سفارش تبلیغ
صبا ویژن

جنگل

  pپیدایش جنگل  i

تعریف جنگل و انواع آن
جنگل منطقه وسیعی پوشیده از درختان ، درختچه ها و گونه های علفی است که همراه با جانوران وحشی نوعی اشتراک حیاتی گیاهی و جانوری را تشکیل داده و تحت تاثیر عوامل اقلیمی و خاکی قادر است تعادل طبیعی خود را حفظ کند.
حداقل سطحی که برای تشکیل جنگل از نظر علمی لازم است بسته به نوع گونه درختی ، شرایط محیطی و غیره تغییر می کند. این مساحت در شرایط معمولی حداقل 3/0 هکتار  ( 3 هزار متر مربع ) است. واژه « جنگل » از زبان سنسکریت است و به اکثر زبانهای اروپایی نیز وارده شده است و معنای جنگل طبیعی و بکر را می دهد. جنگل بسته به نوع پیدایش آن و خصوصیات ساختاری به جنگل بکر ، جنگل طبیعی ، جنگل مصنوعی یا جنگل دست کاشت طبقه بندی می شود.
جنگل بکر یا جنگل دست نخورده ، جنگلی است که بدون دخالت انسان بوجود آمده است و ترکیب گونه های درختی و درختچه ای و علفی آن طوری است که وضعیت کاملاً طبیعی را نشان می دهد .چوب و سایر فرآورده های تولید شده در جنگل بکر در همان سیستم طبیعی تجزیه شده و به خود جنگل بر می گردد. بعبارت دیگر از جنگل بکر هیچ گونه موادی ( زنده یا غیر زنده ) به خارج از آن حمل نمی شود.
رویش چوبی جنگلهای بکر که به حالت تعادل رسیده باشند عملاً صفر است ، یعنی همان قدر که چوب و سایر مواد آلی تولید می شود همان قدر هم تجزیه می شود و یا می پوسد. بعبارت دیگر چرخه رفت و بازگشت مواد در یک جنگل بکر چرخه ای بسته است.
در جنگل بکر بین تولید کنندگان ( گیاهان ) ، مصرف کنندگان ( جانوران ) و تجزیه کنندگان ( جانوران ریز ) یک اشتراک حیاتی متقابل و پایدار برقرار است . جنگل های بکر از تنوع زیستی بالایی برخوردارند و دارای اطلاعات ژنتیکی ارزشمندی هستند که تا به امروز بسیاری از این اطلاعات کشف نشده است . امروزه ارزش جنگلهای بکر بسیار زیاد است هر چند که متاسفانه روند تخریب کمی و کیفی آنها در دنیا روبه افزایش است.
امروزه سعی بر این است که جنگلهای بکر باقی مانده بر روی کره زمین را حفظ و از آنها بعنوان ذخیره گاههای اطلاعات ژنتیکی و تنوع زیستی استفاده شود. امروزه تبدیل جنگلهای بکر به جنگلهای صنعتی قابل توجیه نیست و نگهداری آنها حتی از نظر اقتصادی نیز قابل توجیه است.
جنگل طبیعی ، جنگلی است که بدون دخالت انسان به وجود آمده است ولی انسان به طور مستقیم یا غیر مستقیم در آن دخالت ( بهره برداری ) کرده است .
جنگلهای بکر دست خورده و بهره برداری شده تبدیل به جنگلهای طبیعی می شوند. بعبارت دیگر جنگلهای طبیعی جنگلهای بکر دست خورده هستند. ترکیب درختان و سن آنها و تنوع گونه های گیاهی و جانوری در یک جنگل طبیعی با جنگل بکر متفاوت است و عموماً جنگل طبیعی از نظر زیست محیطی فقیرتر از جنگل بکر است.با وجود این جنگلهای طبیعی قادرند چشم اندازهای طبیعی هر منطقه را حفظ کرده و در اکثر موارد از جنگلهای مصنوعی یا دست کاشت غنی تر و پایدارتر باشند.
جنگلهای مصنوعی یا دست کاشت یا جنگل انسان ساخت جنگلی است که به دست انسان و با هدف مشخصی ایجاد شده است و هدف از ایجاد آن تولید چوب، ایجاد مناظر طبیعی ، ‌حفظ آب و خاک ، ایجاد مناطق تفریحی و تفرجی و غیره است.
جنگل مصنوعی معمولاً به صورت نهالکاری (درختکاری) به وجود می آید، هر چند این جنگلها را می توان با کاشت بذر نیز به وجود آورد. تجربه نشان داده است جنگلهای مصنوعی که با این روش به وجود آمده اند پایدار و نزدیک تر به جنگلهای طبیعی هستند. جنگل مصنوعی که با قلمه ایجاد شده ، قلمستان نامیده می شود ( مثل قلمستان های صنوبر در بسیاری از نقاط کشور ) البته باید متذکر شد که قلمستان ها در اکثر نقاط دنیا از نظر حقوقی جزو جنگلها محسوب نمی شوند. امروزه ایجاد جنگلهای مصنوعی در دنیا از اهمیت بالایی برخودار است چرا که به افزایش نیاز چوبی در جهان پاسخ می دهد.
چنانچه جنگلهایی در زمین های زراعی و بایر با هدف تولید چوب با استفاده از روشهای پیشرفته زراعی از قبیل شخم زدن ، کود دادن و غیره ایجاد شده باشد به آن زراعت چوب اطلاق می شود. حجم زراعت چوب در زمینهای غیر جنگلی در تمام دنیا در حال افزایش است.
علاوه بر سه نوع جنگلی که تعاریف آن ذکر شد در کشور ما از اصطلاح « بیشه » هم استفاده می شود. ما بیشه را معمولاً برای پوشش های گیاهی به کار می بریم که اطراف رودخانه و شیار دره ها در مناطق خشک ظاهر می شوند. این واژه به تجمع درختچه ها در نیزارها نیز اطلاق می شود.

پیدایش جنگل و طبقه بندی آن

جنگلهای دنیا از حدود 140-60 میلیون سال پیش به وجود آمده اند. بسته به نوع درختان تشکیل دهنده ، جنگلهای دنیا را به دو نوع سوزنی برگ و پهن برگ تقسیم می کنند.
جنگلهای سوزنی برگ دنیا قدیمی تر از جنگلهای پهن برگ هستند و پیدایش اولیه این جنگلها در دوران دوم زمین شناسی در دوره کرتاسه یعنی حدود 140 میلیون سال قبل رخ داده است. جنگلهای پهن برگ در مقابل جنگلهای سوزنی برگ تکامل یافته تر در عین حال جدیدتر هستند. این جنگلها در دوران سوم زمین شناسی در حدود 60 میلیون سال پیش به وجود آمده اند. از آن زمان تاکنون جنگلهای دنیا دائماً در حال تحول و تکامل بوده و اگر انسان در روند آن دخالتی نداشته باشد سیر تحول وتکامل آنها همچنان ادامه خواهد یافت.
در اواخر دوران سوم زمین شناسی اقلیم کره زمین روبه سردی گذاشت به طوری که در اوایل دوران چهارم ( حدود یک میلیون سال پیش ) بارشهای آسمانی اکثراً به صورت برف درآمد و به خصوص در عرضهای جغرافیایی بالاتر از 40درجه شمالی و یا ارتفاعات بالای 3 تا 4 هزار متری عرضهای پایین تر یخچال های طبیعی تشکیل شدند و به تدریج رشد کردند، به عبارت دیگردوران های یخبندان به وجود آمد.
یخچال های طبیعی اکثر جنگلهای مناطق مذکور ( بالاتر از 40 درجه عرض شمالی ) را در زیر خود مدفون ساختند . با گرم شدن آب و هوای کره زمین یخچالها ذوب شدند یا به اصطلاح عقب نشینی کردند و پس از مدتی دوباره بر اثر سرد شدن اقلیم یخچال ها شروع به پیشروی کردند.
در طول یک میلیون سال که از اوایل دوران چهارم می گذرد چهار دوره یخبندان به وجود آمد و در این زمان کلیه جنگلهایی که بالاتر از عرضهای 40 درجه بود از بین رفتند. آخرین دوره یخبندان در حدود 18 هزار سال پیش به اتمام رسید و آب و هوای کره زمین روبه گرم شدن نهاد. لازم به توضیح است که جنگلهای ایران مخصوصاً جنگلهای شمال کشور در این مدت از هجوم یخچال ها مصون ماندند و به توسعه و تکامل خود ادامه دادند. اکثر جنگلهای کنونی اروپایی پس از پسروی آخرین یخچالها به وجود آمدند. به عبارت دیگر جنگلهای کنونی کشورهای اروپایی شمال آمریکا و آسیای شمالی جنگلهای « جوان » هستند و قدمت تکاملی آنها به 10 هزار سال نمی رسد.
در صورتی که جنگلهای شمالی ایران جنگلهای کهن هستند و قدمت آ‎نها بیش از یک میلیون سال است. این اطلاعات ارزشمند ، اهمیت ژنتیکی جنگلهای خزری را به خوبی نشان می دهد.
امروزه با مطالعات گرده شناسی ثابت شده است که قدمت جنگلهای راش اروپا به 6 هزار سال هم نمی رسد . از این رو است که در مقایسه جنگلهای راش شمال ایران ،‌جنگلهای منطقه قفقاز و شمال ترکیه نیز جزو جنگلهای کهن پهن برگ مناطق معتدله محسوب می شوند. با توجه به طول تحول و تکامل جنگلهای دنیا، جنبشهای قاره ای ، نوسانات اقلیمی در سطح کلان و عوامل دیگر ، امروزه 5 نوع جنگل در دنیا قابل تفکیک است. این جنگلها از قطب شمال به طرف خط استوا به ترتیب عبارتند از :

1-    جنگلهای سوزنی برگ مناطق سرد نیمکره شمالی ( جنگلهای بوره آل )

2-    جنگلهای پهن برگ خزان کننده ( سبز تابستانه ) مناطق معتدله ( جنگلهای راش و بلوط )

3-    جنگلهای همیشه سبز مناطق مدیترانه ای ( جنگلهای زوبین و زیتون )

4-    جنگلهای پهن برگ مناطق نیمه استوایی ( همیشه سبز و سبز بارانی )

5-    جنگلهای پهن برگ مناطق استوایی ( همیشه سبز و سبز بارانی )

در کشور پهناور ما به دلیل پستی و بلندی فراوان و اقلیم متنوع سه نوع از جنگلهای پنج گانه دنیا وجود دارد. جنگلهای سبز تابستانه راش و بلوط در شمال ایران ، جنگلهای همیشه سبز مدیترانه ای ( جنگلهای زوبین و زیتون ) در شمال و جنوب غرب و همچنین جنگلهای پهن برگ گرمسیری مختص مناطق نیمه استوایی مثل جنگلهای کهور و کنار و جنگلهای ماندابی ( مانگرو ) در جنوب ایران .
به این ترتیب کشور ما حالتی استثنایی دارد. جنگل های راش در شمال و جنگلهای مانگرو در جنوب ایران که به کشور ما جایگاهی ویژه و نادر می بخشد.
علل پدید آمدن جنگلهای پنجگانه دنیا عبارت است از شرایط کلی تحول و تکامل تاریخ از دوران سوم ، پدیده قاره زدایی در این دوران و همچنین شرایط کلی اقلیمی و خاکی حاکم بر نقاط مختلف کره زمین که در این مورد نقش اساسی دارند. طبقه بندی ساده تر و گزیده تر ، طبقه بندی جنگلهای دنیا به سه نوع : جنگلهای سوزنی برگ ، جنگلهای پهن برگ و جنگلهای آمیخته سوزنی برگ و پهن برگ است.
البته تقسیم بندی های دقیق تر و تفصیلی تر هم برای جنگلهای دنیا وجود دارد که براساس هر یک از آنها جنگلهای دنیا به 10 و یا حتی 60 نوع تقسیم می شوند.

 

 

 

 

 

 

 

 

 



جنگل ها

مقدمه

هر جنگلی برای خود یک جامعه زنده به حساب می‌آید و اگر این جامعه نباتی تنها از طریق عوامل طبیعی مورد تهدید قرار گیرد بنا به طبیعت و سرشت خویش ، قابلیت ترمیم خرابی و تجدید و احیای جامعه خود را دارد، مگر اینکه انسان ندانسته به کمک عوامل طبیعی تخریب بشتابد. در این صورت جامعه نباتی که محصول فعالیت طبیعی بوده و به یکباره و یا به تدریج از بین می‌رود و امیدی برای تجدید حیات آن در مدت محدود نخواهد بود. یکی از شناخته‌ترین عوامل طبیعی تخریب جنگلها ، باد می‌باشد.



تصویر

تاتیر عوامل طبیعی در نابودی جنگلها

تاثیر باد

بادی که می‌وزد مخرب نیست، ولی همین که سرعت باد از حد متعارف بگذرد، قدرت تخریب پیدا می‌کند. بادهای گرم و سوزان بخصوص در نواحی گرمسیری و حاره بسیار مضر می‌باشد و موجب تبخیر و تعریق زیاده از حد برگها و حتی خود درختان می‌شوند و گاهی ممکن است برگها را سوزانیده و درختان را بخشکاند. خسارت بادهای شدید به نسبت نیروی باد و طرز عمل آن و طبیعت نبات جنگلی متفاوت می‌باشد. بادهای تند سبب شکسته شدن و ریشه کن شدن و حرکت دادن ریشه‌های درختان می‌شوند.

