او لحم خنزیر فانّه رجسٌ...» (انعام: 145)؛ بگو در آنچه بر من وحى شده، هیج غذاى حرامى نمى یابم؛ به جز این که مردار باشد، یا خونى که (از بدن حیوان) بیرون ریخته، یا گوشت خوک که این ها همه پلیدند...
ـ «و یُحلُّ لهم الطیبات و یحرّم علیهم الخبائث.» (اعراف: 157)؛ خداوند بر افراد با ایمان چیزهاى پاکیزه را حلال و مباح قرار داد و چیزهاى پلید را ممنوع گردانید.
ـ «کلوا من طیّبات ما رزقناکم» (طه: 81)؛ از روزى هاى پاکیزه اى که به شما دادیم، بخورید.3
«طیب» هر چیز لذیذى است که طبع سالم انسانى از آن نفرت نداشته باشد، بلکه مورد علاقه افراد باشد. بنابراین، آنچه براى طبع سالم انسانى خوشایند باشد و آن را پاکیزه بداند، «طیّب» است.4 «طیّبات رزق» شامل انواع خواست هاى مطبوع و ملایم با طبع انسان مانند لباس، خوراک، مسکن، همسر و سایر نیازهاى انسان مى گردد.5 به دلیل آن که محتواى دعوت پیامبراکرم(صلى الله علیه وآله)با فطرت سلیم انسانى هماهنگ است، حلال و مباح گردیدن آنچه طبع سالم مى پسندد و حرام و ممنوع بودن چیزهاى پلید و تنفّرآمیز در این جهت قرار دارد.

اند تا در مقام تکوین معلوم شود که جنیان مسخر انسان هستند مطلوبیت استفاده از نعمت ها
استفاده از نعمت هاى الهى در حدى که انسان بتواند حیات و سلامتى خود را حفظ کند و با نشاط کامل به انجام وظایف فردى و اجتماعى اش بپردازد، نه تنها امرى مطلوب، بلکه از نظر اسلام واجب و لازم است. اسلام حتى بر بهبود کیفى حیات و زندگى و آراستگى ظاهر افراد تأکید و عنایت دارد وتظاهر به فقر و فلاکت همراه با ژولیدگى را نکوهش مى کند. قرآن کریم در آیات متعددى به استفاده از نعمت هاى الهى با عناوینى همچون «رزق الهى» و «طیّبات» و «زینت» فرمان داده است. قرآن کتابى است انسان ساز و سعى دارد ضمن ترغیب انسان به استفاده و بهره بردارى از امکانات مادى و نعمت هاى خدادادى، انگیزه شکرگزارى و سپاس را در وجود انسان تقویت کند و حدود و مقرراتى نیز براى استفاده صحیح و معقول بیان نموده است.در این جا برخى از آیات مربوط به بحث، با توضیح کوتاهى مطرح مى گردند:
ـ «فکلوا ممّا رزقکم اللّهُ حلالا طیّباً واشکروا نعمة اللّه ان کنتم ایّاه تعبدون.» (نحل: 114)؛ پس از نعمت هاى حلال و پاکیزه اى که خداوند روزیتان کرده است، بخورید و اگر فقط خدا را مى پرستید، سپاسگزار نعمت هاى او باشد.
ـ «یا ایُّها الذین آمنوا لا تحرّموا طیّبات ما احلَّ اللّهُ لکم.» (مائده: 87)؛ اى کسانى که ایمان آورده اید، روزى هاى پاکیزه اى را که خداوند بر شما حلال کرده است، برخود حرام نکنید.
