مبانی اتحاد و انسجام از منظر عقل

ب: مبانی اتحاد و انسجام از منظر عقل:
شکی نیست که هر انسان سلیم النفسی بر اتحاد و انسجام هر چه بیشتر تأکید دارد. هر فرد و جامعه‌ای در صدد رشد و توسعه همه جانبه است. می‌خواهد در همه امور اعم از معنویت و مادیت ترقی کند و این ممکن نمی‌شود مگر با ارتباطات سالم و بر اساس منافع ملی.
در واقع همه سعی دارند از دانش، تکنولوژی و داشته‌های دیگران استفاده کنند بدون آنکه متحمل خسارت قابل توجه‌ای بشوند.
روایتی از حضرت امیر(ع) هست که می‌فرماید: «الاسلام هو التسلیم، والتسلیم هو الیقین، والیقین هو التصدیق، والتصدیق هو الاقرار، والاقرار هو الاداء، والاداء هو العمل». (9)

در اینجا مفهوم تسلیم جز یقین نمی‌باشد. و یقین زائیده عقل است نه احساس و عاطفه. پس اتحاد و انسجامی مد نظر است که بر پایه‌های عقلانیت و استدلالات قرآن و دین اسلام استوار باشد. این تسلیم، تسلیم جاهلانه و کورکورانه نیست. و بی شک نمی‌توانیم راههای اتحاد و انسجام را کورکورانه طی کنیم.
وقتی درک درستی از دین و مؤلفه‌های آن داشتیم و عقل سلیم آنرا تأیید کرد، نتیجه آن یک عمل مناسب خواهد بود که آن عمل مناسب زیر بنای هر گونه ارتباط و رشد و تعالی است.
در واقع اهمیت توجه به جمع و دوری از فرد گرایی و تک محوری و توجه به آداب و سنن صحیح و عبرت آموز و تأمل و تدبر در آن، آموزه دین اسلام می‌باشد که عقل سالم را بارور می‌کند. و همچنین در سنت پیامبر (ص) و ائمه هدی(ع) نمونه‌های بارز صلح، قهر، سکوت، فریاد، جنگ و... را می‌یابیم که همه آن برای اتحاد بین مسلمانان و انسجام هر چه بیشتر آنان بوده است. به عبارتی: صلح امام حسن(ع) برای حفظ دین و انسجام مسلمانان همان مقدار قابل اهمیت است که قیام حضرت ابا عبدا...(ع) دارای اهمیت است و...

اینکه محور‌های مختلف در سیره معصومین (ع) را کجا به موقع استفاده کنیم، نیازمند شناخت، درک شرائط زمان و مکان و ظرافت‌های لازم است. که خدای ناکرده در ارتباطاتمان به جای جنگ صلح نکنیم و به جای فریاد، سکوت. و...
این نوشتار بر آن است تا با ارائه اصول و کلیاتی در این زمینه، مسیر شناخت را هموارتر کند که در بخش آینده به واکاوی این اصول در کلام وحی و سیره معصومین (ع) خواهیم پرداخت:

ج:مبانی اتحاد و انسجام از منظر قرآن و اهل البیت(ع):
با توجه به تعریفی که در آخر مبحث «الف» آوردم با ارائه عباراتی از قرآن و اهل البیت(ع) در صدد ارائه چارچوب این بحث هستیم.

1- صفات یاران پیامبر(ص):
خداوند تبارک و تعالی در قرآن کریم (10) صفاتی را برای یاران پیامبر (ص) بر می‌شمارد که توجه به آن و سعی در ملکه کردن و مداومت بر بقاء آن باعث می‌شود تا متخلق به اخلاقی شویم که مسیر هدایت و وحدت را برای ما هموارتر کند.
که از جمله آنها عبارتند از:
1-1 شدت و سختگیری بر کفار. به این معنی که از آنها تأثیر منفی نگرفته و همواره با کسانی که به هر شکلی می‌خواهند آنها را به تاراج ببرند کنار نیایند.
2-1 مهربانی، کمک و ایثار نسبت به برادران دینی خود.
3-1 عبادت آگاهانه و عاشقانه از خصائص این افراد خواهد بود. اینان به دنبال عبادت کورکورانه و یا ریاکارانه نیستند. زیرا عبادتی که منشأ آن یکی از این دو باشد، نمی‌تواند اثر وضعی بر روح و روان و سیمای این مؤمنین بگذارد.

2- نزاع نکنید:
خداوند تبارک و تعالی در آیه دیگری از ریاقرآن بی بدیل می‌فرماید: «از خدا و فرستاده اش پیروی کنید و جنگ نکنید، زیرا سست می‌شوید و شکوه و جلالت شما از بین می‌رود». (11)
در این آیه چند نکته حائز اهمیت است:
1-2 برای اینکه تفرقه به وجود نیاید، وجود و حضور قانون و رهبر لازم است. یک قانون کامل و جامع باعث می‌شود تا اختلافات و درگیری‌ها به حد اقل برسد و بعد از آن وجود یک رهبر و فرمانده باعث می‌شود تا نواقص و ضعفهای قانون موجب بروز اختلاف نشود.
2-2 در مسیر وحدت به صبر و شکیبایی نیاز است. زیرا گاهی موضوعی خلاف میل است و باید برای آنکه نظم و کثرت مسلمانان به هم نخورد از خواسته شخصی و یا حزبی عدول کنیم و مسئله را تا زمانی که طرح آن به وحدت ضرر نزند به تعویق بیندازیم.
3-2 در مسیر وحدت و تعویق خواسته به زمانی دیگر، ایثار نیاز است. و یکی از مظاهر جهاد اکبر مبارزه با نفس است، حتی جایی که انسان بر حق باشد. مثل مصادیق مختلفی که برای حضرت علی (ع) پیش آمد، و حضرت(ع) «استخوان در گلو و خار در چشم» همه آن شرائط را تحمل کرد.