تخریب بادهای سخت و تند ، آسیب جدی به جنگلها و مزارع وارد می‌کند که انسان نابخردانه به یاری عوامل تخریب طبیعی برخیزد و چنین روش ناهنجار در راستای تاریخ بخصوص چند صد سال اخیر بویژه در دوران معاصر در پیرامون کویرهای ایران و استانهای خوزستان ، فارس ، کرمان ، یزد و ... صورت گرفته است. قطع درختچه‌های کویری برای تهیه سوخت و زغال در طی صدها سال موجب گسترش کویر و پیشروی آن به سوی شهرها شده و بسیاری از مزارع سرسبز خرم و روستاهای آباد که روزگاری تپش زندگی در فضای آنها موج میزد به کام کویر فرو رفته است.

تاثیر گرمای شدید

حرارت زیاد در سالهای خشک سالی ، عناصر نوزاد جنگلها را دستخوش آسیبهای جدی می‌کند. گاهی آنها را می‌سوزاند و از بین می‌برد و زادآوری آنها را مشکل می‌کند.

تاثیر یخبندانها

یخبندانهای زودرس پاییزه و همچنین یخبندانهای دیر رس بهاره به طرق گوناگون آسیبهای جدی به درختان جنگلی وارد می‌نماید.

تاثیر خشکیها

خشکی که در اثر عوامل جوی (نقصان بارندگی) پدید می‌آید، سبب می‌شود که حرارت شدید تابش آفتاب بر تبخیر رطوبت خاک بیفزاید و میزان ذخیره آن را در خاک تقلیل دهد. این خطر بیشتر در نواحی که بارندگی سالیانه آن کم است خودنمایی می‌کند.

بارانهای شدید

باران اگر به فواصل نامنظم و به صورت رگبار تند و شدید ببارد، سبب دریدگی برگها می‌شود، بخصوص اگر توام با وزش باد تند باشد، خطر تخریب بیشتر خواهد بود.

سیلابها

در صورتی که زمین جنگل در حالت طبیعی خود یعنی اسفنجی و متخلخل باشد، آبهای ناشی از بارندگی شدید به زمین فرو می‌روند و از جریان یافتن غیر عادی آن در سطح زمین که خود مقدمه پیدایی سیل است جلوگیری می‌کند. و اگر این حالت طبیعی زمین جنگل بر اثر انگیزه‌های غیر طبیعی بخصوص از طریق چرای دام از بین رفته باشد، آبها در سطح زمین راه افتاده و موجب سیل می‌شود و مهمترین خسارت سیل به جنگلها می‌رسد، بخصوص جنگلهایی که در قسمتهای زیرین دامنه کوهستانها واقع شده‌اند.



تصویر

عوامل انسانی تخریب جنگلها

چرای دام

زیانهای وارده به جنگلها از راه چرای دام سابقه طولانی دارد. از روزگاری که اقتصاد شبانی زیر بنای تکاملی جامعه را تشکیل می‌داد و اشتغال به امور دامداری و نگاهداری دام از معتبرترین و سودآورترین رشته‌های سرمایه گذاری عصر فئودالیسم شناخته می‌شد، زمینه‌های تخریب جنگلها از طریق چرای دام فراهم گردید و چراگاههای جنگلی ایران به عنوان غنی‌ترین منابع علوفه‌ای در دسترس دامها گذارده شد. زیانهای ناشی از چرای دام در جنگلها شامل موارد زیر است:
  • رفت و آمد مدام دام در جنگلها ، باعث فشردگی خاک و خرابی وضع فیزیکی خاک می‌شود. به این ترتیب آب باران به جای آنکه در خاک فرو رود در سطح زمین جریان پیدا می‌کند در چنین اراضی رویش دانه‌هایی که بر روی زمین ریخته شده دشوار و در بعضی حالات غیر ممکن می‌شود.

  • چرای دام باعث می‌شود که تبدیل مواد آلی زنده به لاش برگ صورت نگیرد و افراط در چرای دام ، پوشش گیاهی را از عرصه جنگل حذف می‌کند و خاک جنگل عریان و بدون محافظ می‌ماند و به تدریج دچار فرسایش می‌شود.

  • در دامنه‌های کوهستانها که خاک عملا در معرض ریزش قرار دارد، تردد دامها سبب تشدید ریزش خاک و قطعات سنگی می‌گردد و فشار وارده از تصادم این ریزشها به درختان موجب زخمی شدن پوست آنها می‌شود.

  • دامها با جویدن پوست و ساقه‌های درخت ، آنها را زخمی کرده و زمینه تسهیل نفوذ و رخنه آفات و بیماریهای گیاهی را تدارک می‌بینند.



تصویر

 


فرسایش

نحوه شکل گیری فرآیند فرسایش

با اجتماع تدریجی رسوبات ، وزنشان هم بالا رفته و آب درون آنها نیز خارج می‌شود. این روند به سخت شدن رسوبات منتهی می‌گردد. لایه‌های رسوبی فوق گاه چنان در پوسته زمین فرو رفته که به قسمتهای بسیار گرم آن رسیده و در پی ذوب شدن به صورت ماگما در می‌آیند. در روندی دیگر ، ‌این لایه‌ها بالا آمده و کوههایی متشکل از سنگهای رسوبی را پدید می‌آورند. تمامی فرآیندهای تشکیل سنگ ، بالا آمدگی ، فرسایش و رسوبگذاری ، مراحلی از یک چرخه پیوسته از رخدادهای زمین‌شناسی هستند.
تصویر

تمام سنگها در سطح زمین در اثر پدیده‌های مختلف فرسایش خصوصا در اثر تغییرات آب و هوا ، تجزیه و متلاشی می‌شوند. هوازدگی کمکی که به فرسایش می‌کند، سائیدن قطعه سنگها و حمل آنها به جاهای دیگر است. این عمل منجر به تسطیع و سست شدن تدریجی سطح زمین می‌شود.

عوامل مؤثر در فرسایش

نیروی متحرک در تمام حالات فرسایش ، نیروی کشش جاذبه به طرف پایین است. اما عوامل اصلی که توسط آن سنگها تخریب و جابجا می‌شوند، رودخانه‌ها ، یخچالها ، امواج و جریانهای باد است. مواد رسی در اثر پدیده‌ای به نام حرکات توده‌ای به طرف پایین می‌لغزند.

عوارض سطحی ایجاد شده توسط فرسایش

بسیار از عوارض سطح زمین دارای اشکال مشخصی هستند که پدیده‌های عمده‌ای را که تحت تاثیر آن شکل گرفته‌اند را منعکس می‌کنند. مثالهای بارز در این مورد عبارتند از : دره‌های رودخانه‌ای ، دره‌های یخچالی ، دریابارهای ساحلی (دیواره‌های قائم فرسایش یافته با شیب زیاد) و آثار لغزیدگی زمین. عوامل جوی چون مقدار و پراکندگی فصل باران ، برف تبخیر و نوسان درجه حرارت و جهت باد ، پدیده‌های فرسایشی را در هر ناحیه کنترل می‌کنند.
تصویر



فرسایش در گذشته

شرایط آب و هوایی زمین پیوسته در حال تغییر است. مثلا میلیونها سال گذشته قشرهای یخی ، نواحی معتدل امروزی را به وسعت زیادی می‌پوشانیدند و با تغییرات چرخه اتمسفر باعث بارندگی کافی در قسمتهایی از صحرای آمریکا و سبب نگهداری رودخانه‌های دائمی گردیده است. همینطور بعضی از نواحی گرمسیری که در حال حاضر مرطوب می‌باشند، در گذشته شرایط صحرایی داشته‌اند.

فرآیندهای فرسایش در این محلها با پدیده‌های امروزی متفاوت بوده است و خیلی از ساختمانهای مناظر امروزی تحت شرایط حاکم در گذشته شکل گرفته‌اند و سنگهایی با مقاومت متنوع که به نسبتهای متفاوت تحت تاثیر خوردگی ، کج شدگی و گسل خوردگی قرار داشته‌اند، در معرض هوازدگی و فرسایش قرار گرفته‌اند. مثلا فرسایش بلافاصله در طول خطوط ضعیف مانند درز گسل‌ها عمل نموده است.

شکلهای مختلف فرسایش

فرسایش ارتفاعات

در طول مدت زیاد فرسایش ارتفاعات را از بین برده و آنها را تبدیل به دشت کم ارتفاع می‌کند که در آن ساختمانهای زمین شناسی به صور مختلف تشکیل گردیده است. این دشت‌ها ممکن است در نتیجه بالا آمدگی پوسته قاره‌ای تشکیل فلات را بدهند که با ارتفاع بلندتر و شیب تندتر رود‌خانه‌ها مشخص‌اند و دره‌های عمیق و تنگی را حفر می‌کنند.

فرسایش نواحی شیب‌دار

در نواحی شیب‌دار ، فرسایش سریع و با شتاب بیشتری صورت می‌گیرد. در نواحی نیمه خشک شیب‌دار پوشش‌های گیاهی تا اندازه‌ای مانع فرسایش می‌شوند. اما در صحراها و زمین‌های سرد ، فرسایش آهسته تر عمل می‌نماید. بطور کلی نسبت فرسایش برای زمین‌های خشک (زمین‌هایی که از آب بیرون هستند) 8.6 سانتیمتر در 1000 سال برآورد شده است.
تصویر

فرسایش سطح زمین توسط باد

فرسایش بادی به دو صورت «روبش یا بادروبی» و «سایش» است. در جا‌هایی از سطح زمین که پوشیده از ذرات ریز و ناپیوسته و عاری از رطوبت و پوشش گیاهی است، جریان هوا می‌تواند ذرات را با خود حمل کند. باد بردگی تا رسیدن به سطح ایستابی ادامه می‌یابد. در جاهایی که زمین از ذرات ریز (لای و ماسه) و درشت (قلوه سنگ و شن) درست شده است، باد بطور انتخابی ذرات ریز را حمل می‌کند و ذرات درشت به تدریج به صورت پوش ممتدی در می‌آیند که اصطلاحا «سنگفرش بیابان» نامیده می‌شود. این پوشش ، از فرسایش بیشتر سطح زمین توسط باد جلوگیری می‌کند.

هر چه سرعت باد بیشتر باشد ذرات را به ارتفاع زیادتری بلند می‌کند، به فاصله دورتر می‌برد و بالاخره ذرات بزرگتری را حمل می‌کند. ذرات حمل شده بوسیله باد ، مخصوصا بادهای قوی ، به دو بخش بار بستری و بار معلق تقسیم می‌شوند. ذراتی که توسط باد حمل می‌شوند پس از برخورد به موانعی که بر سر راه آنها قرار دارند، موجب سایش سطح آنها می‌شوند. قطعات و تکه سنگهای پراکنده ، بیرون زدگیها و حتی موانع مصنوعی از قبیل ساختمانها ، دیوارها ، تیرهای برق یا تلفن ممکن است در معرض فرسایش بادی قرار گیرند. سایش معمولا در اثر برخورد ذراتی که نزدیک سطح زمین حرکت می‌کنند، انجام می‌گیرد.
  •  
  •  

زندیان

زندیان یا زندیه یا دودمان زند نام خاندانی پادشاهی است که میان فروپاشی افشاریان تا برآمدن قاجار به درازای چهل و شش سال در ایران بر سر کار بودند. این سلسله به سردمداری کریم خان زند از ایل زند که از سال ???? هجری قمری در ایران به قدرت رسید او فردی مدبر و مهربان بود. کریم خان خود را وکیل الرعایا نامید و از لقب (شاه) پرهیز کرد. شیراز را پایتخت خود گردانید و در آبادانی آن کوشش نمود. ارگ، بازار، حمام و مسجد وکیل شیراز از کریمخان زند وکیل الرعایا به یادگار مانده است.

کریمخان زند وکیل الرعایا (???????? ه.ق.): از سوابق زندگی خان زند تا سال ???? ه.ق. که جنگ های خانگی بازماندگان نادر شاه بی کفایتی آنان را برای مملکتداری آشکار ساخت و به تبع آن عرصه را برای ظهور قدرت های جدید مستعد گردانید، خبری در دست نیست. به دنبال اغتشاشات گسترده و عمومی این ایام خان زند به همراه علی مردان خان بختیاری و ابوالفتح خان بختیاری اتحاد مثلثی تشکیل دادند و کسی را از سوی مادری از تبار صفویان بود را به نام شاه‌اسماعیل سوم به شاهی برداشتند. ولی چون هیچ یک از آنان خود را از دیگری کمتر نمی‌شمرد، ناچار به نزاع های داخلی روی آوردند. سرانجام کریم خان توانست پس از شانزده سال مبارزه دایمی بر تمامی حریفان خود از جمله محمدحسن خان قاجار و آزاد خان افغان غلبه کند و صفحات مرکزی و شمالی و غربی و جنوبی ایران را در اختیار بگیرد. وی به انگلیس ها روی خوش نشان نداد و همواره می گفت آن ها می‌‌خواهند ایران را مانند هندوستان کنند. برادر وی، صادق خان، نیز موفق شد در سال ???? ه.ق. بصره را از حکومت عثمانی منتزع نماید و به این ترتیب، نفاذ اوامر دولت ایران را بر سراسر اروندرود و بحرین و جزایر جنوبی خلیج فارس مسلم گرداند.زندیان پس از کریم‌خان

پس از در گذشت کریم خان زند دگرباره جانشیانان او به جان هم افتادند و با جنگ و نزاع های مستمر، ‌زمینه تقویت و کسب اقتدار آغا محمد خان و سلسله قاجار را فراهم آوردند. در سال ???? هجری قمری لطفعلی خان آخرین پادشاه زند پس از رشادت های بسیار آن به دست آغا محمدخان قاجار معروف به اخته خان کشته شد.