ـ «یا بنى آدم خذوا زینتکم عندَ کلِّ مسجد و کلوا واشربوا و لا تسرفوا انّه لا یحبّ المسرفین قل مَن حرّم زینةَ الله الّتى اخرج لعباده و الطیّبات من الرّزق.» (اعراف: 31 و 32)؛ اى فرزندان آدم، زینت هاى خود را به هنگام ورود به هر پرستشگاهى (مسجدى) برگیرید و بخورید و بیاشامید، ولى اسراف نکنید. خداوند متعال اسراف کنندگان را دوست ندارد. (اى پیامبر) بگو چه کسى زینت ها و روزى هاى پاکیزه اى را که خداوند براى بندگانش قرار داده، حرام و ممنوع گردانیده است؟!
هر چیزى که از انسان عیب پوشى کند وموجب آراستگى او باشد، «زینت» است؛ مانند کمالات اخلاقى و یا انواع لباس ها و آرایش هایى که موجب جلب نظر دیگران شود و نفرت را بزداید. بنابراین، لباس هاى کهنه، موهاى ژولیده، بدن کثیف، آلودگى و بى نظمى در منزل یا محیط کار نمونه هایى از عوامل نفرت زا هستند که خداوند متعال آن ها را براى یک انسان، به ویژه براى افراد با ایمان، نمى پسندد. از این رو، زیبایى و آراستگى را محبوب فطرى انسان قرار داده و او را اجتماعى آفریده و نحوه آراستن خویش را به او الهام کرده است تا هم مورد رغبت دیگران باشد و هم با برقرارى روابط اجتماعى، نیازهاى روحى و مادى جامعه تأمین گردند.6
بنابراین، چیزهاى مطبوع را خداوند براى همه انسان ها، به ویژه بندگان صالحش، آفریده است و این طرز تفکّر، که تلاش براى به دست آوردن امکانات مادى ممکن است با انحرافات و آلودگى هایى همراه گردد، پس بهتر است تا آن جا که ممکن است افراد باایمان از نعمت هاى دنیوى استفاده نکنند، از نظر اسلام قابل قبول نیست.
امام صادق(علیه السلام) در این زمینه مى فرماید: «زمانى که نعمت ها وفور یافتند و دنیا به انسان رو آورد، بندگان صالح و شایسته و افراد با ایمان به استفاده از آن ها سزاوارترند.»7
به طور کلى، به دلیل آن که محتواى دعوت انبیاى الهى با فطرت سالم انسانى هماهنگ است، هیچ دلیلى بر اباحه نعمت هاى الهى و مطلوبیت استفاده از آن ها بالاتر از جاذبه طبع و موافقت فطرت انسانى با آن ها (به شرط اعتدال) وجود ندارد.8 سیره عملى پیامبراکرم(صلى الله علیه وآله) و روش زندگى معصومان(علیهم السلام)نیز بر این مطلب دلالت دارد. در زندگى امام سجّاد(علیه السلام)آمده است: آن حضرت عبایى از خز به مبلغ پانصد یا هزار درهم خریدارى مى کرد و چون زمستان را با آن مى گذرانید، مى فروخت و بهایش را صدقه مى داد.9
همچنین مى بینیم وقتى امیرالمؤمنین(علیه السلام) ابن عباس را به سوى خوارج فرستاد، او بهترین لباس هاى خود را پوشید و بوى خوش استعمال کرد و بهترین مرکبش را سوار گردید و نزد آن ها رفت. خوارج گفتند: تو از بهترین مردم هستى و با لباس هاى جبّاران و مرکب آنان نزد ما آمدى؟ ابن عباس در جواب آن ها این آیه را تلاوت کرد: «قُل من حرّمَ زینةَ اللّه الّتى اخرج لعباده و الطیّبات من الرّزق.»10

توجه به آفریننده نعمت ها
