مبانی الگوی مصرف
تصحیح انگیزه ها
انسان در بهره بردارى از کالاها و خدمات، انگیزه هاى گوناگونى دارد که افکار و خواست هاى او آن ها را شکل مى دهد. برخى از این انگیزه ها به دلیل نیازهاى معقول واقعى انسان پدید مى آیند؛ مانند خوردن غذا و نوشیدن آب براى تداوم حیات و سلامتى یا استفاده از لباس و مسکن مناسب براى در امان ماندن از سرما و گرما و حفظ شخصیت اجتماعى. اسلام نیز هماهنگ با فطرت سالم انسانى، با آن ها موافق است و نه تنها پاسخ به این نیازها را مطلوب، بلکه گاهى لازم و ضرورى مى داند، ولى سعى دارد انسان را به گونه اى تربیت کند که تمام حرکت ها و فعالیت هایش، او را به هدف نهایى آفرینش، یعنى مقام قرب الهى و کسب رضایت حق تعالى، نزدیک گرداند. مصرف نیز از این قاعده مستثنى نیست.30
با ملاحظه آیات قرآن کریم، به این نتیجه مى رسیم که قرآن استفاده از نعمت هاى الهى و مصرف کالاها و خدمات را نه تنها مذموم نمى داند، بلکه تا حدّى آن را ضرورى و لازمه تداوم حیات بشرى مى داند، ولى همین قصد مى تواند به صورتى مثبت و شایسته مقام انسان درآمده، فرد را با انگیزه اى صحیح و ارزشمند به سوى انجام کار رهنمون سازد، یا آن که به صورت منفى و ناسازگار با اهداف انسانى، محرکى به سوى کارها گردد.
الف. انگیزه مثبت
یکى از انگیزه هاى مثبت براى مصرف کالاها و خدمات، تأمین نیازهاى مادى است که امرى مطلوب و لازمه تداوم حیات انسان است. از این رو، خداوند متعال در مقام یاداورى نعمت هاى خود در قرآن کریم مى فرماید: «ما معایش (خوراک، پوشاک، نوشیدنى و سایر چیزهایى که گذران زندگى انسان به آن وابسته است)31 را در اختیار شما قرار دادیم.»32
نکته مهم آن که قرآن مى خواهد انسان از نظر روحى و کمالات معنوى طورى تربیت گردد که با افزایش معرفت او نسبت به مقام والاى انسان، انگیزه اش براى مصرف در حد تأمین نیازهاى مادى و رسیدن به لذایذ جسمانى باقى نماند، بلکه از نظر قرآن، مطلوب آن است که همه تلاش هاى انسان از جمله خوردن، آشامیدن و درک لذایذ جنسى به قصد توان پیدا کردن و آماده شدن براى انجام وظایف فردى و اجتماعى و قدرت یافتن شخص براى عبادت و بندگى خداوند متعال و خدمت به دیگران براى رسیدن به مقام قرب الهى باشد. در این صورت، همه تلاش ها و اعمال او عبادت محسوب گشته، علاوه بر نتایج ظاهرى و مادى، داراى پاداش اخروى نیز خواهد بود. این همان انگیزه مطلوبى است که با تربیت اسلامى و بالا رفتن سطح معرفت و بینش، باید افراد به آن دست یابند و این چنین اسلام به زندگى مادى و حتى لذایذ جنسى انسان رنگ الهى مى بخشد و او را از دایره تنگ مادیات رهانیده و به مقام شایسته انسانى خود رهنمون مى سازد.33
قرآن کریم با کوتاه ترین و رساترین بیان، این موضوع را در یک سطح کلى و عام متذکر گردیده است: «صبغة الله و من احسن من الله صبغةً و نحنُ له عابدونَ» (بقره: 138)؛ رنگ خدایى؛ و چه رنگى از رنگ خدایى بهتر است؟ و ما تنها او را عبادت مى کنیم.
