زندگانی پبغمبر (محمد ص )

مقدمه :

به نام خدا

زندگانی پیغمبر ( محمد "ص" )

ارزش و اهمیت مطالعه درباره رسول خدا (ص) و اهل بیت و تربیت آنها خصوصیات و فضیلت هایشان ریشه عاطفی و احساسی ندارد بلکه اجابت امری است که از جانب پروردگار همه عالم مطرح شده است زمانی که به محمد بن عبدالله وحی کرد که بشریت را از تاریکی کفر و شرک برهاند و به سوی نور وایمان و توحید هدایت کند و آنگاه که این چنین به رسول خدا امر فرمود :

ا" برای چیزی اجر و پاداش قرار نمی دهم مگر دوست داشتن اهل بیت . "

اظهار ارادت و دوستی به معصومین (ع) که در زندگی با قتل ، شکنجه و دربدری مواجه شدند و سختی ها و دشواریها زندگی را چشیدند و برآنچه که داشتند صبر پیشه کردند و راز نگه داشتند ، هم خود و هم پیروان بی گناه به شکلی که دلها را به درد می آورد و جسم ها را آب می کند اذیت شدند ، لازم بوده و هست .

ای کاش ! هر مسلمانی با رهبران خود به درستی و آگاهانه آشنا می شد و به راحتی امامان خود را می شناخت و آنطور نمی شد که از آنها یی باشند که از دنیا بروند در حالیکه امام زمان خود را نشناختند و مرگ آنها همانند مردن در عصر جاهلیت باشد .

و فعلا باید چه بکنیم ؟ تا آن تعلیمات درخشان را عملی نمائیم ؟ چه کوششها و مساعی را باید بکار بریم تا بتوانیم از سرمشقهای بزرگ اعمال آنها که در جلوی نظر ما است نبعیت کنیم . اهمیت مسیحیت و ارتباط مسیحیت این دو دستگاه برای ما در حال حاضر چقدر و چه اندازه است ؟

جهان ما مشوش و مضطرب است ! مردم همه جا ترس و نگرانی بسر میبرند . آیا بمب های ایدروژنی منفجر خواهند شد ؟ یا نه ؟

آیا برای بشریت سعادت و رفاهی میتوان پیش بینی کرد یا بشریت در شرف زوال و نابودی است ؟

محمد (ص) پیام رسالت جهانی دارد :

 

در این جهان آشفته . مضطرب و در این حالت بحرانی ؛ محمد برای مسلمین بلکه در حقیقت برای همه افراد بشر پیام و رسالتی دارد ؛ همانطور که مسیح و انبیای بزرگ بنی اسرائیل داشتند . جهانی را که ما در آن زندگانی میکنیم مال بشر نیست که هر طور بخواهد با آن معامله کند .

این جهان مال خدا است آنچه را همه داریم اعم از مردان بزرگ و رجال صاحب موهبت و آنچه در اختیار بشر قرار گرفته ؛ اینها همه امانتهائی هستند از خدا .

 

بشر با این همه ترقیاتی که کرده و با این درجه از زندگی که رسیده و تحت حمایت و عنایت خداوند زندگی میکند ؛ نباید خودش را مقیاس و معیار همه چیز بداند ؛ او باید تشخیص دهد که زندگانی او تحت عنایت خدا است و باید بداند که هر نوع تعاون و همکاری که ابراز بدارد بمثابه ی ابزار دستگاه الهی است .

 

پیغمبر محمد (ص) در راه تفاهم با یهود و نصاری اقدام نمود و چون آنروزها افراد . اشخاص یا مایل نبودند و یا حاضر نبودند در این عمل موفق نشد . نظم جهان که هدف روحانی آینده دراین قرن شناخته میشود نیازمند آن است که بوسیله ی مفاهیم وسیع اصول دین تأمین شود و برای انجام این منظور همه باید بکوشیم و کوشش در این راه از هر جهت با کلیه ی تعلیمات محمد (ص) تطبیق میکند .