آغامحمدخان با به دست آوردن شهر شیراز دست به کشتار کسانی که از دودمان زند بودند زد، پسران لطفعلی خان را اخته نمود و دستور تجاوز جنسی به زن باردار و دختر لطفعلی خان زند و دیگر زنان این دودمان را داد. وابستگان این خاندان یا به عثمانی گریختند یا در گوشه‌ای در گمنامی زیستند و یا کشته شدند. از میان تبار شاهان این دودمان تنها از پشت علیمراد خان زند فرزندانی به جا ماند که امروزه دنباله آنان در ایران زندگی نمی‌کنند. دسته‌ای از زندیان نیز که از دوده فرمانروایان این خاندان نبودند تا سال ها به پیشه کاروانداری پرداختند.

البته دستگاه دیوانی زند به رهبری مرد زیرکی به نام حاج‌ابراهیم‌خان کلانتر که به لطفعلی خان خیانت کرده بود یکراست به قاجارها پیوست و به جز تنی چند که به واپسین فرمانروای زند تا دم مرگ وفادار ماندند دیگران رویه ابراهیم خان را پیش گرفتند.

 فرمانروایان زند

  • کریم خان زند؛????-???? (هجری)
  • ابوالفتح ‌خان زند؛ ????-????؛ او فرمانروایی هفتاد روزه‌ای را پس از مرگ پدرش کریم خان داشت ولی زکی خان به عنوان نایب او کنترل همه چیز را در دست داشت.
  • صادق خان زند؛ ????-????؛ وی در کرمان فرمانروایی به راه انداخته بود و دعوی پادشاهی داشت. با ترور زکی خان خود را به شیراز رساند و فرمانروایی را به دست گرفت. ولی از علیمرادخان شکست خورد و نابینا و کشته شد.
  • علیمرادخان زند؛ ????-????؛ وی خواهرزاده? زکی خان بود. او در آغاز بر اصفهان فرمان می‌راند و توانست بسیاری از رقیبان را کنار بزند و بر پایتخت شیراز دست یابد.
  • جعفرخان زند؛ ????-????؛ پسر صادق خان بود. وی به دست هواداران صیدمرادخان ترور گشت.
  • صیدمرادخان زند؛ او از بزرگان زند بود که پس از ترور جعفرخان هفتاد روز در شیراز فرمان راند.
  • لطفعلی‌خان زند؛ ????-????؛ پسر جعفر خان و واپسین شاه زند. در آغاز بر شیراز و آنگاه در کرمان - خوار و طبس با آغا محمدخان قاجار به نبرد پرداخت ولی سرانجام به دام افتاد و پس از کور شدن و تجاوز و شکنجه بسیار به تهران انتقال داده و کشته شد مقبره وی در بازار کفاش ها در بازار تهران می باشد.

 رابطه با بیگانگان

زندیان با انگلستان دارای پیوندهای بازرگانی بودند و برخی سران این دودمان همچون واپسین شاهشان لطفعلی‌خان برخوردهای نزدیک و دوستانه‌ای با نمایندگان این کشور داشتند. هرچند برخورد کریم خان با انگلیسی ها در تاریخ پُرآوازه است؛ وی چینی های پیشکشی انگلیسی ها را در پیش رویشان شکست و ظرف های مسی ایرانی را به زمین زد و گفت که می‌بینید مال ما بهتر است و نیازی به ظرف های شما نداریم؛ ولی می‌نماید این از عاقبت اندیشی بنیانگذار این دودمان بوده باشد چه که هندوستان به تازگی به استعمار انگلیسی ها درآمده بود. ولی با این همه وی به شرکت انگلیسی هند شرقی پروانه زدن تجارتخانه در بوشهر را داد و تسهیلاتی بدیشان بخشید. انگلیسی ها پارچه‌های پشمی به ایران می‌آوردند و در برابر کریم خان ایشان را از حق گمرک معاف نمود. ولی بازرگانان انگلیسی حق بیرون بردن طلا و نقره را از ایران نداشتند و ناچار بودند برای بهای کالاهای خویش کالاهای ایرانی خریداری کنند.

فتح بصره در سال ???? (میلادی) نیز از سوی کریم خان برای از رونق انداختن بازرگانی عثمانی و رونق بخشیدن به بندرهای ایران بود چه که پنج سال پیش از آن بازرگانان انگلیسی تجارتخانه خویش را در بوشهر بسته و در بصره برپا نموده بودند و با چیرگی بر بصره آن ها چاره‌ای نداشتند جز اینکه شرط های ایران را در راه بازرگانی بپذیرند.

هلند نیز در آن زمان هماورد بازرگانی انگلستان بود، این کشور در این زمان جزیره خارک را اشغال کرد و آن را محور بازرگانی خویش با ایران و عثمانی قرار داد ولی دیری نگذشت که در سال ???? (میلادی) راهزنی به نام میرمهنا ظاهراً به اشاره زندیان خارک را گرفت و هلندی ها را بیرون راند.

همچنین روس ها نیز پیوندهای بازرگانی گسترده‌ای در این روزگار با زندیان داشته‌اند.

در نیمه دوم سده هژدهم اروپاییان حرکت های استعماری خویش را در شرق آغاز کرده بودند و کریم خان از این جنبش اینان هشیار بوده و به پیروانش نیز هشدار می‌داده است.

 وضع توده‌ها در دوره زندیان

دوره زند به دو بخش شهریاری کریم خان و دوره پس از بخشپذیر است.

 وضعیت مردم در زمان پادشاهی کریم‌خان

او که مرد ساده‌زی بود به تجملات و انباشتن دارایی کششی نداشت و بیشتر سرمایه کشور را به مصرف نیازهای درونی کشور می‌رساند. او دوست داشت مردم در آرامش و آسایش و شادی زندگی بکنند و در راه این آرزوی خویش می‌کوشید. او که انسانی بی‌آلایش بود در توده مردم حاضر می‌شد و از روزگار آنان آگاه می‌شد و گاه در انجام کارهای پست نیز بدان ها یاری می‌رساند. از مهربانی و بخشش او داستان‌ها گفته شده است.

 وضعیت مردم پس از پادشاهی کریم‌خان

با مرگ کریم خان اوضاع کشور باز به هم ریخت و نبرد بر سر قدرت بازماندگان زند فشار بسیاری به مردم آورد. حتا در برافتادن این خاندان مردمان بسیاری قربانی قاجارهایی شدند که فرمانروایی را از زندیان ربوده بودند، برای نمونه بلایی که بر سر مردم کرمان آمد را می‌توان نمونه آورد.


مهرورزی و ارتباط آ ن با اتحاد ملی در روایات اسلامی

 مهرورزی وارتباط آن با اتحاد  ملیدر روایات اسلامی

- پیغمبراکرم عقداخوت بین مسلمین درصدراول اجرانمود وبه نص ( انما المومنون اخوه ) اخوت ومهرورزی بین

تمام مومنین برقرارنمودندوازاین راه رازاتحادوهمدلی وانسجام رااخوت ومحبت به همدیگردانستند.

                            مهرورزی وتعلیم وتربیت     مقدمه                                    

مسئله مهرورزی ومحبت از مباحثی است که همیشه مورد توجه نحله های مختلف دینی بوده است و آن در اسلام هم بسیار مورد توجه و تاکید واقع شده و دین اسلام نیز سراسر رحمت و عطوفت است.بگونه ای که در برخی روایات آمده که :« هل الدین الا الحب» آیا دین غیر از محبت چیز دیگری است؟ 

 اسلام برنامه تکامل انسان است و اصلی ترین عناصر این برنامه محبت است؛ از نظر اسلام، بیشترین نقش را در سامان دهی جامعه آرمانی انسانی محبت دارد؛ با نگاهی اجمالی بر برخی آیات قرآن  و روایات آشکار می شود که جامعه مطلوب انسانی در اسلام جامعه ای است که بر اساس محبت مردم نسبت به یکدیگر شکل بگیرد و هیچ چیز مانند محبت، در سامان دهی جامعه دلخواه انسانی کارساز نیست  وآن مؤثرترین عنصر پرورش انسان های شایسته و کار آمدترین ابزار پیشبرد اهداف فرهنگی ، اجتماعی ، اقتصادی وسیاسی است.

در مقابل محبت، عداوت است که هیچ چیز مانند آن برای جامعه خطرناک نیست؛ تلخی عداوت، همه شیرینی های زندگی را در کام انسان، تلخ می کند  و مانع پیشرفت جامعه در زمینه های گوناگون است و جامعه ای که گرفتار این آفت خطرناک شود، راهی جز انحطاط و سقوط در پیش ندارد و لذا، دینی که خود را بر پایه محبت استوار می داند، عداوت را ضد دین معرفی می کند.  برهمین اساس وبا الهام از تاکیدات دین مبین اسلام در مراسم ویژه آغاز سال تحصیلی که با حضور ریاست محترم جمهوری در شهرستان بم برگزار شد دکتر احمدی نژاد 4 سئوال را مطرح کردند که محوراصلی همه سئوال ها مهرورزی(کلمات مترادف مهرورزی در زبان فارسی عبارت است از:  محبت، دوستی ، رأفت، مهربانی، رحمت ، مودت وعشق، نسبت به موجود دیگر )* بود بنابراین  در همین راستا این وبلاگ  با موضوع مهر ورزی وتعلیم وتربیت  و با هدف شرکت در فراخوان پرسش مهر ایجاد شده است وسعی دارد  که مشخص شود که  درتعلیم وتربیت مبتنی برمهر ورزی اهداف چیست  و چگونه می خواهیم آموزش دهیم و برفرض که آموزش موثر واقع شد چه تحولی در انسان  حاصل می گردد. ونیز بدانیم غایت مهرورزی چیست وبا وصول به کدام اهداف کلی می توان به سمت آن غایت سیر کرد. لذا به همین دلیل تعلیم وتربیت ومهرورزی را ازدیدگاه ههای صاحب نظران مختلف مورد بررسی قرار داده است وجهت برطرف کردن یک نواختی از قالب هایی مانند شعر ، مقاله وعکس وصوت نیز استفاده شده است که امید است مفید فایده واقع شود.

 

 


راهکارهای تقویت اتحاد ملی و انسجام اسلامی

راهکارهای تقویت اتحاد ملی و انسجام اسلامی

 

اتحاد ملی انسجام اسلامی1386

 

 

 

اتحاد ملی یک مساله داخلی است وانسجام اسلامی یک مساله خارجی وهرکدام نیازمند راهکارهای متفاوت  (وحتی گاه متناقض) می باشند. چرا که یک راهکار ممکن است منجر به انسجام اسلامی بالا، اما اتحاد ملی پایین وبالعکس راهکار دیگری ممکن است منجربه اتحاد ملی بالا ولی انسجام اسلامی پایین شود. دراین نوشتار سعی بر ارائه راهکارهایی است که همزمان منجر به اتحاد ملی وانسجام اسلامی بالایی گردند واز ارائه راهکارهایی با نتایج متضاد یا متناقض و گیج کننده پرهیز شده است. پیش از ارائه هرگونه راهکار بایستی عواملی که منجر به اتحاد ملی وانسجام اسلامی در کودکان ونوجوانان می شوند را شناسایی نماییم وپس از آن با برنامه ریزی های دقیق زمینه های لازم را برای تقویت شکل گیری نگرش مثبت نسبت به اتحاد ملی وانسجام اسلامی وهمچنین کسب دانش لازم وایجاد رفتارها مناسب فردی وگروهی فراهم کرد. مبانی نظری تحقیق، مطالعات رشد کودک ونوجوان و مصاحبه های صورت گرفته توسط محقق با تعدادی از دانشجویان عوامل مهم وتاثیرگذار برکودکان ونوجوانان (که می توان از طریق آنها به تقویت اتحاد ملی وانسجام اسلامی پرداخت) را به شرح مدل ذیل استخراج نمود.شکل یک -  مدل مفهومی عوامل موثردرشکل گیری و تقویت اتحاد ملی و انسجام اسلامی ) خانواده
والدین و برادران وخواهران نقش بسزایی در رشد همه جانبه فرد وازجمله ایجاد زمینه های لازم برای شکل گیری نگرش مثبت نسبت به اتحاد ملی و انسجام اسلامی دارند. لذا یکی از راهکارهای مناسب به منظور ایجاد بستر لازم برای تقویت اتحاد ملی وانسجام اسلامی و ارائه آن در همان دوران اولیه رشد به کودکان ونوجوانان، بستر سازی این مطلب در خانواده است. به این منظور می توان از نهادهای مختلف (ازجمله آموزش و پرورش، بسیج، پلیس و...) به منظور ارائه آموزشهای لازم به خانواده جهت چگونگی بستر سازی این امر در خانواده کمک گرفت.
مدرسه ( معلمان، محتوای آموزشی(
یکی دیگرازعوامل مهم و اثرگذار بر رشد کودکان و نوجوانان مدرسه است. مدرسه به طرق گوناگون رشد همه جانبه کودکان ونوجوانان وهمچنین نوع و میزان دانش ونگرش آنها را نسبت به موضوعات مختلف از جمله تاریخ مشترک، سرزمین مشترک، و..... اتحاد ملی وانسجام اسلامی تحت تاثیر قرار می دهد. لذا به این منظور بایستی کتب تحصیلی مورد بازنگری دقیق قرار گرفته ومفاهیم مربوط به اتحاد ملی وانسجام اسلامی (ادبیات وتاریخ مشترک، رسالت مشترک، دین مشترک، فرهنگ وهنر، و....) به نحو دقیق و کارشناسانه درمحتوای کتب تحصیلی، داستانها وحکایتها، ضرب المثل ها و...  وارد گردد. ازاین طریق معلمان که انتقال دهندگان کلیدی محتوای کتب رسمی هستند، آنها را به دانش آموزان انتقال داده و موجب درک عمیق و نگرش