پیامبرگرامى اسلام(صلى الله علیه وآله) به ابوذر غفارى مى فرماید: «شایسته است که در انجام هر کارى، حتى خوابیدن و خوردن، انگیزه الهى داشته باشى.»34
ب. انگیزه منفى
از نظر قرآن، بسنده کردن به حیات دنیا و صرفاً براى تأمین نیازهاى مادى و درک لذایذ و منافع آن تلاش کردن مذموم است؛ زیرا مقام انسان برتر از آن است که تمام همّت و هدفش را سیر کردن خود و اشباع غرایز حیوانى و دست یابى به مقام و شهرت قرار دهد و از کمالات معنوى و فضایل اخلاقى و مقامى، که انسان به عنوان برترین مخلوقات و خلیفه خدا در روى زمین با اراده و اختیار خود مى تواند به آن برسد، باز ماند. آیاتى از قرآن کریم بر این مطلب دلالت دارند که اگر همّت انسان فقط دنیا باشد و براى رسیدن به آن تلاش کند، به نتیجه سعى خود مى رسد، ولى در آخرت بهره اى نخواهد داشت.35 در این صورت، مصرف کالاها و استفاده از خدمات توسط افراد بشر جهت انسانى خود را از دست داده، همانند مصرف چهارپایان مى گردد و اگر این مصرف بدون اعتقاد به اصول و مبانى ارزشى و اعتقادى اسلامى باشد، حتى از مصرف و زندگى چهارپایان نیز پست تر است. از این رو، بهره مندى و استفاده از نعمت هاى الهى، اگر با کفر همراه باشد، از نظر قرآن نه تنها مذموم، بلکه محکوم است و سرانجام آن عذاب الهى خواهد بود.
حاصل آن که برخوردارى از نعمت ها، که نتیجه مصرف است، باید جهت صحیح داشته باشد و اگر جهت صحیح و منطقى نداشته باشد، جامعه مشخصات و ویژگى هاى انسانى خود را از دست مى دهد و این مطلب در سایه ایمان و داشتن انگیزه صحیح و عقلایى تحقق مى یابد. بر این اساس، ریا و خودنمایى یکى از انگیزه هاى منفى براى مصرف قلمداد مى گردد و در قرآن کریم از «مُترفین» (افراد خوشگذران، عیّاش، سرمست رفاه و نعمت و غافل از یاد خدا) و مستکبران به عنوان کسانى که داراى چنین انگیزه اى در مصرف هستند (قصد ریا، خودنمایى و فخرفروشى به دیگران دارند) یاد شده است.
مبانى راهبردى بحث
رعایت حدود مصرف
از آن جا که یک مصرف کننده مسلمان تلاش مى نماید براى پیدا کردن مسیر صحیح و معقول در زندگى، که ضامن سعادت و خوش بختى دنیا و آخرت او باشد، از وحى الهى (قرآن کریم) و سیره معصومان(علیهم السلام)الگوبردارى نماید و با رعایت تقواى الهى و پاى بندى به حدود شرعى به کارهایش ارزش بدهد، از این رو، در اتخاذ الگوى صحیح مصرف، رعایت حدود و مقررّات الهى را در درجه اول اهمیت قرار مى دهد. اسلام (برخلاف نظام سرمایه دارى که در آن تولید و مصرف با هدف به حداکثر رساندن سود و مطلوبیت مادى کاملا آزاد است) براى حفظ مصالح فرد و جامعه، براى تولید و همچنین مصرف، حدود و موازینى قرار داده و در نتیجه، استفاده از برخى کالاها و خدمات به دلیل مسائل ارزشى یا مفاسد و مضراتى که در بردارند، حرام و ممنوع گردیده است.
نمونه هایى از این کالاها و خدمات عبارتند از:
1. مشروبات الکلى، که قرآن کریم به صراحت از آن ها نهى کرده است36 و زیان هاى الکل بر سلامت جسم و جان و آثار سوء آن بر معده، کلیه، ریه، اعصاب و شریان هاى قلب و حواس گوناگون مطلبى است که امروزه از نظر علمى، جاى تردید ندارد، به گونه اى که برخى از دانشمندان ممنوعیت اکید آن را در چهارده قرن پیش، یکى از دلایل حقانیت اسلام و قرآن قلمداد مى کنند.37
2. استفاده از مردار، خون (براى خوردن)، گوشت خوک و هر حیوان حلال گوشتى که ذبح شرعى نشده باشد.38 به طور کلى، اسلام گوشت هایى را که مورد پسند طبع معتدل آدمى است، مباح گردانیده و از آنچه ناخوشایند طبع هاى سالم است، برخى را مکروه و برخى را حرام ساخته است.
3. استفاده از هروئین، سم و هر چیزى که براى بدن مضر باشد39 و استفاده از لباس هاى طلاباف و حریر خالص و زینت نمودن به طلا براى مردان و پوشیدن لباس شهرت40 مانند پوشیدن لباس هاى مخصوص زنان براى مردان و به عکس.
4. استفاده از آلات لهو و لعب و وسایل قمار و استعمال ظروف طلا و نقره.