4-2 اختلاف و درگیری باعث کاهش راندمان کاری می‌شود.وقتی توجه مصروف موضوعات نزاع حزبی و یا فردی شد از توجه به مسائل عام المنفعه کاسته می‌شود. و همچنین وقتی توجه به امور حسی و احساسی شد، انسان از توجه به امور کارشناسی و اقدامات پژوهشی باز می‌ماند که هر دو باعث کاهش راندمان کار و استفاده بهینه از منابع مختلف می‌شود.
5-2 این آیه اشاره به نزاع و درگیری‌های لفظی میان گروهی دارد. یعنی اگر مسلمانان برای موضوعات پیش پا افتاده با هم درگیر شوند، هم از مکر و توطئه دشمن غافل می‌شوند و هم توان اجرایی و فکریی آنان کم می‌شود. در نتیجه دشمن طمع می‌کند.
گاهی اوقات بر اثر بی تدبیری، نزاع لفظی و درگیری صورت می‌گیرد و یا اقداماتی اتفاق می‌افتد که ضربه آن از حمله دشمن بدتر خواهد بود. لذا طمع و هجوم دشمن نتیجه رفتار ماست. و «خداوند سرنوشت هیچ قومی را تغییر نمی‌دهد مگر آنکه آنها خودشان سرنوشتشان را تغییر دهند». (12)

6-2 این آیه اشاره به جدل و نزاعهایی دارد که در آن منفعتی نیست. اما بیان دیدگاهها با توجه به ضرورت و اقامه دلیل و همراه با انصاف نه تنها به زیان جامعه نیست بلکه مطلوب و باعث روشن شدن نقاط ضعف و چاره‌اندیشی برای آن خواهد بود. با توجه به این سه اصل دولتمردان، اهل قلم، متخصصان و... وظیفه شرعی و ملی دارند تا در قبال اقداماتی که با استنادات علمی در مخالفت است نه تنها سکوت کرده بلکه فریاد بر آورند و ضمن موشکافی ضعفها به راهکارهای عملی توجه کرده و با نقدهای منصفانه راه را برای توسعه و شکوفایی باز کنند.
به عقیده نگارنده وقت آن رسیده است تا پس از 30سال از عمر پر برکت انقلاب اسلامی با نقدهای عالمانه، منصفانه و طبقه بندی شده (از حیث استفاده برای امور مختلف) نقاط ضعف را شناسایی و برای آن تدبیر کنیم و نقاط مثبت را تقویت و مسیر روبه رشد جامعه اسلامی مان را هموارتر و سریعتر کنیم.
پس نزاع‌ها ومناظراتی که بر پایه انصاف واستدلال باشد نه تنها ضرری ندارد بلکه دارای منافع بی شماری خواهد بود:

3-عبرت از سرنوشت دیگر امت‌ها:
امام علی (ع) می‌فرماید: «از بلاهایی که به سبب اعمال زشت و نکوهیده بر سر ملتهای پیش از شما آمد، بپرهیزید و احوال خوب و بد آنان را به یاد آورید... اگر در احوال نیک و بد آنان بیندیشید، همان کاری را عهده دار شوید که عزیزشان کرد... و از کارهایی که پشت آنان را شکست و قدرت آنان را از بین برد، دوری کنید...». (13)
در این خطبه حضرت امیر(ع) به موضوعات مختلفی از جمله: علو شأن خداوند، نکوهش صفت تکبر، دشمنی شیطان، نکوهش اخلاق جاهلی، پرهیز از سران متکبر و خود پسند، ضرورت عبرت از گذشتگان، فلسفه عبادت، علل پیروزی و شکست ملتها و...سخن فرموده است. که در یک فراز آن به علل پیروزی و شکست ملت‌ها اشاره فرموده است. که عمده ترین آن علل را تفرقه، کینه توزی، دشمنی و یاری نکردن همدیگر می‌داند. که اگر در جامعه‌ای این خصوصیتها اتفاق بیفتد، شکست آن جامعه حتمی است و هیچکس را جز خود نباید ملامت کرد.
در واقع باید علت سقوط دول و ملل مختلف دنیا را در یافت وبرای آنکه برای خودمان این اتفاق حاصل نشود تمهیدات لازم با واقع بینی وتدبیر لحاظ شود.

4-پرهیز از تعصب:
پیامبر عظیم الشأن اسلام فرمودند: «کسی که تعصب بورزد یا نسبت به وی تعصب بورزند،حلقه ایمان را از گردن خویش باز کرده است».(14)
این روایت حاوی نکات بسیاری است که تقدیم حضور می‌کنم:
1-4-تعصب یعنی اصرار وپافشاری بدون دلیل واستدلال برای انجام یا ترک موضوعی که منشأ آن جهل ونادانی است.
2-4-کسی که متعصب است و به عقل واستدلال توجه نمی‌کند در واقع ایمان ندارد. زیرا ایمان ریشه در عقلانیت و آگاهی دارد. مسلمان تا زمانی که در دایره تعصب وجهل گرفتار است مزه و حقیقت ایمان را نخواهد چشید.
تعصب گاهی در امور دینی است وگاهی در امور اجرایی وکاری. مسلمان و مؤمن مکلف به حرکت وتلاشی است که ریشه در عقلانیت وتدبیر دارد واز همه راههای رسیدنِ به علم و پژوهش استفاده می‌کند وبدون پشتوانه علمی حرکتی را آغاز نمی‌کند.

3-4 تعصب ؛آغاز تفرقه وپایان همدلی واتحاد است.اگر به حرف واستدلال اهل نظر توجه نشود ودر تصمیم گیری‌ها از آنان و فکرشان استفاده نشود، قطعا وحدت وهمدلی حاصل نخواهد شد واین ضایعه بزرگی خواهد بود.
4-4 ما مکلف هستیم نه خودمان متعصب باشیم ونه اجازه بدهیم دیگران به ما تعصب داشته باشند. به عبارتی: نباید بگذاریم از ما بت بسازند. خواه یک فرد سیاسی باشیم، یا مذهبی یا هر صنف وشغل دیگر. تعریف و تمجیدهای غلط باعث می‌شود که از ما بت ساخته شود وشاید کم کم هم باورمان بشود که: «من آنم که رستم بود پهلوان»!