به دلیل آن که امتیاز انسان بر سایر موجودات به داشتن فکر و عقل و اراده و اختیار در زندگى است، بنابراین تنها زمانى حیات او از یک زندگى حیوانى متمایز مى گردد که با به کارگیرى اندیشه و فکر خود و از روى اختیار و اراده، راه سعادت و دست یابى به کمالات انسانى را پیموده، تنها به رفع نیازهاى مادى خود و اشباع غرایز حیوانى بسنده نکند. روشن است که همه موجودات زنده براى تداوم حیاتشان، به دنبال خوراک، و ساختن سرپناهى مناسب مى روند و انسان نیز در این جهت تلاش مى کند. قرآن کریم ضمن تأیید و پاسخ گویى مثبت به تأمین این گونه نیازها، نمى خواهد انسان در این حد متوقف گردیده و مصرف او صرفاً با هدف تأمین نیازهاى مادى انجام پذیرد، بلکه مطلوب قرآن این است که انسان به عنوان برترین آفریده هستى، با داشتن اندیشه و تعقّل و اختیار، کارهایش جهت انسانى خاص خود را پیدا کند. بهترین و آسان ترین راه آن است که انسان با آفریننده جهان هستى و خالق نعمت ها و مواهب مادى به عنوان مبدأ همه کمالات و سرچشمه همه فیوضات آشنا شود تا با اطمینان و یقین بداند آنچه از کمالات و زیبایى ها در جهان هستى مشاهده مى کند، همه مخلوق حق تعالى هستند و انسان باید ضمن استفاده صحیح و بجا از آن ها، بصیرت و شناخت خود را نسبت به خالق خود زیادتر نموده، راه تکاملى شایسته مقام انسانى را بپیماید؛ یعنى با تقویت معرفت و تحصیل کمالات انسانى، به خداى بزرگ نزدیک تر گردد.11 آیات مربوط به بحث را در سه دسته مى توان بررسى نمود:

1. خالقیت
بسیارى از آیات12 با ذکر نعمت هاى گوناگون، مانند انواع غذاها، میوه ها، نوشیدنى ها، خوراک، پوشاک، مسکن، وسایل حمل و نقل و سوخت بر این نکته تأکید مى کنند که خداوند آن ها را آفریده و در اختیار بشر قرار داده است تا انسان معرفت و بصیرت خود را افزایش داده، فرمانبردار و مطیع فرامین الهى باشد و همراه با استفاده از نعمت ها، شکر و سپاس به درگاه الهى را از یاد نبرد.

2. تناسب نعمت ها با نیازهاى بشر
خداى متعال که آفریننده و خالق بشر است، از هرکس به نیازهاى او براى تداوم حیات و رشد و تکامل انسانى آگاه تر مى باشد. از این رو، او که از همه مستغنى و بى نیاز است، از روى لطف و مهربانى آنچه را انسان بدان نیازمند بوده، از انواع غذاها، میوه جات، نوشیدنى ها، پوشاک مناسب، هواى سالم، وسایل حمل و نقل و مانند آن ها را در اختیارش قرار داده است. آیاتى از قرآن کریم13 با برشمردن نعمت هاى گوناگون که هرکدام تأمین کننده یکى از نیازهاى انسان است، این نکته را یادآور مى شوند که نوعى هماهنگى و تناسب بین احتیاجات انسان و امکانات مادى در اختیار او برقرار است و از انسان مى خواهند در آن ها تفکر کند؛ زیرا با تفکر در این امور، معرفت و بصیرت فرد نسبت به خالق و مدبّر این جهان بیش تر گشته و با کسب چنین معرفتى، زمینه اطاعت و بندگى و سپاس گزارى در مقابل حق تعالى و احسان بیکران او پدیدار مى گردد و روحیه شکر و سپاس در او تقویت مى گردد.14

3. رزاقیّت
غذاى مورد استفاده انسان و آبى که مى نوشد و پوشاکى که به تن مى کند، همه از مصادیق روشن مصارف اویند و از مواردى هستند که در قرآن کریم از آن ها به عنوان «رزق» یاد شده اند.