5. مصرف کالاهایى که موجب تسلط سیاسى و اقتصادى کفّار و بیگانگان بر مسلمانان گشته، اسارت و وابستگى جامعه اسلامى را به دنبال داشته باشد؛ زیرا مسلمانان باید از کیان سیاسى، فرهنگى و اقتصادى کشور خود به هر طریق ممکن دفاع نمایند.41 تحریم تنباکو از سوى مرجع بزرگ مرحوم میرزاى شیرازى، در زمان ناصرالدین شاه، در جهت تأمین هدف مذکور صورت گرفت و نقشه استعمار انگلیس را در آن برهه خنثى کرد.
و. استفاده از خبائث؛ یعنى هر چیزى که طبع سالم انسانى از آن نفرت داشته باشد. در کتاب ارزشمندجواهرالکلام، درباره معناى «خبائث» آمده است: «مقصود از «خبائث» حرام ویژه اى نیست، بلکه عنوانى کلى براى خوراکى ها و نوشیدنى هاى ممنوع است که طبع سالم از آن ها نفرت دارد.»42
اعتدال در مصرف: حد مطلوب بهره مندى و استفاده از نعمت هاى الهى آن است که همراه با رعایت اعتدال و به قدر کفاف باشد. اعتدال و میانه روى در مصرف، که در روایات از آن به «قصد» و «اقتصاد» تعبیر شده، حد وسطى است که اسراف و تقتیر (سخت گیرى) در آن نباشد. البته این حد نسبت به افراد مختلف و شأن و شخصیت اجتماعى آنان متفاوت است.
در روایتى از امام باقر(علیه السلام) میانه روى در حالت بى نیازى و نیازمندى یکى از عوامل نجات انسان شمرده شده است.43
حضرت على(علیه السلام) نیز در این باره مى فرماید: «هنگامى که خداوند متعال خیر و نیکى را براى بنده اى مقدّر نماید، اقتصاد و میانه روى در زندگى را به او الهام مى کند.»44
به طور کلى، واژه «اقتصاد» در لغت عرب، مفهوم عامى است که در تمام حرکات و سکنات انسان مى تواند جریان داشته باشد و در همه مراحل زندگى، حتى در عبادت و انفاق45، مطلوب و پسندیده است.46
«قدر کفاف» آن اندازه از امکانات زندگى است که انسان را از دیگران و سؤال از آن ها بى نیاز کند.47 اعتدال در مصرف و قناعت موجب بقاى نعمت48 و پدیدآورنده زمینه مناسبى براى رشد صفات و کمالات معنوى در انسان است.49 بنابراین، خوددارى از اسراف و تبذیر یکى از محدودیت هاى مصرف مى باشد. نقطه مقابل اسراف، تقتیر و سخت گیرى در مصرف و هزینه کردن براى معیشت و زندگى انسان از نظر قرآن امرى مذموم مى باشد؛ زیرا افراط و تفریط در هیچ کارى عقلایى نبوده و از نظر دین نیز امرى ناپسند قلمداد مى گردد.
آیاتى از قرآن کریم برا عتدال و میانه روى تأکید دارند50 که از اطلاق و کلیّت آن ها مى توان به مصرف معتدل نیز رهنمون شد، اگرچه به طور مستقیم درباره مصرف به معناى مصطلح آن در علم اقتصاد نباشند. براى روشن شدن بیش تر بحث، درباره دو طیف مقابل و متضادى که با خروج از حالت اعتدال در مصرف پدیدار مى گردند (اسراف و تبذیر و نیز تقتیر و سخت گیرى در مصرف و هزینه ها) توضیح داده مى شود و دیدگاه قرآن و روایات معصومان(علیهم السلام) به طور خلاصه تبیین مى گردند:
اسراف و تبذیر
اگر کسى در میزان یا نحوه استفاده از نعمت ها و امکانات خداداد زیاده روى نموده، بیش از آنچه مورد نیاز و در خور شأن اوست مصرف کند، در زمره مسرفان یا مبذّران خواهد بود و عواقب چنین برخوردى با نعمت هاى الهى متوجه او خواهد گردید. این موضوع تنها به زندگى فردى هر کس مربوط نمى شود، بلکه در سطح کلان، هر جامعه باید مصارف و نیازهاى خود را بر اساس یک برنامه دقیق و حساب شده مطابق میزان درآمد و تولید ملى تنظیم کند تا بتواند استقلال اقتصادى و سیاسى خود را حفظ نموده، تحکیم و تداوم بخشد.