در تاریخ افرادی که به وسیله اطرافیان منحرف شدند کم نیستند. اگر آنانی که ادعای مهدویت کردند، افراد جاهل تر از خودشان آنان را تصدیق نمی‌کردند، به گمراهی‌های بزرگ نمی‌افتادند. و...
پس تعصب یعنی اصرار بر جهل و عدم توجه به منطق و استدلال. که مایه سقوط فرد و جامعه خواهد بود. خواه این تعصب مذهبی باشد یا قومی، سیاسی، حزبی و...
امام علی (ع) در این زمینه می‌فرماید: «هیچ کس را نیافتم که بدون علت درباره چیزی تعصب بورزد، جز با دلیلی که با آن نا آگاهان را بفریبد...جز شما ! زیرا درباره چیزی تعصب می‌ورزید که نه علتی دارد و نه سببی...پس اگر در تعصب ورزیدن ناچارید، برای اخلاق پسندیده... تعصب داشته باشید...». (15)

در این روایت چند نکته حائز اهمیت است:
یک: عده‌ای خود را به تعصب می‌زنند تا بتوانند آدمهای جاهل و نادان را بفریبند و از این طریق افکار شیطانی خود را عملی کنند.
دو: عده‌ای بی دلیل متعصب اند. که اینان بی هدف، بلکه بازیچه دیگران قرار می‌گیرند. اما امید نجات دارند، زیرا بر تعصب خود آگاه نیستند و قصد انحراف دیگران را هم ندارند.
سه: تعصب در امور خیر و اخلاق پسندیده، خوب و جایز است. در واقع همان مطلبی که به عنوان عِرق دینی و ملی از آن یاد می‌کنیم.
بنابرین ؛ تعصب در نوع سوم به معنی غیرت است که پسندیده و شایسته است و همراه با شعور و آگاهی است.

5- پرهیز از کشمکش:
وجود نازین پیامبر گرامی اسلام (ص) فرمود: «پس از نهی شدن از بت پرستی، از چیزی به‌اندازه کشمکش کردن با مردم نهی نشدم». (16)
«ملاحاه» (کلمه موجود در این روایت که به معنی کشمکش است ) مصدر ناقص یایی در باب مفاعله است. غالب استعمال این باب برای انجام کار بین دو نفر است. «لحی» ( فعل ثلاثی مجرد این باب ) به معنی: «پوست درخت را کند» (17) می‌باشد. اما اگر گفته شود: «لحی فلانا» یعنی: «فلانی را سرزنش و ملامت کرد و به او دشنام داد و از او عیب و ایراد گرفت»
«کشمکش» در لغت فارسی مرکب از دو کلمه «کَش» (امر) و «مکَش» (نهی) می‌باشد که کنایه از: گفتگو، جر و بحث و جنگ و نزاع می‌باشد». (18)

از آنجایی که این فعل کاربرد دو طرفه دارد، وقتی یک طرفِ ماجرا شروع به ملامت، دشنام و کشمکش می‌کند، طرف مقابل هم کوتاه نمی‌آید و مقابله به مثل می‌کند. در واقع کشمکش باعث می‌شود لباس حیاء و ادب کنده شود، همانگونه که پوست درخت کنده می‌شود. و وقتی پوست به شکل قابل ملاحظه‌ای کنده شد، قطعا ادامه حیات این درخت در جذب مواد اولیه از خاک و تبدیل آن به میوه با مشکل مواجه می‌شود. و چه بسا درخت نیز خشکیده شود. و آن هنگام که حرمت و حیاء بین مؤمنین از بین رفت دیگرارزش و منزلتی برای آنان باقی نمی‌ماند.
«آن که نام تو مسلمان کرده است – از دویی سوی یکی آورده است
خویشتن را تُرک و افغان خوانده‌ای – وای بر تو! آنچه بودی، مانده ای» ( اقبال لاهوری)
مؤمنان وظیفه دارند تا حتی اشکالات و اختلافات خود را در یک فضای صمیمی و به دور از بی نزاکتی و بی ادبی و با استدلال با یکدیگر مطرح کنند.

البته کشمکش در جایی دیگر هم اتفاق می‌افتد و آن در موضعی است که طرف مقابل زبان مشترک برای درک و فهم ندارد. لذا در آن شرائط نیز هرگونه بحث و استدلالی بی نتیجه خواهد بود و ادامه دادن آن باعث ملال خاطر، کشمکش و جدال خواهد شد.
به نظر می‌رسد عمده جریانهایی که به کشمکش تبدیل می‌شود از نوعی لجاجت و غرض برخوردار است که هدفش خرد کردن طرف مقابل است. گاهی جهل، هوای نفس و مقدس مآبی هم چاشنی آن می‌شود.

6- نقش وحدت بین خواص:
امام علی (ع): «... افامرهم الله بالاختلاف فاطاعوه ! ام نهاهم عنه فعصوه...». (19)
خطبه 18 نهج البلاغه گوشه‌ای از استدلال امیرالمؤمنین(ع) در خصوص کسانی است که به نام دین برای خودشان وجهه‌ای کسب کرده‌اند و برای منافع خود تا جایی پیش رفته‌اند که حتی حلال خدا را نیز حرام کردند...
در این خطبه روی سخن به آدمهای معمولی و کوچه و بازار نیست. بلکه به همه آنانی است که مردم آنها را بعنوان نمایندگان دین می‌شناسند. اختلاف و بی تقوایی در میان خواص اهل دین صدمات و لطمات جبران ناپذیری را وارد می‌کند. کما اینکه از صدراسلام تا کنون بیشترین ضربه را همین افراد منافق، خواصِ دنیا طلب و متنسکان جاهل زده‌اند. و هر کدام دارای خطراتی است که باید از کید آن در امان بود. خواص دنیا طلب در «لحظه لازم» به دلیل وابستگی به ثروت، قدرت، شهرت و... سکوت می‌کنند و حتی ممکن است کارش به جایی برسد که چون شریح قاضی حکم قتل حسین (ع) را هم امضاء کند.