«رزق» بر چند معنا اطلاق مى گردد: گاهى بر عطا و بخشش مستمر، که ممکن است در دنیا یا آخرت باشد، اطلاق مى گردد و گاهى به سهم و نصیب فرد «رزق» او گفته مى شود و همچنین به آنچه انسان از خوردنى ها و آشامیدنى ها، که تغذیه کرده و جزو بدن او گردیده است، «رزق» اطلاق مى گردد.15
«رزق» را به «رزق ظاهرى»، که مربوط به بدن مى باشد، و «رزق باطنى»، که جایگاهش قلوب و قوّه ادراکى انسان مى باشد، تقسیم کرده اند. در نتیجه، غذاى انسان رزق ظاهرى، و علوم و معارف رزق باطنى او مى باشند.16
آیاتى از قرآن کریم بر این نکته تأکید مى کنند که روزى رسان شما و همه موجودات زنده فقط خداوند متعال است و او روزى همه را تضمین نموده است. البته روشن است که خداوند متعال امور این عالم را با اسباب و وسایل خودش به انجام مى رساند و یکى از شروط اصلى روزى رسانى به بشر در حالت طبیعى و عادى، تلاش و کوشش خود اوست. بنابراین، تضمین روزى یک واقعیت تکوینى روشن و از اصول مسلّم جهان بینى اقتصادى اسلام مى باشد که مى توان آن را به عنوان یک نظریه اقتصادى در مقابل اقتصاددانان بدبینى همچونمالتوس قرار داد. ولى از سوى دیگر، فکر و تلاش و کوشش انسان براى تحصیل روزى و امرار معاش از شؤون رزاقیت الهى است. از این رو، در سخنان پیشوایان معصوم بر تلاش و کوشش براى تأمین معاش تأکید فراوان گردیده و تحمّل رنج و زحمت در این راه مانند جهاد در راه خداوند، بلکه برتر از آن قرار داده شده است.17
امام صادق(علیه السلام) درباره کسى که در خانه بنشیند و فقط براى رسیدن روزى دعا کند، مى فرماید: دعاى کسى که در منزل بنشیند و بگوید پروردگارا، روزى مرا برسان، به اجابت نمى رسد و از سوى خدا به او گفته مى شود: آیا براى طلب روزى به تو فرمان ندادم؟18
به دلیل آن که آیات مربوط به این بحث در قرآن کریم بسیارند، تنها به ذکر نشانى آن ها در پى نوشت اکتفا مى گردد.19
مجموعه اى از آیات نیز به انسان فرمان تصرف در روزى الهى مى دهند20 تا فکر و توجه بشر به آفریننده آن ها و روزى رسان جلب گردد و از سوى دیگر، با استفاده از نعمت ها و تأمین نیازهاى خود و درک لذت انواع غذاها، میوه ها و نوشیدنى ها، روحیه شکر و سپاس گزارى و به دنبال آن، اطاعت و بندگى و تقواى الهى، که ضامن سعادت و خوشبختى انسان در دنیا و آخرت هستند، در او تقویت گردد.

شناخت سنّت هاى الهى
از مجموع آیات مربوط به این بحث استفاده مى شود که منظور از «سنّت» در موارد مذکور قوانین ثابت و اساسى تکوینى یا تشریعى الهى است که هرگز دگرگونى در آن ها روى نمى دهد.21 این قوانین، هم بر اقوام گذشته حاکم بوده و هم بر جوامع کنونى و هم مللى که در آینده خواهند آمد، حاکم هستند.22
شناخت سنّت هاى الهى موجب مى گردد معرفت و بصیرت انسان نسبت به عواملى که موجب خیر و برکت و فزونى نعمت ها مى گردد، افزایش یافته و از سوى دیگر، عوامل فقر و محرومیت و نزول بلاها و مصایب را بهتر بشناسد و در نتیجه، با رعایت حدود الهى و اتخاذ الگوى صحیح و معقول، براى مصرف خود تلاش کند، عوامل نخست را در زندگى پدید آورده، از کارهایى که باعث محرومیت و گرفتارى مى گردد اجتناب ورزد.