صورت دانش آموزان به تدریج با این مفاهیم آشنا شده وآنها را درونی می کنند و درسرانجام خود آنها نیز به عنوان افرادی که در آینده این دانش ونگرش مثبت را به سایر افراد اجتماع انتقال خواهند داد درخواهند آمد.
همسالان
همسالان تاثیر بسیار زیادی بر رشد کودک و نوجوان دارند. لذا تدارک برنامه های مناسب گروهی، بازدید گروهی از موزه ها، آثار واماکن تاریخی ملی (ارگ بم، تخت جمشید، سی وسه پل، عالی قاپو، هشت بهشت، ایوان مدائن و...) و مذهبی (حرم مطهر پیامبر اکرم (ص) وائمه علیهم السلام) موجود درایران وجهان اسلام تاثیرمناسبی برشکل گیری وتقویت اتحاد ملی وانسجام اسلامی دارد.
رسانه ها ومطبوعات
رسانه ها ومطبوعات به دلیل داشتن مخاطبان وسیع ازهمه اقشار جامعه تاثیر بسیار زیادی بررفتارهای افراد جامعه وبخصوص کودکان ونوجوانان دارند. بنابراین آنها می توانند با تدارک برنامه های مناسب برای کودکان ونوجوانان به شکل گیری وتقویت اتحاد ملی وانسجام اسلامی کمک های فراوانی بنمایند. علاوه برآن هزینه بسیاری از برنامه هایی که ازطریق رسانه ها پخش می شود و همچنین زمان ونیروی انسانی که صرف این برنامه ها می شود به مراتب نسبت به سایر روشها کم تر است. از طریق رسانه ها می توان آثار واماکن تاریخی ملی ومذهبی موجود درایران وجهان اسلام را به تصویر کشید. می توان برنامه های مناسب در خصوص شخصیت های معتبراین سرزمین از جمله ابن سینا، فارابی، ملاصدرا، خیام، سعدی، حافظ و...  تدارک دید وبه این طریق اتحاد ملی را تقویت نمود. علاوه برآن می توان برنامه های مناسب در خصوص مبانی دینی واعتقادی از جمله عدالت، برابری، آزادی، اخلاقیات وهمچنین سایر اصول ومبانی اسلامی تهیه وعلاوه بر آن به معرفی پیامبران الهی و بخصوص پیامبر اکرم(ص) به عنوان نماد وحدت جهان اسلام (شیعه وسنی) پرداخت وازاین طریق انسجام اسلامی را تقویت  نمود. این رسانه ها همچنین می توانند شخصیت های معتبر جهان اسلام را دعوت نمایند تا علاوه بر معرفی آنها به جامعه از نظرات آنها جهت پیشبرد اندیشه اتحاد ملی وانسجام اسلامی بهره گرفت.
دین ومذهب
دین به عنوان یک عنصر بسیار مهم می تواند نقشی بسیار حیاتی در تقویت انسجام اسلامی بازی نماید. دراین خصوص دین اسلام وپیامبر اکرم(ص) بایستی کانون توجه کتب، رساله ها، مجلات، مقاله ها، فیلم های تلویزیونی وغیره قرار گرفته وتمام نهادها وارگان ها براهمیت شخصیت والای پیامبر اکرم (ص) به عنوان عنصر وحدت جامعه اسلامی تاکید بیش از حد نمایند. نکته مهمی که دراین خصوص شایان توجه است وبنظر می رسد درحال حاضردرجامعه کمتر به آن پرداخته می شود.
این است که تاکید بسیارزیادی بر ائمه (ع) صورت می گیرد. درحالیکه شاید به این اندازه بر خصوصیات والای پیامبراکرم (ص) تاکید نمی شود. به عبارت دیگر برنامه ها باید به گونه ای باشد که شخصیت ائمه(ع) در سایه شخصیت پیامبر اعظم معرفی گردند و شخصیت رسول اکرم تحت الشعاع قرار نگیرد، زیرا نشان دادن ضعف دراین خصوص یقینا به تضعیف انسجام اسلامی ودر نهایت تضعیف اتحاد ملی منجر خواهد شد. بنابراین ضروری است که مشترکات جهان اسلام استخراج ودر برنامه های مختلف کانون مورد توجه قرار گیرند.
زبان
زبان نقش مهم وکلیدی در اتحاد ملی وانسجام اسلامی بازی می کند. با توجه به تنوع زبانی در داخل کشور وجهان اسلام بسیار ضروری است مطالعات لازم دراین خصوص صورت گیرد تا نقش این عامل در اتحاد ملی وانسجام اسلامی روشن شود و پس از آن برنامه های مناسب برای ارتقا» اتحاد ملی وانسجام اسلامی با توجه به نقش زبان اجرا گردد.
عوامل اجتماعی - فرهنگی
اجتماعی که درآن قرار داریم ترکیبی است از عوامل فوق الذکر وسایر عوامل احتمالی که به آن اشاره نشده است و همچنین ارزشها وفرهنگ وخرده فرهنگ های حاکم برآن که رفتار ما را احاطه کرده است. این فرهنگ در حال حاضر درجاتی از اتحاد ملی وانسجام اسلامی را درخود دارد. لذا ضروری است که این میزان درجات در جای جای میهن اسلامی مورد بررسی و شناسایی قرار گیرد تا اطلاعات لازم وکلیدی استخراج شده وبرنامه های مناسب را با توجه به اطلاعات حاصله از وضعیت موجود جامعه ومقایسه آن با وضعیت مورد انتظار طراحی، اجرا، ارزیابی و اصلاح نمود. باشد که منجر به تقویت اتحاد ملی وانسجام اسلامی و دوری از هرگونه نفاق و گسیختگی در سطح داخلی و خارجی گردد.

مبانی اتحاد ملی و انسجام اسلامی

مبانی اتحاد ملی وانسجام اسلامی

اتحاد ملی انسجام اسلامی1386

* «آنهایی که به اسلام دعوت شدند و پذیرفتند» معلوم می‌شود که مسلمانانی وجود دارند ولی هنوز اسلام را باور نداشته و آن را نپذیرفته‌اند.
* «قرآن تلاوت کردند و معانی آنرا شناختند» این جمله می‌رساند که علاوه بر انس به قرآن، فهم در معانی و شناخت قرآن لازم است که بدون این فهم آدمی بسان «الاغی خواهد بود که بار آن کتاب است»

* «به سوی جهاد برانگیخته شده و... شیفته جهاد گردیدند». آنان اهل جهاد و عاشق آن بودند. یعنی اهل جان فشانی و ایثار. برای یاری دین خدا فقط از زبان و مال استفاده نکردند، بلکه از بالاترین چیز خود( جان ) هم


مایه گذاشتند.
* «در مرگ شهیدان به تسلیت نیاز نداشتند. با گریه‌های طولانی از ترس خدا، چشم هایشان ناراحت. از روزه داری فراوان، شکم هایشان لاغر... لب هایشان از فراوانی دعا خشک و رنگ صورتشان از شب زنده داری زرد...»
آری خواص برای آنکه بینشان تفرقه به وجود نیاید و در «لحظه لازم حرکت لازم» را انجام دهند می‌بایست با این چهار فراز اخیر انس بگیرند.

8- نقش دین و غیرت در وحدت:
خطبه 39 نهج البلاغه بعد از تهاجم یکی از فرماندهان سپاه معاویه به «عین التمر» بیان شده است. در این سرزمین که سرزمین ابادی بود و در قسمت غربی فرات واقع شده بود، «مالک بن کعب» فرماندار منصوب امام علی (ع) در آنجا حضور داشت که حدود 100 نفر نیروی رزمی و اجرایی در اختیار داشت. «نعمان بن بشیر» فرمانده سپاه معاویه با 2هزار نفر به آجا حمله کرد.
امیرالمؤمنین (ع) کوفیان را فرا خوانداما آنان توجهی نکردند و این خطبه در مذمت آنان بیان شده است.در قسمتی از این خطبه حضرت می‌فرماید:
«لا ابا لکم! ما تنتظرون بنصرکم ربکم؟ اما دین یجمعکم؟ و لا حمیته تحمشکم؟...»

گاهی حضرت امیر (ع) در خطبه‌ها جملاتی بیان می‌فرماید که شاید غیر از ایشان هیچکس قادر به بیان آن نبود. «لا ابا لکم...» یک توهین بزرگی است که اگر به قدر سرِ سوزنی غیرت در وجود مخاطبین می‌بود، باید به خود می‌آمدند و در صدد جبران مافات اقدامات لازم را انجام می‌دادند. کلمه «لا ابا لکم» یعنی: بی اصل، بی ریشه، بی هویت. و حضرت از آنها سؤال می‌کند که شما اگر می‌خواهید خدا را یاری کنید در انتظار چیستید؟ دین شما اجازه دفاع نمی‌دهد یا غیرت شما؟
از بیان این جمله معلوم می‌شود برای جلوگیری از هرگونه تجاوزی به وحدت نیاز است. اگر به شکل اعتقادی و با ایدئولوژی الهی، گروه‌ها با هم متحد شوند، هم خیر دنیا می‌برند و هم از ثواب آخرت بی نصیب نخواهند شد.
اما اگر دین عامل پیوند آنها نیود پس باید به حکم غیرت، عزت و مردانگی دور هم جمع می‌شدند و از تجاوز دشمن دفاع می‌کردند.
جامعه‌ای که نه عرق دینی دارد و نه مردانگی، بی شک مرده است و چوب حراج بر آن خواهند زد.

د: مبانی اتحاد از نگاه بنیانگذار انقلاب اسلامی:
بنیانگذار انقلاب اسلامی حضرت امام خمینی (ره) از شروع مبارزاتش بیش از 2هزار بار از وحدت کلمه صحبت به میان آوردند. اینجانب به قدر همت خود در کلام نورانی اش تفحص کرده و گزیده‌ای از آن تفحص را خدمت دوست داران اسلام و انقلاب عرضه می‌دارم:

1- هدف از وحدت:
در این وحدت باید مبانی اسلام مورد توجه باشد. زیرا در اسلام همه چیز وجود دارد و ایشان فرموده است:
«هدف،اسلام است. استقلال مملکت است، طرد عمال اسرائیل است، اتحاد با کشورهای اسلامی است...»
در واقع با وحدت می‌توان به سه نتیجه رسید. یکی تعالی اسلام. دوم: استقلال مملکت. چون با تلاش و خرد جمعی و شکوفایی آن می‌توان ریشه‌های وابستگی را قطع کرد... سوم: طرد و جلوگیری از تجاوز دشمنان. چهارم: ارتباط مؤثر با دیگر کشورهای اسلامی و ارائه یک الگوی مناسب از حکومت دینی.
امام بزرگوار در جهت تأکید بر مسئله وحدت فرمود: «حفظ وحدت کلمه و مقابله با مشکلات ناشی از دخالت اجانب یک تکلیف شرعی است».

2- راه‌های وحدت:
در کلام امام بزرگوار علاوه بر توصیه به وحدت راهکارهایی نیز ارائه شده است که می‌بایست با دقت به آن توجه کرد و شیوه‌های اجرایی آن را مورد بررسی قرار داد. از جمله:
3-2 وحدت بین علما و مراجع:
اگر چه فرض وجود اختلاف عمده بین علما و مراجع کم اتفاق می‌افتد ولی همان مقدار کمش نیز برای ما زیاد است. امام(ره) در سال1342 که شاید بعضی از علما خیلی ملتفت جریان انقلاب نبودند، آنها را به حفظ وحدت با مراجع توصیه می‌کند.و می‌فرماید: «امید است با وحدت کلمه علمای اسلام و مراجع... از حریم اسلام و قرآن دفاع کرده، نگذاریم دست خیانت به احکام مسلمه اسلام دراز شود».
بی شک وحدت بین علماء طراز اول و مراجع در همه ازمنه می‌تواند چنین دستاوردی داشته باشد. و نباید غفلت کرد که دشمن به دلیل سیلی‌های مکرری که از دست پر قدرت علما خورده است در صدد انتقام و تلافی
است. اما این بار انتقام به شکل حذف فیزیکی و ترور نیست. بلکه آلوده کردن آنها و یا وابستگان درجه اول، تهمت، افترا، ترور شخصیت و... است. و باید هوشیار بود و نقشه پلیدشان را قبل از وا خوانی آتش زد.