کسانی که غائله «سقیفه» را به وجود آوردند، مردمان معمولی نبودند. و همچنین جنگ جمل، نهروان، صفین و...
اگر چه روی خطاب در این خطبه به خواص منحرف زمان حضرت امیر(ع) است اما نحوه استدلال منحصر به زمان خاص نیست و می‌تواند همه ازمنه را در بر گیرد. زیرا حضرت به: وحدت اله، پیامبر و کتاب واحد اشاره می‌کند و آن را مایه وحدت می‌داند. و نیز اشاره می‌کند که دین خاتم دین ناقصی نیست و به این شکل، عقل و خرد را در درک و فهم دین وارد می‌سازد که هر گاه شما به شکل استدلالی به نقص دین رسیدید آن وقت اختلاف کنید. (که هرگز نخواهید رسید)
موضوعات بسیار دیگری در این خطبه (اگر چه خطبه کوتاهی است)نهفته است که به مجال دیگر برای شرح و تفسیر نیازمند است.

7- ملاک وحدت برای خواص:
بعد از پذیرش «حکمیت» در صفین، «اشعث بن قیس» (که همیشه روحیه اعتراض داشت) به حضرت عرض کرد: «ما را از حکمیت نهی فرمودی، سپس پذیرفتی و داور تعیین کردی! ما نمی‌دانیم کدام یک از این دو کار درست است؟»
امام (ع) دو کف افسوس را بر هم زد و فرمایشی را ایراد فرمود که در فرازی از آن آمده است: «این القوم الذین دعوا الی الاسلام...» (21)
همانگونه که استحضار دارید؛ علت مشکلات عدیده و آزار و اذیت امیر مؤمنان (ع) در جنگ صفین سه گونه از خواص بود:

اول: خواص اهل حق منافق که سر دسته آنان معاویه و عمرو بن عاص بود.
دوم: خواص اهل حق مقدس مآب که نمونه آن ابو موسی اشعری بود.
سوم: خواص اهل حق جاهل کژ اندیش که نمونه آن اشعث بن قیس بود.

در واقع این سه جریان باعث به بن بست رسیدن صفین و سالم ماندن معاویه و تضعیف قدرت و اقتدار حضرت امیر (ع) شد.
اما آنچه مهم است این است که امام علی (ع) ضمن دل تنگی برای یاران قدیمی خود صفات برجسته آنان را بر می‌شمارد که اگر آن صفات در مؤمنین باشد هیچگاه شبیه سه دسته فوق الذکر نخواهد شد.

* «آنهایی که به اسلام دعوت شدند و پذیرفتند» معلوم می‌شود که مسلمانانی وجود دارند ولی هنوز اسلام را باور نداشته و آن را نپذیرفته‌اند.
* «قرآن تلاوت کردند و معانی آنرا شناختند» این جمله می‌رساند که علاوه بر انس به قرآن، فهم در معانی و شناخت قرآن لازم است که بدون این فهم آدمی بسان «الاغی خواهد بود که بار آن کتاب است»

* «به سوی جهاد برانگیخته شده و... شیفته جهاد گردیدند». آنان اهل جهاد و عاشق آن بودند. یعنی اهل جان فشانی و ایثار. برای یاری دین خدا فقط از زبان و مال استفاده نکردند، بلکه از بالاترین چیز خود( جان ) هم مایه گذاشتند.
* «در مرگ شهیدان به تسلیت نیاز نداشتند. با گریه‌های طولانی از ترس خدا، چشم هایشان ناراحت. از روزه داری فراوان، شکم هایشان لاغر... لب هایشان از فراوانی دعا خشک و رنگ صورتشان از شب زنده داری زرد...»
آری خواص برای آنکه بینشان تفرقه به وجود نیاید و در «لحظه لازم حرکت لازم» را انجام دهند می‌بایست با این چهار فراز اخیر انس بگیرند.

8- نقش دین و غیرت در وحدت:
خطبه 39 نهج البلاغه بعد از تهاجم یکی از فرماندهان سپاه معاویه به «عین التمر» بیان شده است. در این سرزمین که سرزمین ابادی بود و در قسمت غربی فرات واقع شده بود، «مالک بن کعب» فرماندار منصوب امام علی (ع) در آنجا حضور داشت که حدود 100 نفر نیروی رزمی و اجرایی در اختیار داشت. «نعمان بن بشیر» فرمانده سپاه معاویه با 2هزار نفر به آجا حمله کرد.
امیرالمؤمنین (ع) کوفیان را فرا خوانداما آنان توجهی نکردند و این خطبه در مذمت آنان بیان شده است.در قسمتی از این خطبه حضرت می‌فرماید:
«لا ابا لکم! ما تنتظرون بنصرکم ربکم؟ اما دین یجمعکم؟ و لا حمیته تحمشکم؟...» (20)

گاهی حضرت امیر (ع) در خطبه‌ها جملاتی بیان می‌فرماید که شاید غیر از ایشان هیچکس قادر به بیان آن نبود. «لا ابا لکم...» یک توهین بزرگی است که اگر به قدر سرِ سوزنی غیرت در وجود مخاطبین می‌بود، باید به خود می‌آمدند و در صدد جبران مافات اقدامات لازم را انجام می‌دادند. کلمه «لا ابا لکم» یعنی: بی اصل، بی ریشه، بی هویت. و حضرت از آنها سؤال می‌کند که شما اگر می‌خواهید خدا را یاری کنید در انتظار چیستید؟ دین شما اجازه دفاع نمی‌دهد یا غیرت شما؟
از بیان این جمله معلوم می‌شود برای جلوگیری از هرگونه تجاوزی به وحدت نیاز است. اگر به شکل اعتقادی و با ایدئولوژی الهی، گروه‌ها با هم متحد شوند، هم خیر دنیا می‌برند و هم از ثواب آخرت بی نصیب نخواهند شد.
اما اگر دین عامل پیوند آنها نیود پس باید به حکم غیرت، عزت و مردانگی دور هم جمع می‌شدند و از تجاوز دشمن دفاع می‌کردند.
جامعه‌ای که نه عرق دینی دارد و نه مردانگی، بی شک مرده است و چوب حراج بر آن خواهند زد.