قرآن کریم به صراحت از اسراف نهى کرده51 و مسرفان را اهل آتش52 و مبذّران را برادران شیطان معرفى کرده است.53
«اسراف» در لغت، به معناى تجاوز از حد است و هر کارى که از نظر کمیّت یا کیفیت از اندازه خود تجاوز کند، «اسراف» است و چیزى که در راه غیر طاعت خدا مصرف گردد، هرچند کم باشد، «اسراف» مى باشد.54
بنابراین، استفاده از نعمت ها و امکانات افزون بر حد نیاز یا به کارگیرى آن ها بدون این که فایده عقلایى بر آن ها مترتّب باشد و استفاده بهینه صورت گیرد، از مصادیق اسراف است. برخى تبذیر را نوع خاصى از اسراف دانسته و گفته اند: تبذیر اسرافى است که با اتلاف مال همراه باشد. به عبارت دیگر، تبذیر یعنى صرف مال در موردى که سزاوار نیست، ولى اسراف یعنى صرف مال بیش از مقدارى که سزاوار است.55
«اسراف» کلمه جامعى است که هرگونه زیاده روى در کمیّت و کیفیت مصرف را شامل مى شود و امروزه ثابت شده که یکى از مهم ترین دستورات بهداشتى پرهیز از اسراف و زیاده روى در خوردن و آشامیدن است؛ زیرا بر اساس تحقیقات دانشمندان، بسیارى از بیمارى ها ناشى از غذاهاى اضافى هستند که در بدن انسانى باقى مى مانند. این مواد اضافى هم بار سنگینى بر قلب و سایر دستگاه هاى بدن و هم منبع آماده اى براى انواع عفونت ها و بیمارى ها هستند. عامل اصلى تشکیل مواد مذکور اسراف و زیادروى در تغذیه و ـ به اصطلاح پرخورى است و براى درمان بیمارى هاى ناشى از چربى خون، نارسایى هاى کبد، تنگ شدن رگ ها و بیمارى قند، جز اعتدال در تغذیه و تحرّک کافى راهى نیست.56
علاوه بر این، امروزه این موضوع روشن شده که اسراف و تبذیر عده اى موجب محرومیّت و گرسنگى انسان هاى بى گناه دیگر مى گردد و این خود نوعى عمل ضدانسانى تلقّى مى گردد.
انواع اسراف
در هر زمان، به مقتضاى اوضاع و احوال گوناگون، مصادیق جدیدى براى اسراف و تبذیر پدید مى آیند. از بین بردن باغ هاى سرسبز میوه و زمین هاى زراعى براى ساختن مجتمع هاى مسکونى (در حالى که در جاى دیگر قابل احداث باشند) یا تخریب برخى از ساختمان هاى محکم و زیباى قدیمى به بهانه شیک نبودن و یا ریختن اضافه هاى غذا در زباله دان و نظایر آن از مصادیق اتلاف اموال و تبذیر محسوب مى شوند و دولت اسلامى به عنوان حافظ مصالح جامعه، باید از آن ها جلوگیرى کند؛ زیرا منابع ثروت باید به گونه اى مصرف گردد که بالاترین کارایى و بازدهى را در زمینه تولید براى جامعه داشته باشد.
بدترین نوع اسراف
از مهم ترین و حیاتى ترین مسؤولیت هاى افراد یک کشور، که خواهان اقتصادى مستقل، سالم و پر رونق باشند، حفاظت و مراقبت از ثروت ها و منابع ملّى است؛ مانند معادن، جنگل ها، دریاها، منابع آب و سایر منابع ثروت ملى، که تأثیر مستقیمى بر حیات اقتصادى جامعه دارند و استفاده صحیح و بهینه از آن ها کشور را به سمت رفاه و غناى مادى حرکت مى دهد، ولى استفاده بى رویّه و تضییع آن ها خیانتى در حق نسل حاضر و نسل هاى بعد مى باشد. براى مثال، جنگل ها و مراتع، که از سرمایه هاى حیاتى یک کشور بوده و نقش بسزایى در پالایش هوا، زیبایى طبیعت، تأمین چوب و کاغذ مورد نیاز یک ملت دارند، بر اثر استفاده بى رویه دولت ها و برخى از افراد سودجو در چند دهه گذشته، صدمات زیادى دیده اند، به گونه اى که از سال 1960 تاکنون قریب نیمى از جنگل هاى جهان از بین رفته است. در کشور ما نیز روند تخریب جنگل ها کما بیش به همین نسبت بوده است؛ زیرا وسعت جنگل هاى شمالى طى دو دهه (1350ـ 1370) تقریباً به نصف رسیده و از 3400000 هکتار به 1900000 هکتار کاهش یافته است.57
با توجه به مطالب گذشته، مى توان بدترین و زشت ترین نوع اسراف را زیاده روى و تضییع ثروت هاى ملى و همچنین بیت المال جامعه اسلامى دانست. حفاظت از اموال عمومى و بیت المال نشانه حاکمیت فرهنگى غنى و تعهد و ایمان یک ملت است و در مقابل، سهل انگارى در این مسأله و یا استفاده شخصى از بیت المال نشانه عدم تعهد، ضعف ایمان و نبودن رشد فکرى لازم در افراد یک جامعه است. در یک جامعه اسلامى، با توجه به تأکید و سفارش امامان معصوم(علیهم السلام) نسبت به حفظ اموال عمومى و بیت المال، مسؤولیت افراد جامعه، به ویژه کارگزاران حکومت، سنگین تر است.