4-2 کار فرهنگی:
«آقایان سعی کنید در[1-]دانشگاه پرچم اسلام را بالا ببرید.[2-]تبلیغات مذهبی بکنید.[3-]مسجد بسازید.[4-] اجتماعا نماز بخوانید. تظاهر به نماز خواندن بکنید».
اگر دانشگاه کاملا اسلامی شد، تبلیغات مذهبی و مساجد از جهت سخت افزاری و نرم افزاری آباد و نماز که سمبل دین است در جامعه اقامه شد...
آن وقت خواهید دید که دین چه اثری در زندگی مادی و معنوی مردم خواهد داشت.

3- توجه به مغرضین:
همیشه برای انجام هر کار ماندگار و سالم یک سلسله عوامل بازدارنده وجود دارد. حتی برای انبیاء الهی. امام بزرگوار مغرضین مقابل پیامبر (ص) را دو دسته می‌داند و می‌فرماید: «پیغمبر اسلام می‌خواست در تمام دنیا وحدت کلمه ایجاد کند...منتهی اغراض سلاطین آن وقت از یک طرف، اغراض علمای نصاری و یهود و امثال ذلک از طرف دیگر سد شد».
ترس سلاطین برای از دست دادن قدرت و حکومتشان بود و ترس علمای یهود برای از دست دادن مرجعیت دینی مردم. که یک دسته از آنها با تصدیق پیامبر (ص) چون طفل صغیری خوشه چین محضرش شدند اما عده زیادی انکار کرده و گمراه شدند.

4- حفظ اسلام:
«ما اگر چنانچه این وحدت کلمه و این خاصیت که عبارت از اسلامیت است که در آن همه چیز هست، اگر این را حفظش بکنیم تا آخر با پیروزی هستیم».

5- باید وحدت ایدئولوؤی باشد:
گاهی بعض افراد از «وحدت ایدئولوژی» عبور می‌کنند و برای رسیدن به مطامع فردی و حزبی خود به دنبال «وحدت تاکتیکی» هستند. امام(ره) خط بطلان بر وحدت تاکتیکی می‌زند و می‌فرماید:
«رمز پیروزی ما این است که جنبه فقط سیاسی نبود، فقط برای نفت و امثال اینها نبود. جنبه، جنبه معنوی بود، اسلامی بود.»

6- وحدت فداکاری می‌خواهد:
رسیدن به وحدت رنج و زحمت دارد. ایثار و فداکاری می‌خواهد. وبه خاطر همین امر است که امام فرمود: «اسلام احتیاج به مردان وبانوان فداکار دارد».
در این جمله کوتاه دو نکته مهم وجود دارد. یکی فداکاری و دیگری: توجه به جنس زن و مرد و استفاده از قابلیت‌های هر دو جنس.

7- بالا و پایین مثل هم:
آنچه برای مسئولان مهم است اینکه به دنبال زر اندوزی نباشند ( البته بنده اعتقاد دارم که مسئولان باید از امکانات و رفاهیات خوب بهره ببرند اما به شرط آنکه بر اساس جدول ارشدیت انتخاب شده باشند که در هر اداره بهترین کارمندان آنجا مسئول باشد تا بتواند با شناخت کامل به رتق و فتق امور بپردازد و گره از کار مردم باز کند. نه با بی تدبیری بر مشکلات بیفزاید. که در این صورت هر چقدر این مسئول آدم خوب و متواضعی باشد ناکارآمد وزائد خواهد بود) که نمونه مبارزه با زراندوزی در سیره عملی اهل البیت(ع) و خصوصا امام علی (ع) قابل درک و احصاء است. اما نکته مهم دیگر آنکه: رابطه دولت و مردم یک رابطه صمیمی و به دور از ترس باشد. یعنی شهروندان برای نزدیک شدن به دولتمردان و ارائه نظراتشان دچار ترس و دلهره نباشند. و به راحتی بتوانند حرفشان را بزنند.

دولتمردان هم گوش بزرگی برای شنیدن و زبان کوچکی برای گفتن داشته باشند. اگر حرف آن شخص درست بود به کار گیرند و اگر غلط، بدون آنکه حرمتش را بشکنند، توجهی نکنند.
امام در این باره سخن زیبایی دارد: «وحدت کلمه و اسلامی بودن یک مملکت این است که از آن رئیس جمهورش... تا آن کسی که آن پائین هاست اینها یک جور باشند. نه این از او بترسد و نه او توقع داشته باشد که این از او بترسد».

- ریاکاری در وحدت:
ممکن است گاهی بعضی از افراد شعار وحدت سر دهند. اما وقتی در عمل به آنها دقت می‌کنی می‌بینی که تا جایی با وحدت همراهند که به منافع خودشان آسیب وارد نشود.اما اگر قرار شد برای حفظ وحدت هزینه‌ای پرداخت کنند آن وقت از کوره در می‌روند و حرف دیگری می‌زنند.
امام امت در این باره نیز بیان داشته است: «شعار وحدت اگر با عمل همراه نباشد ریاکاری است».

عمل مناسب هم با توجه به شرائط زمانی و مکانی قابل فهم است. توجه به همه ظرفیتها و منابع موجود، اِعمال همه قوانین بدون تبعیض و مصلحت اندیشی شخصی، و عدم قشری نگری به دین و ظرفیت نیروی انسانی و سایر منابع ؛ علاوه بر اینکه ایجاد وحدت نمی‌کند بلکه خود، عامل تفرقه و چند گانگی خواهد شد.
و باز امام (ره) فرموده است: اما اگر برای خودم هی می‌خواهم بکشم، اگر هم می‌گویم وحدت پیدا کنید که خودم هم به نوایی برسم، این مال شیطان است. هیچ اثری ندارد. یعنی اثر سوء دارد برای انسان».

9- وحدت به اخلاص نیاز دارد:
اگر در شعار وحدت اخلاص نباشد، هرگز وحدت به وجود نمی‌آید. زیرا در وحدت انسان باید دعوت به سوی خدا کند. اما اگر اخلاص نباشد دعوت به سوی خود و خودخواهی‌ها می‌کند.
امام عزیز در این مورد نیز فرموده: «هم وحدت را حفظ کنید، وهم اخلاص را».

10- رمز پیروزی انقلاب:
بدون شک رمز پیروزی انقلاب عامل تداوم و توسعه آن نیز خواهد بود. معمار بزرگ انقلاب در این زمینه فرموده است: «ما اگر توانستیم نظامی بر پایه‌های نه شرقی و نه غربی واقعی و اسلام پاک و منزه از ریا و خدعه و فریب را معرفی کنیم، انقلاب پیروز شده است».
در این جمله مطالب مهمی حائز اهمیت است:

الف:ما باید نظام اسلامی را بدون نیاز و وابستگی به قدرتهای برتر دنیا سازماندهی کنیم که برای این کار باید از همه توان، دانش، تجربه، ظرفیت‌های فکری و اجرایی کشور استفاده کرد و به بهانه‌های مختلف، گروه گروه از فرزندان این ملت را کنار نزد.
ب: الگو باید اسلام ناب (پاک)باشد. اسلامی که با اجماع نظر متخصصان عالی آن فهمیده می‌شود.

ج: دوری از ریا، خدعه و فریب باید در دستور کار و سرلوحه زندگی قرار گیرد. امام (ره) در وصیتنامه خود، راز بقاء انقلاب را اینگونه بیان فرموده است:
«رمز بقاء...همان رمز پیروزی است و رمز پیروزی را ملت می‌داند...دو رکن اصلی آن: انگیزه الهی و مقصد عالی حکومت اسلامی...»
خیلی جالب است که امام (ره) دانستن رمز پیروزی را به ملت نسبت می‌دهد نه دولتمردان. شاید به خاطر این باشد که با عوض شدن دولت‌ها سعی و تلاشی در جهت تعویض سیاست‌ها و فرهنگ‌ها شکل می‌گیرد اما همواره ذُکر و حافظه ملت، یاد و خاطره جان فشانی‌ها و توسل به قرآن و اهل البیت(ع) را فراموش نمی‌کند. همان عواملی که باعث پیروزی شان شد. به همین دلیل ملت به انقلاب و اسلام نزدیکتر است. و دولتمردان اگر می‌خواهند از مردم عقب نباشند باید چنین حرکتی را مشی خود قرار دهند. و تمام تلاششان را مصروف تقویت انگیزه الهی مردم کرده و اهداف عالی اسلام را بر مبنای آموزه‌های صحیح دین ترویج کنند. نه تند شوند و نه کند.نه دنبال تصوف باشند ونه تحجر. نه دنبال مقدس مآبی باشند و نه ولنگاری و...

11- تذکر به علما:
امام (ره) در دیدار با ائمه جمعه استان کرمان خطاب به آنان سه نکته را یادآور می‌شوند:
«سعی کنید وحدت را حفظ کنید. وحدت بین خودتان، وحدت بین خودتان و مسئولین، و وحدت بین خودتان و مردم».
در این جمله کوتاه سه مطلب پر مغز وجود دارد:
یک: وحدت بین خود علما، که از اهمیت بسیار برخوردار است. که متأسفانه گاهی اختلافات بین آنها به واسطه نفوذ بعض افراد نزدیک به آنها صورت می‌پذیرد. که در اکثر این اختلافات معلوم شده است که آنها ذاتا با هم مشکلی ندارند اما این وظیفه تفرقه ظاهرا بر عهده بعضی از حواریون! این عزیزان است که باید به این مطلب بیشتر دقت بفرمایند...

دوم:وحدت بین علما و مسئولان اجرایی. با این توضیح که نه بخطر مخالفت خطوط سیاسی،آنها را سکه پول کرد و نه بخاطر همگرایی سیاسی اشتباهات آنان را نادیده گرفت. همواره دیدبانان امینی برای مقام معظم رهبری و ولی فقیه باشند.
سوم:وحدت بین علما و مردم. قطعا از مردمی ترین نهادها، نهاد روحانیت است. و به دلیل ارتباط تنگاتنگی که با همه اقشار مردم دارد، فاصله‌ای بین آنها و مردم نیست. امین مردم است و باید مدافع حقوق مادی و معنوی مردم


باشند. خدای ناکرده اگر روزی حضورشان بین مردم کم رنگ شد و یا حمایت آنها از دولتمردان از دایره حمایت از خادمان ملت فراتر رفت و به دایره حمایتهای جناحی تبدیل شد، اهداف انقلاب و طی طریق کشتی بزرگ انقلاب با طوفانهای سهمگینی مواجه خواهد شد.

علما و حوزه‌های علمیه پاسدار راستین اسلام ناب محمدی(ص) هستند. از خادمان ملت تشکر می‌کنند اما در مورد آنها غلو نمی‌کنند. زیرا در طول تاریخ علمای شیعه صف شکن مبارزه با «غالیان» بوده‌اند.

ه: مبانی وحدت از سایر نگاه‌ها:
1- مقام معظم رهبری:
«قرآن، ما را به وحدت توصیه کرده است. قرآن، ما را تهدید کرده است که اگر اتحاد و همبستگی خودتان را از دست بدهید، آبرو و هویت و قدرت شما نابود خواهد شد».
2- حضرت آیت الله فاضل لنکرانی(ره):
«این جانب به همه علما و دانشمندان و همه گروه‌ها و اقشار مذهبی و دینی توصیه می‌نمایم که به شرایط اسلام در زمان معاصر توجه نمایند...».
3- سید محمد خاتمی:
«اتحاد ملی، زمینه مشارکت گسترده مردم را فراهم می‌کند».
4- سید جمال‌الدین اسدآبادی:
«امیدوارم حاکم و سلطان همه ملتهای مسلمان، تنها قرآن باشد. و عامل وحدت و یگانگی آنها، دین آنها باشد». (41)
اگر چه بحت وحدت و انسجام با یک مقاله و حتی چند کتاب، حقش اداء نمی‌شود اما ظریفان نیازبه مطول خوانی ندارند و جاهلان نیز گوشی برای شنیدن ندارند.
امید است این مطلب مختصر از باب «مشت نمونه خروار» هدیه‌ای باشد تحفه درویش به محضر همه مخاطبان فهیم و دوست داشتنی مان.


مبانی اتحاد ملی و انسجام اسلامی

مبانی اتحاد ملی وانسجام اسلامی

چکیده:         اتحاد ملی انسجام اسلامی
در این مقاله سعی شده است ضمن ریشه یابی کلیدی واژگان عنوان، موضوع اتحاد و انسجام با توجه به کلام وحی، سنت، عقل و بیانات بزرگان و در رأس آن معمار بزرگ انقلاب حضرت امام خمینی (ره) مورد بررسی و کنکاش قرار گیرد. و از هرگونه برداشت شخصی، جناحی و حزبی و مصادره کردن این عنوان بزرگ جلوگیری شود.
در این مقاله راز اتحاد داخلی و ارائه الگو برای کشور‌های مسلمان بیان شده است. دعب نگارنده آن است که حتی الامکان غیر مستقیم به این موضوع بپردازد که در جاهایی لاجرم با صراحت اصول و مبانی نیز بیان شده است.
1- مبانی:
«جمع مبنی به معنی: ریشه، پایه و بنیان یک چیز است» که در این مقال به کنه و ریشه این اتحاد و انسجام خواهیم پرداخت.