وقتی که صدای مؤذن شبانه روزی پنج بار از فراز مأذنه ها در این سرزمین و سایر سرزمین ها بگوش میرسد گو اینکه افراد به اشکال و طرق مختلف بآن مینگرند و لو اینکه کلماتی را ضمن نماز و دعا بر زبان میرانند با یکدیگر فرق داشته باشد ولی اینقدر مسلم است که فقط یک "خدا " آنرا می شنود و غیر از او کسی نیست . رحمت و برکت خدا شامل حال هم? ما باد .

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

اصل سادگی در زندگی و دوری از ارعاب

علی علیه السلام میگوید پیغمبران در زی قناعت و سادگی بودند و این سیاستشان بود ؛ سیاست الهی . آنها هم دلها را پر می کردند ولی نه با جلال و دبدبه های ظاهری ؛ بلکه با جلال معنوی که توأم با سادگیها بود . به قدری پیغمبر اکرم از این از این جلال و حشمتها تنّفر داشت که سراسر زندگی او پر از این قضیه است . اگر یک جا می خواست راه بیفتد ؛ چنانچه عدهّ ای می خواستند پشت سرش حرکت کنند اجازه نمی دا د. اگر سواره بود و یک پیاده می خواست با او بیاید می گفت : برادر! یکی از این کارها را باید انتخاب بکنی : یا تو جلو برو من از پشت سرت می آیم ؛ یا من می روم تو بعد بیا . یا احیاناً اگر ممکن بود که دو نفری سوار بشوند می فرمود : بیا دو نفری با همدیگر سوار می شویم . من سواره باشم تو پیاده ؛ این جور در نمی آید . محال بود اجازه بدهد او سواره حرکت بکند و یک نفر پیاده . در مجلس که می نشست می گفت به شکل حلقه بنشنیم که مجلس ما با لا و پایین نداشته باشد . اگر من در صدر مجلس بنشینم و شما در اطراف ؛ شما می شوید جزء جلال و دبدب? من چنین چیزی را نمی خواهم . پیغمبر تا زنده بود از این اصل تجاوز نکرد ؛ مخصوصاً از یک نظر این را برای یک رهبر ضروری و لازم می دانست . ولهذا ما می بینیم علی علیه السلام هم در زمان خلافت خودش ؛ در نهایت درجه این اصل را رعایت می کند . یک رهبر – مخصوصاً اگر جنب? معنوی و روحانی هم داشته باشد – هرگز اسلام به او اجازه نمی دهد که برای خودش جلال و جبروت قائل بشود . اصلاً جلال و جبروت در همان معنویتش است ؛ در همان قناعتش است ؛ در روحش است نه در جسمش و نه در تشکیلات ظاهریش . امیرالمؤمنین درزمان خلافت وقتی که آمدند به مدائن که تزدیک بغداد است و قصر قدیم انوشیروان یعنی قصر مدائن در آنجا بود ؛ رفتند داخل این قصر . آن را تماشا می کردند . شخصی شروع کرد به خواندن یشعر عربی در بی وفایی دنیا که رفتند و ... فرمود اینها چیست ؟! آیه قرآن بخوان :

 

کم تَرَکوا مِن جَنّاتٍ وَعُیوٍن وَزُروعٍ وَ مَقامٍ کَریمٍ وَ نَعمَةٍ : کانوا فیها فاکِهینَ  

وقتی که حضرت وارد سرزمین ایران شدند و ایرانیها خبردار شدند که علی علیه السلام می آید ، یک عدّه از دهاقین ، عدّه ای از سران کشاورزان آمدند به استقبال حضرت ، و شروع کردند در جلوی ایشان دویدن . حضرت صدایشان کرد و فرمود : چکار می کنید ؟ گفتند این احترامی است که ما برای  بزرگان خود بجا می آوریم که در رکابش در جلویش می دویم . به احترام شما چنین کاری می کنیم . فرمود شما با این کارتان خودتان را حقیر و پست می کنید ، به آن بزرگ هم یک ذرّه سود نمی رسد . این کارها چیست ؟! من از این تشریفات بری و مبرّا هستم . انسان هستید و آزاد . من بشری هستم شما هم بشری .

 این است که یکی از اصول زندگی رسول اکرم و از اصول روشهای پیغمبراکرم اصل سادگی بود که کانَ رَسولٌ اللهِ خَفیفَالمَؤونَ?َِ و تا آخر عمر این اصل را رعایت کرد