حضرت على(علیه السلام) خطاب به یکى از کارگزاران در این باره مى فرماید: «تو در این مالیاتى که مى گیرى، حق معینى دارى و با فقرا و مستمندان شریک هستى. حق تو را ما خواهیم داد و تو نیز حق آنان را بپرداز، و اگر چنین نکنى از کسانى خواهى بود که در قیامت بیش ترین دشمن را دارد، و واى بر کسى که دشمن او در پیشگاه الهى فقرا و نیازمندان و محرومان از حقوق خویش و ضرر دیدگان و درماندگان باشند.»58
متأسفانه برخى از مدیران و کارمندان دولت در جامعه اسلامى ما به این مسأله با تسامح نگریسته، عملا مراقبت و دقت لازم را ندارند. اسراف و تبذیر در اموال عمومى و بیت المال، منحصر به زیاده روى در مصرف یا بهره بردارى غیرصحیح نیست، بلکه به وجود آوردن یک محیط شیک و تشریفاتى و خرید چراغ ها و صندلى هایى با قیمت هاى گزاف و تعویض آرایه هاى اتاق از مصادیق بارز اسراف و تبذیر در بیت المال مى باشند.59
تقتیر یا سخت گیرى
نقطه مقابل اسراف، محدود کردن بیش از حدّ مصرف یا سخت گیرى در هزینه زندگى و مخارج است که از نظر قرآن و روایات معصومان(علیهم السلام)مورد نکوهش است؛ زیرا اسراف افراط، ولى سخت گیرى تفریط در بهره بردارى از نعمت ها و امکانات محسوب گشته، هر دو انحراف از روش منطقى و معقول (اعتدال در مصرف و هزینه ها) مى باشد. سخت گیرى گاهى نسبت به خود افراد خانواده اِعمال مى گردد که مى توان آن را ناشى از بخل شدید و حرص و طمع زیاد بر جمع مال و ثروت دانست و نشانه کوته نظرى و پستى یک فرد است که استفاده از نعمت ها و امکانات الهى را نسبت به خود و یا خانواده اش دریغ داشته باشد و یا بر آن ها سخت گیرى کند.
سخن ارزشمند هشتمین پیشواى معصوم، حضرت رضا(علیه السلام)، ناظر به این قسم از سخت گیرى و اِعمال محدودیت است؛ آن جا که مى فرماید: «شایسته است که مرد در زندگى خود توسعه و گشایش ایجاد کند (در مقابل سخت گیرى) تا آرزوى مرگ او را نکنند.»60
نوع دوم از سخت گیرى و اعمال محدودیت آن است که فرد با داشتن امکانات و نعمت هاى فراوان، فقط به فکر خود و افراد خانواده اش باشد و زمینه استفاده از نعمت ها و برخوردارى از مصارف ضرورى و حیاتى را براى فقرا و محرومان جامعه فراهم نکند و روشن است کسى که در هزینه هاى زندگى خود سخت گیرى کند، نسبت به افراد بى بضاعت و محروم در جامعه نیز بى اعتنا خواهد بود.
سپاس گزارى
از ویژگى هاى انسان، سپاس گزارى در مقابل احسان به نیکى و محبت دیگران است، به گونه اى که فطرت سالم یک انسان عاقل اقتضا دارد که حتى در مقابل لطف و محبت زبانى دیگران نیز خاضع گشته و در مقابل، سپاس گزارى کند و اگر در توان داشته باشد، بهتر و برتر از طرف مقابل آن را جبران کند.