د: مبانی اتحاد از نگاه بنیانگذار انقلاب اسلامی:
بنیانگذار انقلاب اسلامی حضرت امام خمینی (ره) از شروع مبارزاتش بیش از 2هزار بار از وحدت کلمه صحبت به میان آوردند. اینجانب به قدر همت خود در کلام نورانی اش تفحص کرده و گزیده‌ای از آن تفحص را خدمت دوست داران اسلام و انقلاب عرضه می‌دارم:

1- هدف از وحدت:
در این وحدت باید مبانی اسلام مورد توجه باشد. زیرا در اسلام همه چیز وجود دارد و ایشان فرموده است:
«هدف،اسلام است. استقلال مملکت است، طرد عمال اسرائیل است، اتحاد با کشورهای اسلامی است...» (22)
در واقع با وحدت می‌توان به سه نتیجه رسید. یکی تعالی اسلام. دوم: استقلال مملکت. چون با تلاش و خرد جمعی و شکوفایی آن می‌توان ریشه‌های وابستگی را قطع کرد... سوم: طرد و جلوگیری از تجاوز دشمنان. چهارم: ارتباط مؤثر با دیگر کشورهای اسلامی و ارائه یک الگوی مناسب از حکومت دینی.
امام بزرگوار در جهت تأکید بر مسئله وحدت فرمود: «حفظ وحدت کلمه و مقابله با مشکلات ناشی از دخالت اجانب یک تکلیف شرعی است». (24)

2- راه‌های وحدت:
در کلام امام بزرگوار علاوه بر توصیه به وحدت راهکارهایی نیز ارائه شده است که می‌بایست با دقت به آن توجه کرد و شیوه‌های اجرایی آن را مورد بررسی قرار داد. از جمله:
3-2 وحدت بین علما و مراجع:
اگر چه فرض وجود اختلاف عمده بین علما و مراجع کم اتفاق می‌افتد ولی همان مقدار کمش نیز برای ما زیاد است. امام(ره) در سال1342 که شاید بعضی از علما خیلی ملتفت جریان انقلاب نبودند، آنها را به حفظ وحدت با مراجع توصیه می‌کند.و می‌فرماید: «امید است با وحدت کلمه علمای اسلام و مراجع... از حریم اسلام و قرآن دفاع کرده، نگذاریم دست خیانت به احکام مسلمه اسلام دراز شود». (25)
بی شک وحدت بین علماء طراز اول و مراجع در همه ازمنه می‌تواند چنین دستاوردی داشته باشد. و نباید غفلت کرد که دشمن به دلیل سیلی‌های مکرری که از دست پر قدرت علما خورده است در صدد انتقام و تلافی است. اما این بار انتقام به شکل حذف فیزیکی و ترور نیست. بلکه آلوده کردن آنها و یا وابستگان درجه اول، تهمت، افترا، ترور شخصیت و... است. و باید هوشیار بود و نقشه پلیدشان را قبل از وا خوانی آتش زد.

4-2 کار فرهنگی:
«آقایان سعی کنید در[1-]دانشگاه پرچم اسلام را بالا ببرید.[2-]تبلیغات مذهبی بکنید.[3-]مسجد بسازید.[4-] اجتماعا نماز بخوانید. تظاهر به نماز خواندن بکنید». (26)
اگر دانشگاه کاملا اسلامی شد، تبلیغات مذهبی و مساجد از جهت سخت افزاری و نرم افزاری آباد و نماز که سمبل دین است در جامعه اقامه شد...
آن وقت خواهید دید که دین چه اثری در زندگی مادی و معنوی مردم خواهد داشت.

3- توجه به مغرضین:
همیشه برای انجام هر کار ماندگار و سالم یک سلسله عوامل بازدارنده وجود دارد. حتی برای انبیاء الهی. امام بزرگوار مغرضین مقابل پیامبر (ص) را دو دسته می‌داند و می‌فرماید: «پیغمبر اسلام می‌خواست در تمام دنیا وحدت کلمه ایجاد کند...منتهی اغراض سلاطین آن وقت از یک طرف، اغراض علمای نصاری و یهود و امثال ذلک از طرف دیگر سد شد». (27)
ترس سلاطین برای از دست دادن قدرت و حکومتشان بود و ترس علمای یهود برای از دست دادن مرجعیت دینی مردم. که یک دسته از آنها با تصدیق پیامبر (ص) چون طفل صغیری خوشه چین محضرش شدند اما عده زیادی انکار کرده و گمراه شدند.

4- حفظ اسلام:
«ما اگر چنانچه این وحدت کلمه و این خاصیت که عبارت از اسلامیت است که در آن همه چیز هست، اگر این را حفظش بکنیم تا آخر با پیروزی هستیم». (28)

5- باید وحدت ایدئولوؤی باشد:
گاهی بعض افراد از «وحدت ایدئولوژی» عبور می‌کنند و برای رسیدن به مطامع فردی و حزبی خود به دنبال «وحدت تاکتیکی» هستند. امام(ره) خط بطلان بر وحدت تاکتیکی می‌زند و می‌فرماید:
«رمز پیروزی ما این است که جنبه فقط سیاسی نبود، فقط برای نفت و امثال اینها نبود. جنبه، جنبه معنوی بود، اسلامی بود.» (29)

6- وحدت فداکاری می‌خواهد:
رسیدن به وحدت رنج و زحمت دارد. ایثار و فداکاری می‌خواهد. وبه خاطر همین امر است که امام فرمود: «اسلام احتیاج به مردان وبانوان فداکار دارد». (30)
در این جمله کوتاه دو نکته مهم وجود دارد. یکی فداکاری و دیگری: توجه به جنس زن و مرد و استفاده از قابلیت‌های هر دو جنس.