2- اتحاد:
«آنچه مرکب از دو چیز یا بیشتر و با نسبت‌های معین باشد. به طوری که چیز سومی از آنها به وجود آید که با اجزای خود تفاوت کامل داشته باشد. مثل آب. که مرکب از اکسیژن و هیدروژن است».
ریشه این فعل «وحد» است که به باب «افتعال» برده شده است. این باب برای مطاوعه می‌باشد. مطاوعه یعنی قبول کردن آن فعل و ممتنع نشدن. و برای آن در علم «صَرف» مثال می‌آورند مثل: «کسرت الکوز فانکسر» یعنی: من کوزه را شکستم و آن هم قبول شکستن کرد.
فعل «وحدت» وقتی در این باب آورده می‌شود به این معنی میشود که: اتحاد مبتنی بر اصولی خواهد بود و هر گاه ضرورت آن احساس شد می‌بایست به آن عمل کرد و نباید خواسته‌های شخصی، سلیقه ای، حزبی و گروهی را بر آن مقدم داشت.

3- ملی:
کلمه «ملت» که جمع آن «ملل» می‌شود به معنی: «پیروان یک دین، مردم یک کشور که از یک نژاد و تابع یک دولت باشند».
ملت در واقع یک واحد بزرگ انسانی است که عواملی چون: فرهنگ، دین، جغرافیا، نژاد، قومیت و... میتواند عامل پیوند آن باشد.
چنانچه در تعریف ملت نیز گفته‌اند: «ملت یک روان است، یک اصل روحانی. دو چیز، که در واقع یک چیزند،... یکی؛ داشتن میراث مشترک غنی از خاطره‌ها و دیگر، سازش واقعی، میل به زیست با یکدیگر و خواستِ تکیه کردن کامل به میراث مشترک».پس ملت تجمع یک گروهی است که با اهداف خاصی و در چارچوبی تعریف شده علاوه بر حل کردن نیازات ابتدایی خود، در صدد توسعه فرهنگ، اقتصاد و سیاست خود نیز می‌باشند. بنابراین با توجه به تعریفی که در فرهنگ «عمید» آمده است ( تابع یک دولت...) می‌رساند که برای رسیدن به اهداف خود باید سازماندهی شده و با برنامه منظم، به حرکت رو به رشد خود ادامه دهند.

4- انسجام:
انسجام از ماده«سجم» به معنی: «منظم و منسجم شدن کلام» می‌باشد. و نیز در فرهنگ لغت فارسی به معنی: «روان شدن، منظم شدن و با هم جور شدن، روان بودن کلام و عاری بودن آن از تقعید و تکلف» آمده است.
5- اسلامی:
ریشه آن «سلِم یسلَم» که به معنی: «سالم و بی عیب و آفت» می‌باشد.  که «اسلام» از باب افعال به معنی «تسلیم بی قید و شرط» می‌باشد.  که همزه این باب معنی کثرت می‌دهد. و این همان معنایی است که «المنجد» برای آن گفته است. به عبارتی: تسلیم بی قید و شرط شدن یعنی کثرت سلامت و زدودن آفت. البته این همزه می‌تواند معنی «یافتن» هم داشته باشد. یعنی در اسلام می‌توان سلامتی روح و روان را پیدا کرد تا از آفت‌ها و بلاها در امان بود.
اما «یا» اضافه بر کلمه «اسلام»، «یاء» نسبت است. و به معنی هر آنچه که مطابق دین حنیف اسلام است.
در ملکه کردن و مداومت بر بقاء آن باعث می‌شود تا متخلق به اخلاقی شویم که مسیر هدایت و وحدت را برای ما هموارتر کند.
که از جمله آنها عبارتند از:
1-1 شدت و سختگیری بر کفار. به این معنی که از آنها تأثیر منفی نگرفته و همواره با کسانی که به هر شکلی می‌خواهند آنها را به تاراج ببرند کنار نیایند.
2-1 مهربانی، کمک و ایثار نسبت به برادران دینی خود.
3-1 عبادت آگاهانه و عاشقانه از خصائص این افراد خواهد بود. اینان به دنبال عبادت کورکورانه و یا ریاکارانه نیستند. زیرا عبادتی که منشأ آن یکی از این دو باشد، نمی‌تواند اثر وضعی بر روح و روان و سیمای این مؤمنین بگذارد.

2- نزاع نکنید:
خداوند تبارک و تعالی در آیه دیگری از ریاقرآن بی بدیل
می‌فرماید: «از خدا و فرستاده اش پیروی کنید و جنگ نکنید، زیرا سست می‌شوید و شکوه و جلالت شما از بین می‌رود».
در این آیه چند نکته حائز اهمیت است:
1-2 برای اینکه تفرقه به وجود نیاید، وجود و حضور قانون و رهبر لازم است. یک قانون کامل و جامع احترام به آن و نظم بخشیدن عقلایی به این علقه‌های اتحاد و ارتباط برای رسیدن به سلامت و زدودن آفت‌های باعث می‌شود تا اختلافات و درگیری‌ها به حد اقل برسد و بعد از آن وجود یک رهبر و فرمانده باعث می‌شود تا نواقص و ضعفهای قانون موجب بروز اختلاف نشود.
2-2 در مسیر وحدت به صبر و شکیبایی نیاز است. زیرا گاهی موضوعی خلاف میل است و باید برای آنکه نظم و کثرت مسلمانان به هم نخورد از خواسته شخصی و یا حزبی عدول کنیم و مسئله را تا زمانی که طرح آن به وحدت ضرر نزند به تعویق بیندازیم.
3-2 در مسیر وحدت و تعویق خواسته به زمانی دیگر، ایثار نیاز است. و یکی از مظاهر جهاد اکبر مبارزه با نفس است، حتی جایی که انسان بر حق باشد. مثل مصادیق مختلفی که برای حضرت علی (ع) پیش آمد، و حضرت(ع) «استخوان در گلو و خار در چشم» همه آن شرائط را تحمل کرد.

4-2 اختلاف و درگیری باعث کاهش راندمان کاری می‌شود.وقتی توجه مصروف موضوعات نزاع حزبی و یا فردی شد از توجه به مسائل عام المنفعه کاسته می‌شود. و همچنین وقتی توجه به امور حسی و احساسی شد، انسان از توجه به امور کارشناسی و اقدامات پژوهشی باز می‌ماند که هر دو باعث کاهش راندمان کار و استفاده بهینه از منابع مختلف می‌شود.
5-2 این آیه اشاره به نزاع و درگیری‌های لفظی میان گروهی دارد. یعنی اگر مسلمانان برای موضوعات پیش پا افتاده با هم درگیر شوند، هم از مکر و توطئه دشمن غافل می‌شوند و هم توان اجرایی و فکریی آنان کم می‌شود. در نتیجه دشمن طمع می‌کند.
گاهی اوقات بر اثر بی تدبیری، نزاع لفظی و درگیری صورت می‌گیرد و یا اقداماتی اتفاق می‌افتد که ضربه آن از حمله دشمن بدتر خواهد بود. لذا طمع و هجوم دشمن نتیجه رفتار ماست. و «خداوند سرنوشت هیچ قومی را تغییر نمی‌دهد مگر آنکه آنها خودشان سرنوشتشان را تغییر دهند».
6-2 این آیه اشاره به جدل و نزاعهایی دارد که در آن منفعتی نیست. اما بیان دیدگاهها با توجه به ضرورت و اقامه دلیل و همراه با انصاف نه تنها به زیان جامعه نیست بلکه مطلوب و باعث روشن شدن نقاط ضعف و چاره‌اندیشی برای آن خواهد بود. با توجه به این سه اصل دولتمردان، اهل قلم، متخصصان و... وظیفه شرعی و ملی دارند تا در قبال اقداماتی که با استنادات علمی در مخالفت است نه تنها سکوت کرده بلکه فریاد بر آورند و ضمن موشکافی ضعفها به راهکارهای عملی توجه کرده و با نقدهای منصفانه راه را برای توسعه و شکوفایی باز کنند.
به عقیده نگارنده وقت آن رسیده است تا پس از 30سال از عمر پر برکت انقلاب اسلامی با نقدهای عالمانه، منصفانه و طبقه بندی شده (از حیث استفاده برای امور مختلف) نقاط ضعف را شناسایی و برای آن تدبیر کنیم و نقاط مثبت را تقویت و مسیر روبه رشد جامعه اسلامی مان را هموارتر و سریعتر کنیم.
پس نزاع‌ها ومناظراتی که بر پایه انصاف واستدلال باشد نه تنها ضرری ندارد بلکه دارای منافع بی شماری خواهد بود:

3-عبرت از سرنوشت دیگر امت‌ها:
امام علی (ع) می‌فرماید: «از بلاهایی که به سبب اعمال زشت و نکوهیده بر سر ملتهای پیش از شما آمد، بپرهیزید و احوال خوب و بد آنان را به یاد آورید... اگر در احوال نیک و بد آنان بیندیشید، همان کاری را عهده دار شوید که

عزیزشان کرد... و از کارهایی که پشت آنان را شکست و قدرت آنان را از بین برد، دوری کنید...». در این خطبه حضرت امیر(ع) به موضوعات مختلفی از جمله: علو شأن خداوند، نکوهش صفت تکبر، دشمنی شیطان، نکوهش اخلاق جاهلی، پرهیز از سران متکبر و خود پسند، ضرورت عبرت از گذشتگان، فلسفه عبادت، علل پیروزی و شکست ملتها و...سخن فرموده است. که در یک فراز آن به علل پیروزی و شکست ملت‌ها اشاره فرموده است. که عمده ترین آن علل را تفرقه، کینه توزی، دشمنی و یاری نکردن همدیگر می‌داند. که اگر در جامعه‌ای این خصوصیتها اتفاق بیفتد، شکست آن جامعه حتمی است و هیچکس را جز خود نباید ملامت کرد.
در واقع باید علت سقوط دول و ملل مختلف دنیا را در یافت وبرای آنکه برای خودمان این اتفاق حاصل نشود تمهیدات لازم با واقع بینی وتدبیر لحاظ شود.


4-پرهیز از تعصب:
پیامبر عظیم الشأن اسلام فرمودند: «کسی که تعصب بورزد یا نسبت به وی تعصب بورزند،حلقه ایمان را از گردن خویش باز کرده است».این روایت حاوی نکات بسیاری است که تقدیم حضور می‌کنم:
1-4-تعصب یعنی اصرار وپافشاری بدون دلیل واستدلال برای انجام یا ترک موضوعی که منشأ آن جهل ونادانی است.

2-4-کسی که متعصب است و به عقل واستدلال توجه نمی‌کند در واقع ایمان ندارد. زیرا ایمان ریشه در عقلانیت و آگاهی دارد. مسلمان تا زمانی که در دایره تعصب وجهل گرفتار است مزه و حقیقت ایمان را نخواهد چشید.
تعصب گاهی در امور دینی است وگاهی در امور اجرایی وکاری. مسلمان و مؤمن مکلف به حرکت وتلاشی است که ریشه در عقلانیت وتدبیر دارد واز همه راههای رسیدنِ به علم و پژوهش استفاده می‌کند وبدون پشتوانه علمی حرکتی را آغاز نمی‌کند.

3-4 تعصب ؛آغاز تفرقه وپایان همدلی واتحاد است.اگر به حرف واستدلال اهل نظر توجه نشود ودر تصمیم گیری‌ها از آنان و فکرشان استفاده نشود، قطعا وحدت وهمدلی حاصل نخواهد شد واین ضایعه بزرگی خواهد بود.
4-4 ما مکلف هستیم نه خودمان متعصب باشیم ونه اجازه بدهیم دیگران به ما تعصب داشته باشند. به عبارتی: نباید بگذاریم از ما بت بسازند. خواه یک فرد سیاسی باشیم، یا مذهبی یا هر صنف وشغل دیگر. تعریف و تمجیدهای غلط باعث می‌شود که از ما بت ساخته شود وشاید کم کم هم باورمان بشود که: «من آنم که رستم بود پهلوان»!

در تاریخ افرادی که به وسیله اطرافیان منحرف شدند کم نیستند. اگر آنانی که ادعای مهدویت کردند، افراد جاهل تر از خودشان آنان را تصدیق نمی‌کردند، به گمراهی‌های بزرگ نمی‌افتادند. و...
پس تعصب یعنی اصرار بر جهل و عدم توجه به منطق و استدلال. که مایه سقوط فرد و جامعه خواهد بود. خواه این تعصب مذهبی باشد یا قومی، سیاسی، حزبی و...
امام علی (ع) در این زمینه می‌فرماید: «هیچ کس را نیافتم که بدون علت درباره چیزی تعصب بورزد، جز با دلیلی که با آن نا آگاهان را بفریبد...جز شما ! زیرا درباره چیزی تعصب می‌ورزید که نه علتی دارد و نه سببی...پس اگر در تعصب ورزیدن ناچارید، برای اخلاق پسندیده... تعصب داشته باشید...».