با این مقدّمه، اگر انسان توجه کند که هر چه را از انواع نعمت هاى مادى و معنوى بهره مند است، خداوند قادر و حکیم و توانا به او عنایت کرده و لطف و رأفت او بر همه انسان ها، حتى افراد بى ایمان و پست و شرور در این جهان، نیز جارى است، در مقابل، او تا چه حد باید شاکر و سپاسگزار باشد. روشن است که شکر و سپاس به درگاه الهى، که بى نیاز از همه مخلوقات بوده و سرچشمه همه کمالات و فیوضات است، با تشکر از دیگران تفاوت دارد؛ زیرا ما نمى توانیم الطاف الهى را با جبران محبت همانند تشکر زبانى و عملى که در مقابل اشخاص داریم جبران کنیم، بلکه بهترین راه آن است که طریق شکرگزارى را از وحى و سخنان اولیاى الهى و امامان معصوم(علیهم السلام) بیاموزیم.
امام صادق(علیه السلام) در روایتى مى فرماید: «شکر نعمت، خوددارى از گناهان و معاصى است و شکر کامل (یا تکمیل شکر) به این است که فرد "الحمدلله رب العالمین " بگوید.»61
پس لازمه شکر الهى استفاده نکردن از نعمت ها در راه نافرمانى حق تعالى است. در نتیجه، از مصرف بى مورد (اسراف و تبذیر) مى توان به عنوان کفران ناسپاسى نعمت یاد کرد. روشن است که قسمت اول روایت بیانگر مرتبه شکر عملى (استفاده صحیح از نعمت هاى الهى) است و ما با انجام عباداتى که در اسلام به عنوان تکالیف واجب بر هر مسلمانى فرض گردیده، موظّف به انجام مرتبه اى دیگر از شکر (شکر زبانى) نیز هستیم که در ذیل روایت مزبور این مرتبه از شکر نیز بیان گردید.
برخى از آیات قرآن کریم مقتضاى ایمان به خدا و بندگى او را شکر به درگاه الهى مى دانند.62 برخى دیگر با بیان هاى گوناگون به شکر و سپاس گزارى در مقابل آفریننده نعمت ها توصیه و تشویق مى نمایند.63
مرحوم علامه طباطبائى درباره حقیقت شکر و انواع آن مى نویسد: حقیقت شکر اظهار نعمت است، و اظهار نعمت به این است که انسان نعمت را در جایى که آفریننده و عطاکننده نعمت اراده فرموده (رضایت دارد) به کار گیرد و مرتبه دیگرى از شکر این است که به زبان از دهنده نعمت یاد کند که در اصطلاح، آن را «ثنا» مى نامند و به این است که انسان همواره در دل به یادِ دهنده نعمت باشد و به هنگام استفاده از نعمت، با یاد او از مواضعى که منعم تعیین کرده است، تجاوز نکند.64
بنابراین، مى توان گفت: استفاده معقول و بهینه از نعمت هاى الهى و مصرف آن ها با رعایت اعتدال و دورى از اسراف و تبذیر و رعایت حدودى که خداوند متعال تعیین نموده، همه از لوازم شکر به درگاه خداوند متعال هستند. از این رو، برخى از آیات پس از برشمردن برخى نعمت ها مى فرمایند: «افلا یشکرون» و یا انسان را به دلیل ناسپاسى کردن و کفران نعمت هاى الهى و تجاوز از حدود و مقررات، مورد سرزنش قرار داده، عواقب آن را متذکر مى گردند.65
از مجموع آیاتى که انسان را به شکر و سپاس گزارى به درگاه الهى تشویق و توصیه مى نمایند، مى توان استفاده کرد که مصرف کل جامعه اسلامى باید جهت خاص خود را پیدا کند؛ به این معنا که هدف صرفاً رفع نیازهاى مادى نباشد، بلکه در جهت رسیدن به این هدف، حدود الهى نیز رعایت گردند، به گونه اى که افراد جامعه با استفاده بجا و صحیح از نعمت هاى الهى، در عمل، به درگاه خداوند متعال شاکر بوده و بر شکر و سپاس زبانى، که خود بخشى از عبادت و بندگى حق تعالى است، قدرت و توفیق یابند. البته این که انسان توجه به منعم حقیقى (خداوند متعال) داشته باشد و بداند نعمت از اوست مرتبه اى از شکر مى باشد که در برخى از روایات معصومان(علیهم السلام)نیز بیان گردیده،66 ولى بحث حاضر ناظر به مرتبه شکر عملى است.