7- بالا و پایین مثل هم:
آنچه برای مسئولان مهم است اینکه به دنبال زر اندوزی نباشند ( البته بنده اعتقاد دارم که مسئولان باید از امکانات و رفاهیات خوب بهره ببرند اما به شرط آنکه بر اساس جدول ارشدیت انتخاب شده باشند که در هر اداره بهترین کارمندان آنجا مسئول باشد تا بتواند با شناخت کامل به رتق و فتق امور بپردازد و گره از کار مردم باز کند. نه با بی تدبیری بر مشکلات بیفزاید. که در این صورت هر چقدر این مسئول آدم خوب و متواضعی باشد ناکارآمد وزائد خواهد بود) که نمونه مبارزه با زراندوزی در سیره عملی اهل البیت(ع) و خصوصا امام علی (ع) قابل درک و احصاء است. اما نکته مهم دیگر آنکه: رابطه دولت و مردم یک رابطه صمیمی و به دور از ترس باشد. یعنی شهروندان برای نزدیک شدن به دولتمردان و ارائه نظراتشان دچار ترس و دلهره نباشند. و به راحتی بتوانند حرفشان را بزنند.

دولتمردان هم گوش بزرگی برای شنیدن و زبان کوچکی برای گفتن داشته باشند. اگر حرف آن شخص درست بود به کار گیرند و اگر غلط، بدون آنکه حرمتش را بشکنند، توجهی نکنند.
امام در این باره سخن زیبایی دارد: «وحدت کلمه و اسلامی بودن یک مملکت این است که از آن رئیس جمهورش... تا آن کسی که آن پائین هاست اینها یک جور باشند. نه این از او بترسد و نه او توقع داشته باشد که این از او بترسد». (31)

8- ریاکاری در وحدت:
ممکن است گاهی بعضی از افراد شعار وحدت سر دهند. اما وقتی در عمل به آنها دقت می‌کنی می‌بینی که تا جایی با وحدت همراهند که به منافع خودشان آسیب وارد نشود.اما اگر قرار شد برای حفظ وحدت هزینه‌ای پرداخت کنند آن وقت از کوره در می‌روند و حرف دیگری می‌زنند.
امام امت در این باره نیز بیان داشته است: «شعار وحدت اگر با عمل همراه نباشد ریاکاری است». (32)

عمل مناسب هم با توجه به شرائط زمانی و مکانی قابل فهم است. توجه به همه ظرفیتها و منابع موجود، اِعمال همه قوانین بدون تبعیض و مصلحت اندیشی شخصی، و عدم قشری نگری به دین و ظرفیت نیروی انسانی و سایر منابع ؛ علاوه بر اینکه ایجاد وحدت نمی‌کند بلکه خود، عامل تفرقه و چند گانگی خواهد شد.
و باز امام (ره) فرموده است: اما اگر برای خودم هی می‌خواهم بکشم، اگر هم می‌گویم وحدت پیدا کنید که خودم هم به نوایی برسم، این مال شیطان است. هیچ اثری ندارد. یعنی اثر سوء دارد برای انسان». (33)

9- وحدت به اخلاص نیاز دارد:
اگر در شعار وحدت اخلاص نباشد، هرگز وحدت به وجود نمی‌آید. زیرا در وحدت انسان باید دعوت به سوی خدا کند. اما اگر اخلاص نباشد دعوت به سوی خود و خودخواهی‌ها می‌کند.
امام عزیز در این مورد نیز فرموده: «هم وحدت را حفظ کنید، وهم اخلاص را». (34)

10- رمز پیروزی انقلاب:
بدون شک رمز پیروزی انقلاب عامل تداوم و توسعه آن نیز خواهد بود. معمار بزرگ انقلاب در این زمینه فرموده است: «ما اگر توانستیم نظامی بر پایه‌های نه شرقی و نه غربی واقعی و اسلام پاک و منزه از ریا و خدعه و فریب را معرفی کنیم، انقلاب پیروز شده است». (35)
در این جمله مطالب مهمی حائز اهمیت است:

الف:ما باید نظام اسلامی را بدون نیاز و وابستگی به قدرتهای برتر دنیا سازماندهی کنیم که برای این کار باید از همه توان، دانش، تجربه، ظرفیت‌های فکری و اجرایی کشور استفاده کرد و به بهانه‌های مختلف، گروه گروه از فرزندان این ملت را کنار نزد.
ب: الگو باید اسلام ناب (پاک)باشد. اسلامی که با اجماع نظر متخصصان عالی آن فهمیده می‌شود.

ج: دوری از ریا، خدعه و فریب باید در دستور کار و سرلوحه زندگی قرار گیرد. امام (ره) در وصیتنامه خود، راز بقاء انقلاب را اینگونه بیان فرموده است:
«رمز بقاء...همان رمز پیروزی است و رمز پیروزی را ملت می‌داند...دو رکن اصلی آن: انگیزه الهی و مقصد عالی حکومت اسلامی...» (36)
خیلی جالب است که امام (ره) دانستن رمز پیروزی را به ملت نسبت می‌دهد نه دولتمردان. شاید به خاطر این باشد که با عوض شدن دولت‌ها سعی و تلاشی در جهت تعویض سیاست‌ها و فرهنگ‌ها شکل می‌گیرد اما همواره ذُکر و حافظه ملت، یاد و خاطره جان فشانی‌ها و توسل به قرآن و اهل البیت(ع) را فراموش نمی‌کند. همان عواملی که باعث پیروزی شان شد. به همین دلیل ملت به انقلاب و اسلام نزدیکتر است. و دولتمردان اگر می‌خواهند از مردم عقب نباشند باید چنین حرکتی را مشی خود قرار دهند. و تمام تلاششان را مصروف تقویت انگیزه الهی مردم کرده و اهداف عالی اسلام را بر مبنای آموزه‌های صحیح دین ترویج کنند. نه تند شوند و نه کند.نه دنبال تصوف باشند ونه تحجر. نه دنبال مقدس مآبی باشند و نه ولنگاری و...