در این روایت چند نکته حائز اهمیت است:
یک: عده‌ای خود را به تعصب می‌زنند تا بتوانند آدمهای جاهل و نادان را بفریبند و از این طریق افکار شیطانی خود را عملی کنند.
دو: عده‌ای بی دلیل متعصب اند. که اینان بی هدف، بلکه بازیچه دیگران قرار می‌گیرند. اما امید نجات دارند، زیرا بر تعصب خود آگاه نیستند و قصد انحراف دیگران را هم ندارند.
سه: تعصب در امور خیر و اخلاق پسندیده، خوب و جایز است. در واقع همان مطلبی که به عنوان عِرق دینی و ملی از آن یاد می‌کنیم.
بنابرین ؛ تعصب در نوع سوم به معنی غیرت است که پسندیده و شایسته است و همراه با شعور و آگاهی است.

5- پرهیز از کشمکش:
وجود نازین پیامبر گرامی اسلام (ص) فرمود: «پس از نهی شدن از بت پرستی، از چیزی به‌اندازه کشمکش کردن با مردم نهی نشدم». «ملاحاه» (کلمه موجود در این روایت که به معنی کشمکش است ) مصدر ناقص یایی در باب مفاعله است. غالب استعمال این باب برای انجام کار بین دو نفر است. «لحی» ( فعل ثلاثی مجرد این باب ) به معنی: «پوست درخت را کند»  می‌باشد. اما اگر گفته شود: «لحی فلانا» یعنی: «فلانی را سرزنش و ملامت کرد و به او دشنام داد و از او عیب و ایراد گرفت»
«کشمکش» در لغت فارسی مرکب از دو کلمه «کَش» (امر) و «مکَش» (نهی) می‌باشد که کنایه از: گفتگو، جر و بحث و جنگ و نزاع می‌باشد».

از آنجایی که این فعل کاربرد دو طرفه دارد، وقتی یک طرفِ ماجرا شروع به ملامت، دشنام و کشمکش می‌کند، طرف مقابل هم کوتاه نمی‌آید و مقابله به مثل می‌کند. در واقع کشمکش باعث می‌شود لباس حیاء و ادب کنده شود، همانگونه که پوست درخت کنده می‌شود. و وقتی پوست به شکل قابل ملاحظه‌ای کنده شد، قطعا ادامه حیات این درخت در جذب مواد اولیه از خاک و تبدیل آن به میوه با مشکل مواجه می‌شود. و چه بسا درخت نیز خشکیده شود. و آن هنگام که حرمت و حیاء بین مؤمنین از بین رفت دیگرارزش و منزلتی برای آنان باقی نمی‌ماند.
«آن که نام تو مسلمان کرده است – از دویی سوی یکی آورده است
خویشتن را تُرک و افغان خوانده‌ای – وای بر تو! آنچه بودی، مانده ای» ( اقبال لاهوری)
مؤمنان وظیفه دارند تا حتی اشکالات و اختلافات خود را در یک فضای صمیمی و به دور از بی نزاکتی و بی ادبی و با استدلال با یکدیگر مطرح کنند.

البته کشمکش در جایی دیگر هم اتفاق می‌افتد و آن در موضعی است که طرف مقابل زبان مشترک برای درک و فهم ندارد. لذا در آن شرائط نیز هرگونه بحث و استدلالی بی نتیجه خواهد بود و ادامه دادن آن باعث ملال خاطر، کشمکش و جدال خواهد شد.
به نظر می‌رسد عمده جریانهایی که به کشمکش تبدیل می‌شود از نوعی لجاجت و غرض برخوردار است که هدفش خرد کردن طرف مقابل است. گاهی جهل، هوای نفس و مقدس مآبی هم چاشنی آن می‌شود.

6- نقش وحدت بین خواص:
امام علی (ع): «... افامرهم الله بالاختلاف فاطاعوه ! ام نهاهم عنه فعصوه...».
خطبه 18 نهج البلاغه گوشه‌ای از استدلال امیرالمؤمنین(ع) در خصوص کسانی است که به نام دین برای خودشان وجهه‌ای کسب کرده‌اند و برای منافع خود تا جایی پیش رفته‌اند که حتی حلال خدا را نیز حرام کردند...
در این خطبه روی سخن به آدمهای معمولی و کوچه و بازار نیست. بلکه به همه آنانی است که مردم آنها را بعنوان نمایندگان دین می‌شناسند. اختلاف و بی تقوایی در میان خواص اهل دین صدمات و لطمات جبران ناپذیری را وارد می‌کند. کما اینکه از صدراسلام تا کنون بیشترین ضربه را همین افراد منافق، خواصِ دنیا طلب و متنسکان جاهل زده‌اند. و هر کدام دارای خطراتی است که باید از کید آن در امان بود. خواص دنیا طلب در «لحظه لازم» به دلیل وابستگی به ثروت، قدرت، شهرت و... سکوت می‌کنند و حتی ممکن است کارش به جایی برسد که چون شریح قاضی حکم قتل حسین (ع) را هم امضاء کند.

کسانی که غائله «سقیفه» را به وجود آوردند، مردمان معمولی نبودند. و همچنین جنگ جمل، نهروان، صفین و...
اگر چه روی خطاب در این خطبه به خواص منحرف زمان حضرت امیر(ع) است اما نحوه استدلال منحصر به زمان خاص نیست و می‌تواند همه ازمنه را در بر گیرد. زیرا حضرت به: وحدت اله، پیامبر و کتاب واحد اشاره می‌کند و آن را مایه وحدت می‌داند. و نیز اشاره می‌کند که دین خاتم دین ناقصی نیست و به این شکل، عقل و خرد را در درک و فهم دین وارد می‌سازد که هر گاه شما به شکل استدلالی به نقص دین رسیدید آن وقت اختلاف کنید. (که هرگز نخواهید رسید)
موضوعات بسیار دیگری در این خطبه (اگر چه خطبه کوتاهی است)نهفته است که به مجال دیگر برای شرح و تفسیر نیازمند است.

7- ملاک وحدت برای خواص:
بعد از پذیرش «حکمیت» در صفین، «اشعث بن قیس» (که همیشه روحیه اعتراض داشت) به حضرت عرض کرد: «ما را از حکمیت نهی فرمودی، سپس پذیرفتی و داور تعیین کردی! ما نمی‌دانیم کدام یک از این دو کار درست است؟»
امام (ع) دو کف افسوس را بر هم زد و فرمایشی را ایراد فرمود که در فرازی از آن آمده است: «این القوم الذین دعوا الی الاسلام...»
همانگونه که استحضار دارید؛ علت مشکلات عدیده و آزار و اذیت امیر مؤمنان (ع) در جنگ صفین سه گونه از خواص بود:

اول:
خواص اهل حق منافق که سر دسته آنان معاویه و عمرو بن عاص بود.
دوم: خواص اهل حق مقدس مآب که نمونه آن ابو موسی اشعری بود.
سوم: خواص اهل حق جاهل کژ اندیش که نمونه آن اشعث بن قیس بود.

در واقع این سه جریان باعث به بن بست رسیدن صفین و سالم ماندن معاویه و تضعیف قدرت و اقتدار حضرت امیر (ع) شد.
اما آنچه مهم است این است که امام علی (ع) ضمن دل تنگی برای یاران قدیمی خود صفات برجسته آنان را بر می‌شمارد که اگر آن صفات در مؤمنین باشد هیچگاه شبیه سه دسته فوق الذکر نخواهد شد.



انسجام اسلامی و تجلی آن در عرصه سیاست خارجی

انسجام اسلامى و تجلى آن در عرصه سیاست خارجى

پیام نوروزى رهبر معظم انقلاب و دستور ایشان مبن

اتحاد ملی انسجام اسلامی1386

ى بر نامگذارى سال 1386 به سال اتحاد ملى و انسجام اسلامى در برگیرنده ى نکات مهم و قابل توجهى است که پرداختن به آن امر بسیار مهم و ضرورى جلوه مى نماید. اتحاد ملى و انسجام اسلامى همانقدر که در بین توده ها و آحاد مردم و دولتمردان جمهورى اسلامى ایران اهمیت دارد‌ در عرصه ى بین المللى و بر طبق معیارهاى تعریف شده سیاست خارجى داراى اهمیت فوق العاده اى مى باشد. انسجام اسلامى و اتحاد بین ملتها و دولتهاى مسلمان در حال حاضر و با شرایط کنونى جهان بسیار مهم مى باشد و راهبرد انسجام اسلامى و وفاق ملى و همگرایى با دولتها و ملتهاى مسلمان در عرصه ى روابط خارجى باید هر چه محکمتر و جدى تر در دستور کار سیاستگزاران خارجى کشور قرار گیرد.

بنیانگذار کبیر جمهورى اسلامى ایران حضرت امام خمینى (ره) نیز در طول عمر با برکت خویش و خصوصا بعد از پیروزى انقلاب اسلامى بر انسجام و اتحاد هر چه بیشتر کشورهاى جهان اسلام تاکید زیادى مى نمودند. ایشان مکرر به دولتهاى مسلمان این هشدار را مى دادند که مبادا با بى فکرى و توجه نکردن به موازین اسلامى و دستورات اسلام از آرمانها و انسجامى که بین دولتهاى مسلمان باید وجود داشته باشد دور شوند. رهبر فقید جمهورى اسلامى ایران ملتهاى مسلمان را نسبت به این مسئله هشدار مى دهد که مبادا فریب سیاستها و جریانهاى نادرست دولتهایشان را بخورند. ایشان متذکر مى شوند که دولتها غالبا مسائل را به صورت وارونه و برخلاف واقع جلوه مى دهند و همین باعث مى شود تا ملت ها منحرف شوند در صورتیکه قطعا منطق ملت ها با دولتها متفاوت است.

امام (ره) در جایى پیرامون انسجام و وحدت هر چه بیشتر تصریح مى کنند:

« مادامى که با هم اختلاف داریم قدرتهاى بزرگ از ما استفاده خواهند کرد. مسلمین اگر با هم مجتمع شوند‌، حکومتها با هم تفاهم کنند، ملتها هم تفاهم خواهند کرد. ملتها مخالف با هم نیستند. حکومتها نمى گذارند ملت ها با هم تفاهم کنند. اگر این مشکله ى حکومتها برداشته بشود، از ممالک اسلامى هیچ قدرتى بالاتر از قدرت اسلام و مسلمین نخواهد بود. زیرا که مسلمانان بیش از یک میلیارد جمعیت دارند و خزائن فراوان. »

امام خمینى (ره) تاکید مى کنند مرزها را نباید اسباب جدایى قلب ها دانست ، درست است که مرزها جدا است ولیکن قلب ها باید با هم باشند ایشان به عناوین مختلف بر قدرت انسانى و نیروهاى طبیعى مسلمانان اشاره مى کند و آنها را تشویق مى کند تا در عرصه هاى مختلف دست در دست یکدیگر از منافع جهان اسلام که دیگر در قالب یک مرز جغرافیایى محدود نمى گنجد صیانت کنند.(1)

مقام معظم رهبرى نیز در طول سالهاى گذشته به تناسب مناسبت ها و رخدادهاى پیش آمده مختلف بر محکم تر شدن رشته هاى اتحاد میان اجزاى مختلف جهان اسلام و نزدیک شدن ملت هاى مسلمان تاکید کرده اند. ایشان در این مورد متذکر مى شوند:

« امروزه بیشتر از همیشه باید به وحدت کلمه مسلمین اهمیت داد زیرا اختلاف راه همیشگى نفوذ دشمنان در جوامع اسلامى بوده است. راههاى بلند مدت اختلاف و شکاف که صد و یا دویست و یا پانصد سال به طول مى انجامیده، آیینى استعمارى بوجود مى آورده تا زخمى در پیکر و مجموعه ى عالم اسلامى ایجاد کند که درمانش به سادگى میسر نباشد ................. اگر بنا باشد تاریخچه ى استفاده هایى که استعمار از این شکاف و زخم کرده است بیان شود، یک کتاب خواهد شد.2»

اما در عرصه سیاست خارجى اینکه چگونه مى توان با راهبرد و استراتژیهاى مناسب زمینه هاى وحدت و همگرایى هر چه بیشتر ملت مسلمان را فراهم کرد خود بحث مهمى است که نیاز به تحقیق و تفضیل فراوان دارد.

نکاتى که در ادامه مى آید در واقع نگاهى گذرا به راهبردهاى اولیه در جهت دستیابى به انسجام هر چه بیشتر جهان اسلام در عرصه هاى مختلف مى باشد.

امید آن است که تفصیل کامل آن و برنامه ریزى پیرامون تحقق آنها در آینده توسط کارشناسان و مسئولان امر هر چه کاملتر و بهتر مورد توجه قرار گیرد.

تلاش در جهت همگرایى

از آنجا که اکثریت جهان اسلام را اهل تسنن تشکیل مى دهند و تلاش دشمن از گذشته دور بر مبناى « تفرقه بینداز و حکومت کن » بوده است باید در تعقیب سیاست هاى کلى نظام تلاش همه جانبه اى را براى همگرایى میان مسلمانان فرق مختلف صورت داده و با هر نوع تفرقه و تشدید اختلاف برخورد نماید. ارگانهاى ذیربط باید با مطالعه ى دقیق از جوامع مختلف اسلامى و شناخت عوامل همگرایى و واگرایى به صورت موردى برنامه ریزى و تلاش پیگیرانه اى را در جهت تقویت وفاق هر چه بیشتر عوامل واگرایى صورت دهند.