با ملاحظه آیات قرآن کریم در زمینه سنّت هاى الهى و بحث مصرف، مى توان گفت: شکر و سپاس در مقابل استفاده از نعمت ها موجب فزونى نعمت گشته23 و کفران و ناسپاسى موجب محرومیت و نزول بلاها مى گردد.24 ظلم و ستم افراد و نیز خوش گذرانى و ریخت و پاش آن ها همراه با سرمستى و غفلت از یاد خدا همواره موجب هلاکت و نابودى اقوام و ملل بوده است.25 ایمان و تقوا موجب نزول برکات الهى26 و در مقابل، روى گردانى از یاد خدا موجب سختى در معیشت و اضطراب خاطر مى گردد.27

الف. ایمان و یاد خدا رفاه و آسایش انسان
ایمان به خداى متعال و معرفت و شناخت او موجب آرامش دل ها و رفع نگرانى ها مى گردد؛ زیرا فرد با ایمان به قدرت لایزال و نامتناهى خداوند معتقد است و با اعتقاد به سراى جاودان دیگر، تمام تلاش و کوشش خود را صرف انباشت ثروت و یا کسب مقام و رسیدن به لذایذ مادى بیش تر نمى کند، بلکه همه چیز را در راه اطاعت و بندگى خداى متعال و انجام وظایف و مسؤولیت هاى فردى و اجتماعى خود طلب مى کند و با اعتقاد به خداى قادر و حکیم، که تدبیر همه عالم به دست اوست و روزى رسان همه موجودات است، از روى آوردن آفات و بلیات، بیمارى ها و حوادث ترس و نگرانى ندارد و با اعتقاد به این که مرگ پایان یک حیات موقّت و کوتاه و آغاز حیاتى جاودان مى باشد، هیچ گاه مرگ در نظرش همچون کابوسى وحشتناک و غم بار جلوه نمى کند؛ زیرا با ایمان و یاد خدا دنیا را محل امتحان و گذرگاهى موقّت براى تأمین خوش بختى و سعادت هر دو سراى خود مى بیند.

ب. اعراض از یاد خدا سختى در معیشت
کسى که از یاد خدا غافل و تنها هدفش در زندگى حداکثر کردن ثروت و لذایذ مادى باشد، به هیچ حدى قانع و راضى نگشته با حرص و طمع و فزون طلبى، عرصه زندگى را بر خود تنگ کرده، نسبت به همنوعان خود ظلم و ستم مى کند. قرآن کریم در این باره مى فرماید: «و مَنْ اعرض عن ذکرى فانَّ لهُ معیشةً ضنکاً.» (طه: 124)؛ کسى که از یاد خدا اعراض نماید، براى او معیشت و زندگى سخت خواهد بود.
«ضنک» به معناى تنگى همراه با سختى است.28 توضیح آن که اگر انسان خدا را فراموش کند و با او قطع رابطه کند، دیگر چیزى بجز دنیا نمى ماند که به آن دل ببندد و در نتیجه، چنین فردى تمام کوشش خود را صرف به دست آوردن پول و مقام و شهرت و سایر مظاهر دنیوى مى کند و هر روز آن را توسعه داده، و به هیچ حدى قانع نگشته، حرص و طمع او به جایى منتهى نمى گردد.29 او گم شده خود را، که روح انسانى اش را اشباع و سیراب مى کند، در دنیا نمى یابد. از سوى دیگر، تکیه گاه و نقطه اعتماد مطمئنى در زندگى ندارد تا در سختى ها و ناملایمات به آن پناه ببرد و آرامش بخش او در زندگى باشد. از این رو، همواره از نزول آفات و بلاها و فرا رسیدن مرگ و بیمارى، اضطراب و نگرانى دارد و هرچند از نظر رفاه مادى و امکانات دنیوى در وسعت باشد، ولى آسایش خاطر و پایانى امیدبخش و نشاط آفرین ندارد.