11- تذکر به علما:
امام (ره) در دیدار با ائمه جمعه استان کرمان خطاب به آنان سه نکته را یادآور می‌شوند:
«سعی کنید وحدت را حفظ کنید. وحدت بین خودتان، وحدت بین خودتان و مسئولین، و وحدت بین خودتان و مردم». (37)
در این جمله کوتاه سه مطلب پر مغز وجود دارد:
یک: وحدت بین خود علما، که از اهمیت بسیار برخوردار است. که متأسفانه گاهی اختلافات بین آنها به واسطه نفوذ بعض افراد نزدیک به آنها صورت می‌پذیرد. که در اکثر این اختلافات معلوم شده است که آنها ذاتا با هم مشکلی ندارند اما این وظیفه تفرقه ظاهرا بر عهده بعضی از حواریون! این عزیزان است که باید به این مطلب بیشتر دقت بفرمایند...

دوم:وحدت بین علما و مسئولان اجرایی. با این توضیح که نه بخطر مخالفت خطوط سیاسی،آنها را سکه پول کرد و نه بخاطر همگرایی سیاسی اشتباهات آنان را نادیده گرفت. همواره دیدبانان امینی برای مقام معظم رهبری و ولی فقیه باشند.
سوم:وحدت بین علما و مردم. قطعا از مردمی ترین نهادها، نهاد روحانیت است. و به دلیل ارتباط تنگاتنگی که با همه اقشار مردم دارد، فاصله‌ای بین آنها و مردم نیست. امین مردم است و باید مدافع حقوق مادی و معنوی مردم باشند. خدای ناکرده اگر روزی حضورشان بین مردم کم رنگ شد و یا حمایت آنها از دولتمردان از دایره حمایت از خادمان ملت فراتر رفت و به دایره حمایتهای جناحی تبدیل شد، اهداف انقلاب و طی طریق کشتی بزرگ انقلاب با طوفانهای سهمگینی مواجه خواهد شد.

علما و حوزه‌های علمیه پاسدار راستین اسلام ناب محمدی(ص) هستند. از خادمان ملت تشکر می‌کنند اما در مورد آنها غلو نمی‌کنند. زیرا در طول تاریخ علمای شیعه صف شکن مبارزه با «غالیان» بوده‌اند.

ه: مبانی وحدت از سایر نگاه‌ها:
1- مقام معظم رهبری:
«قرآن، ما را به وحدت توصیه کرده است. قرآن، ما را تهدید کرده است که اگر اتحاد و همبستگی خودتان را از دست بدهید، آبرو و هویت و قدرت شما نابود خواهد شد». (38)
2- حضرت آیت الله فاضل لنکرانی(ره):
«این جانب به همه علما و دانشمندان و همه گروه‌ها و اقشار مذهبی و دینی توصیه می‌نمایم که به شرایط اسلام در زمان معاصر توجه نمایند...». (39)
3- سید محمد خاتمی:
«اتحاد ملی، زمینه مشارکت گسترده مردم را فراهم می‌کند». (40)
4- سید جمال‌الدین اسدآبادی:
«امیدوارم حاکم و سلطان همه ملتهای مسلمان، تنها قرآن باشد. و عامل وحدت و یگانگی آنها، دین آنها باشد». (41)
اگر چه بحت وحدت و انسجام با یک مقاله و حتی چند کتاب، حقش اداء نمی‌شود اما ظریفان نیازبه مطول خوانی ندارند و جاهلان نیز گوشی برای شنیدن ندارند.
امید است این مطلب مختصر از باب «مشت نمونه خروار» هدیه‌ای باشد تحفه درویش به محضر همه مخاطبان فهیم و دوست داشتنی مان.
والسلام
مسلم سلیمانی اهواز- 26 شهریور1386

-----------------------
پی نوشت:
1- فرهنگ فارسی عمید،عمید-حسن، امیرکبیر1384، ص1078
2- المنجد، بندر ریگی – محمد، ایران 1382، ص2152
3- فرهنگ فارسی عمید،عمید-حسن، امیرکبیر1384، ص1155
4- ارنست رنان، مجموعه آثار، پاریس1882،ج1، تعریف ملت
5- المنجد، بندر ریگی – محمد، ایران 1382، ص713

6- فرهنگ فارسی عمید،عمید-حسن، امیرکبیر1384، ص244
7- المنجد، بندر ریگی – محمد، ایران 1382، ص766
8- المنجد، بندر ریگی – محمد، ایران 1382، ص767
9- بحار الانوار، علامه مجلسی، ج68 ص310
10- قرآن کریم، سوره فتح، آیه 29

11- قرآن کریم، سوره انفال، آیه46
12- قرآن کریم، سوره رعد آیه 11
13- نهج البلاغه، ترجمه دشتی، مؤسسه امیرالمؤمنین(ع)1385، خطبه 192 ص280
14- اصول کافی، کلینی، ج2ص3
15- نهج البلاغه، ترجمه دشتی، مؤسسه امیرالمؤمنین(ع)1385، خطبه192 ص279

16 تحف العقول، ابن شعبه الحرانی ص42
17- المنجد، بندر ریگی – محمد، ایران 1382، ص1665
18- فرهنگ فارسی عمید،عمید-حسن، امیرکبیر1384، ص1009
19- نهج البلاغه، ترجمه دشتی، مؤسسه امیرالمؤمنین(ع)1385، خطبه18 ص42
20- نهج البلاغه، ترجمه دشتی، مؤسسه امیرالمؤمنین(ع)1385، خطبه39 ص64

21- نهج البلاغه، ترجمه دشتی، مؤسسه امیرالمؤمنین(ع)1385، خطبه121 ص162
22- صحیفه نور،ج1 ص46، تاریخ سخنرانی 21فروردین1343
23- --------------------------------------------
24- صحیفه نور، ج5 ص102، تاریخ سخنرانی 30بهمن1357
25- صحیفه نور، ج1 ص43، تاریخ سخنرانی 23فروردین1341