مقام معظم رهبرى نیز به فراخور شرایط و مناسبت ها بر این مسئله صحه گذاشته اند که وحدت به این معنا نیست که شیعه و سنى دست از عقاید خود بردارند و بر موارد جدیدى اتفاق کنند بلکه مقصود این است که فرق مختلف اسلامى و ملتهاى مختلف جهان اسلام داراى نقاط افتراق و اشتراکى هستند که آنها باید هر چه بیشتر بر نقاط اشتراک ( که تعداد آن بسیار زیادتر از نقاط افتراق است ) تاکید کنند و از پرداختن و بحث و مجادله بر نقاط افتراق بپرهیزند. »

در عین حال این مسئله هم را باید بپذیریم که جوامع شیعى در جهان اسلام به عنوان پایگاهى ثابت براى انقلاب اسلامى و جمهورى اسلامى مى باشد که سیاست همگرایانه ایران با جوامع مختلف نباید موجب واگرایى نسبت به شیعیان گردد.

2) ابزارهاى فرهنگى در این عرصه مى تواند کمک شایانى به جریان و تصمیم گیریهاى سیاست خارجى کشور بنماید. افزایش آگاهى در جوامع اسلامى از طریق رسانه ها مبنى بر تداوم مقاومت و ایستادگى در مقابل قدرتهاى سلطه جو و دعوت آنها در ایجاد گسترش جنبش هاى اجتماعی، سیاسى بر جاى حاکمیت اسلام و با الگوگیرى از انقلاب اسلامى و همگرایى هر چه بیشتر در اصول و مواضع باعث مى شود تا جریان دستیابى به انسجام هر چه بیشتر تحت لواى اسلام سرعت بیشترى به خود بگیرد.

هنر انقلاب اسلامى و جمهورى این است که با تکیه بر نقاط مشترک ملتها و دولتهاى مسلمان آنها را از جهت فکرى و ایدئولوژیک کمک کند تا دست از خصومت و دشمنى با یکدیگر و سایر گروهها و فرق اسلامى بردارند و همه نیرو و توان خود را در مقابل دشمن مشترک به کار گیرند.

3) ارتباط و تعامل هر چه بیشتر رهبران انقلاب و علماى بلاد اسلامى مى تواند در انسجام و وحدت بیشتر جهان اسلام و کشورهاى اسلامى موثر باشد. کشور ما مى تواند نقش بسیار مهمى در توسعه ى وحدت اسلامی، کاهش اختلافات و هدایت گروهها و جنبش ها ایفا نماید. توسعه خانه هاى فرهنگ ایران، حوزه هاى علمیه طلاب خارجى در داخل و خارج، سازماندهى جوانان مسلمانان، ایجاد تشکل هاى غیر دولتى در میان نخبگان جهان اسلام و برنامه ریزى با توجه به استعدادهاى هر منطقه مى تواند تاثیرات عمیقى بر افزایش استعداد جهان اسلام بر جاى گذارد.

البته نکته مهم اینجاست که این ارتباط باید به سطح روساى دولتهاى اسلامى و رهبران نهضت ها و جنبش هاى ذى نفوذ مسلمان هم بسترى یابد و مراقبت هاى لازم در جهت هدایت جوامع اسلامى مبنى بر ایجاد همگرایى در میان مسلمانان و ایستادگى در مقابل قدرتهاى استعمارى صورت گیرد.


نگاه استراتژیک به اتحاد ملی و انسجام اسلامی

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

نگاه استراتژیک به اتحاد ملى و انسجام اسلامی

 

اتحادملی انسجام اسلامی1386



 

 

رهبر حکیم و فرزانه انقلاب اسلامى حضرت آیت الله العظمى خامنه اى “دام‌ظله” در پیام نوروزى خود به مناسبت آغاز سال 1386 سال جدید را به عنوان زیبا و حکیمانه “ اتحاد ملى و انسجام اسلامى “معنون و نامگذارى نمودند.معظم له در بخشى از این پیام فرمودند:

 

“ به نظر من امسال،سال “اتحاد ملى و انسجام اسلامی” است؛یعنى در درون ملت ما اتحاد کلمه همه آحاد ملت و قومیتهاى گوناگون و اصناف گوناگون ملى و در سطح بین المللى انسجام میان همه مسلمانان و روابط برادرانه میان آحاد امت اسلامى از مذاهب گوناگون و وحدت کلمه آنها”

 

 

 

در رابطه با عنوان و نامگذارى سال جدید که یک خلاقیت و ابتکار از جانب رهبر فرزانه انقلاب اسلامى مى باشد نکات ذیل باید مورد توجه قرار گیرد:

 

1. نامگذارى سال جدید در واقع تعیین استراتژى و مهمترین محورى است که تداوم و استمرار انقلاب اسلامى و مواجهه با دشمنان آن و دستیابى به اهداف نظام اسلامى در گرو آن است.

 

2. نگاه استراتژیک به نامگذارى سال مستلزم آن است که فضا سازى تبلیغاتى و ایجاد موج فکرى در مورد نام و عنوان سال تنها باید به عنوان یک زمینه و مقدمه جهت تحقق فلسفه نامگذارى نگریسته شود.

 

3. ازآنجا که نامگذارى سال براساس عقبه عقلانى و تحلیل قوى تعیین مى گردد،بنابراین خاستگاه و منویات عنوان سال جدید در بیانات نوروزى و مشهد مقدس رهبر حکیم انقلاب اسلامى منعکس مى شود و جامع ترین و دقیق ترین منبع براى تبیین نام سال جدید مى باشد.

 

4. نگاه استراتژیک به نامگذارى سال مقتضى آن است که راهبردهاى تحقق آن در ابعاد فرهنگی،سیاسی،اقتصادى و اجتماعى آن تعیین و عملیاتى و حتى نهادینه گردد.

 

خاستگاه نامگذارى سال 86 به نام “اتحاد ملى و انسجام اسلامی”

 

رهبر فرزانه انقلاب اسلامى در پیام نوروزى چهار موضوع را بعنوان مقدمه براى نام گذارى سال جدید مطرح کردند که مبین خاستگاه نامگذارى سال86 بعنوان “اتحاد ملى و انسجام اسلامی” مى باشد:

 

1. موقعیت ملى و بین المللى نظام جمهورى اسلامى ایران

 

مقام معظم رهبرى فرمودند :

 

“ در یک نگاه جمع بندى شده، من مى توانم با اطمینان این را به ملت عزیزمان عرض کنم که در سال 85 موفقیت هاى ملت ایران بیش از تلخى ها و ناکامى ها بود؛ پیشرفتهاى ما بیش از توقف ها و سکون هاى ما بود. شادى هاى حوادث بیش از تلخى ها بود. در عرصه داخلى تلاش هاى متراکم براى پیشرفت کشور، در همه جا دیده شد؛ تصمیم هاى بجا و خوب از سوى مسئولان و تحرک عمومى در این زمینه ها، تحرک مطلوبى بود. “

 

“ در عرصه بین المللى و سیاسى جهانى هم پیشرفت هاى نظام جمهورى اسلامى ایران پیشرفت هاى چشمگیرى بود. ملت ما و کشورما به برکت نظام جمهورى اسلامى در دنیا سرافراز شد؛ ابهت ملى ما و نگاه مهربانانه مردم ما نسبت به ملت هاى جهان و ملت هاى مسلمان در همه حوادث آشکار شد؛ عزم راسخ ملى ما در زمینه هاى علمی، در تحرک اقتصادى براى دیگران تا حدود بسیارى روشن شد.”

 

2. اولویت اول حرکت ملى

 

مقام معظم رهبرى فرمودند:

 

“ در سال 86 ادامه حرکت ملى باید یک ادامه متناسب با نیازهاى ملت ما باشد. این یک حقیقتى است که ملت ایران بر اثر تسلط قدرت هاى طاغوتى و قدرتهاى فاسد و دولتهاى وابسته یا بى کفایت در طول دهها سال - شاید نزدیک به دویست سال - دچار عقب ماندگى هاى زیادى در عرصه هاى گوناگون بوده است. امروز که ملت ایران به برکت اسلام و نظام جمهورى اسلامى به خود آگاهى و اعتماد به نفس دست یافته است، باید ما این فاصله هاى طولانى را با سرعت طى کنیم. ما فاصله هاى بسیار زیادى باآنچه که شان ایران سربلند و پرافتخار است، داریم؛ این فاصله ها جز با همت بلند ، جز با امید بى پایان ، جز با تلاش همه جانبه ملى میسر نخواهد شد.”

 

3 .ظرفیت هاى ملى در مواجهه با چالش ها

 

“ ملت ما هدف روشنى دارد، هدف بزرگ ما “ استقلال ملی،عزت ملى و رفاه عمومى ملت “ است.

 

همه اینها به برکت اسلام و ایمان اسلامى تحقق یافتنى است. ما این را تجربه کردیم و دریافتیم.ملت ما ظرفیت بسیار زیادى براى پیمودن راه هاى دشوار به سوى آینده هاى محبوب و مطلوب دارد. ظرفیت ملى ما، اگر به طور کامل و همه جانبه مورد استفاده قرار بگیرد، بدون تردید ملت ایران خواهد توانست به همه امیدها و آرزوهاى خود دست پیدا کند.

 

“ بدیهى است که یک ملت زنده، با چالش ها مواجه است؛ چالش ها، لازمه زنده بودن است. هر موجود زنده اى باید هزینه زنده بودن خود را بپردازد تا بتواند به اهداف خود دست پیدا کند. زنده بودن همراه با چالش هاست؛ همراه با مانع‌هاست؛ از مانع ها باید عبور کرد. احیانا همراه با دشمنى هاست؛براى دشمنى ها باید تدبیر و اندیشه راسخ داشت.عزم قوى را باید دستمایه این حرکت کرد.”

 

4.راه هاى دشمنى دشمنان با مردم ایران و اسلام

 

“ با نگاه به حوادث و مسائل جهانى به روشنى در مى یابیم که دشمنان ملت ایران درصدد آنند که دشمنى خود را از دو راه با ملت ایران به تحقق برسانند:

 

یکی؛ایجاد تفرقه در میان صفوف ملت؛ از بین بردن یکپارچگى ملت ایران و از دست ملت ایران این نیروى عظیم وحدت را ربودن و آنها را به اختلافات داخلى سرگرم کردن.

 

دومی؛ایجاد مشکلات اقتصادى و تلاش براى توقف ملت ایران در زمینه هاى گوناگون سازندگى کشور ورفاه عمومى خود.”

 

“ علاوه براین،در سطح دنیاى اسلام هم یک تلاش وسیع و عمیقى از سوى دشمن محسوس است براى اینکه میان ملت ایران و جوامع گوناگون مسلمان دیگر،فاصله بیندازند؛ اختلاف مذهبى را بزرگ کنند؛ جنگ شیعه و سنى را در هر نقطه اى از دنیا که ممکن باشد به وجود بیاورند.

 

بنابراین محورهاى چهارگانه در پیام نوروزى رهبر فرزانه انقلاب (موقعیت ملى و بین المللى انقلاب اسلامى ، ادامه حرکت ملى اولویت اول، ظرفیت ملى حرکت ملى و راه هاى دشمنى دشمنان مردم و اسلام ) خاستگاه و مبناى نامگذارى سال 86 به نام”اتحاد ملى و انسجام اسلامی” است زیرا محور اساسى دشمنى استکبار جهانى با انقلاب اسلامى ، موقعیت برتر جمهورى اسلامى در معادلات منطقه اى و بین المللى و استمرار حرکت ملى در راستاى استقلال و عزت و رشد و تعالى علمى و ظرفیت بالاى ملى براى رسیدن به قله هاى اقتدار و قدرت مى باشد و مهمترین عاملى که بستر اصلى حفظ موقعیت نظام، استمرار حرکت ملى و تحقق اهداف نظام مى باشد، در سطح جامعه “ اتحادملی” و در سطح جهان اسلام “انسجام اسلامی” امت اسلامى است.

 

راهبردهاى “اتحاد ملى و انسجام اسلامی” در قرآن کریم

 

1. حل اختلافات به وسیله کتاب خدا

 

“ کان الناس امه و احده فبعث الله النبیین مبشرین و منذرین و انزل معهم الکتاب بالحق لیحکم بین الناس فیما اختلفوا فیه”(بقره213)

 

مردم یک امت واحده بودند و براین اساس خداوند پیامبران را فرستاد تا مردم را بشارت و بیم دهند و همراه آنان کتابى را به حق فرستاد تا میان آنها نسبت به آنچه اختلاف مى کنند، داورى کنند.

 

با توجه به اینکه اختلاف در میان انسانها از همان ابتدا خلقت میان هابیل و قابیل به وجود آمد بنابراین نمى توان هیچ برهه اى از تاریخ را در نظر گرفت که مردم امت واحده بوده اند. بنابراین مراد از “کان الناس امه واحده” این است که خداوند در طراحى و مهندسى تکامل انسان وحدت جامعه را به عنوان یک عنصر و عامل مهم مورد نظر قرار داده است و بر این اساس پیامبران را فرستاده است تا با حل اختلافات مردم بر اساس کتاب الهى میان آنان وحدت و انسجام ایجاد نمایند.