26- صحیفه نور، ج1 ص64، تاریخ سخنرانی 21 فروردین 1343
27- صحیفه نور، ج1 ص120، تاریخ سخنرانی 21 دی 1343
28- صحیفه نور، ج5 ص260، تاریخ سخنرانی 17 فروردین 1358
29- صحیفه نور، ج6 ص17، تاریخ سخنرانی 26 فروردین 1358
30- صحیفه نور، ج6 ص85، تاریخ سخنرانی 5اردیبهشت1358

31- صحیفه نور، ج8 ص18، تاریخ سخنرانی 13تیر1358
32- صحیفه نور، ج8 ص202، تاریخ سخنرانی 31تیر1358
33- صحیفه نور، ج19 ص132، تاریخ سخنرانی 1 فروردین 1364
34- صحیفه نور، ج20 ص106، تاریخ سخنرانی 5مرداد1366
35- صحیفه نور، ج21 ص21، تاریخ سخنرانی 28شهریور1367

36- صحیفه نور، ج21 ص176، تاریخ سخنرانی وصیتنامه
37- صحیفه نور، ج16 ص157، تاریخ سخنرانی 4خرداد1361
38- سخنرانی مقام معظم رهبری،مورخه6 اردیبهشت 1384
39- روزنامه جمهوری اسلامی، 27 فروردین1386
40- روزنامه جام جم، 23فروردین1386
41- سید علی رئیس کرمی، سید جمال الدین اسد آبادی؛ منادی همبستگی جهان اسلام،1382،ص231

نقل از

مسلم سلیمانی سایت بازتاب


مبانی اتحاد ملی و انسجام اسلامی

مبانی اتحاد ملی و انسجام اسلامی

 

چکیده:
در این مقاله سعی شده است ضمن ریشه یابی کلیدی واژگان عنوان، موضوع اتحاد و انسجام با توجه به کلام وحی، سنت، عقل و بیانات بزرگان و در رأس آن معمار بزرگ انقلاب حضرت امام خمینی (ره) مورد بررسی و کنکاش قرار گیرد. و از هرگونه برداشت شخصی، جناحی و حزبی و مصادره کردن این عنوان بزرگ جلوگیری شود.
در این مقاله راز اتحاد داخلی و ارائه الگو برای کشور‌های مسلمان بیان شده است. دعب نگارنده آن است که حتی الامکان غیر مستقیم به این موضوع بپردازد که در جاهایی لاجرم با صراحت اصول و مبانی نیز بیان شده است.

مقدمه:
اتحاد داخلی و بین‌المللی یک ضرورت اجتناب ناپذیر برای هر ملتی است. ملت پویا ملتی است که در جای خود از تنش و مناقشات بهره می‌برد و به موقع از هر گونه اختلاف و تفرقه دوری می‌جوید. نه یک دستی، سکوت و رکود دارد و نه اغتشاش و درگیری و جدل. زیرا هر دو مایه افول ملت‌هاست.
افراد، گروه‌ها، صنوف و... هر کدام برای تعالی درون گروهی خود باید فریاد برآورند و از همه ظرفیتهای قانونی و شرعی برای ترقی و توسعه خود استفاده کنند. اما به هنگام خطر و تهدید امنیت یا منافع ملی از خواسته خود بصورت مقطعی، کوتاه آمده و به فکر دفع افسد باشد.
«تخم وفاق را تو در این بوستان بکار – میخ نفق را تو در این زمین بکن» (ادیب الممالک فراهانی)

اینکه در کجا باید فریاد زد و در کجا سکوت، در کجا باید عاقلانه و بر مبنای استدلال پیش رفت ودر کجا به مصلحت توجه کرد و... به شناخت اصول و ظرائفی محتاج است که در این مقال در صدد تبیین آن می‌باشیم.
امید است خواننده محترم ( از هر جناح و فکر و سلیقه‌ای که باشد ) با دقت و تأمل در اصول ذیل الذکر به کلمه تنومند «وحدت» چنگ زده و با ایثار و شهامت، جلوی خود کامگی و فرصت طلبی را بگیرد.

الف: واکاوی مفردات:
واکاوی مفردات عنوان این مقاله که توسط رهبر بزرگوار انقلاب برای سال جاری نام گذاری شده است از بار معنایی برخوردار است و تا ریشه آن بررسی نشود نمی‌توان به عمق آن پی برد.

1- مبانی:
«جمع مبنی به معنی: ریشه، پایه و بنیان یک چیز است» (1) که در این مقال به کنه و ریشه این اتحاد و انسجام خواهیم پرداخت.

2- اتحاد:
«آنچه مرکب از دو چیز یا بیشتر و با نسبت‌های معین باشد. به طوری که چیز سومی از آنها به وجود آید که با اجزای خود تفاوت کامل داشته باشد. مثل آب. که مرکب از اکسیژن و هیدروژن است». (2)
ریشه این فعل «وحد» است که به باب «افتعال» برده شده است. این باب برای مطاوعه می‌باشد. مطاوعه یعنی قبول کردن آن فعل و ممتنع نشدن. و برای آن در علم «صَرف» مثال می‌آورند مثل: «کسرت الکوز فانکسر» یعنی: من کوزه را شکستم و آن هم قبول شکستن کرد.
فعل «وحدت» وقتی در این باب آورده می‌شود به این معنی میشود که: اتحاد مبتنی بر اصولی خواهد بود و هر گاه ضرورت آن احساس شد می‌بایست به آن عمل کرد و نباید خواسته‌های شخصی، سلیقه ای، حزبی و گروهی را بر آن مقدم داشت.

3- ملی:
کلمه «ملت» که جمع آن «ملل» می‌شود به معنی: «پیروان یک دین، مردم یک کشور که از یک نژاد و تابع یک دولت باشند». (3)
ملت در واقع یک واحد بزرگ انسانی است که عواملی چون: فرهنگ، دین، جغرافیا، نژاد، قومیت و... میتواند عامل پیوند آن باشد.
چنانچه در تعریف ملت نیز گفته‌اند: «ملت یک روان است، یک اصل روحانی. دو چیز، که در واقع یک چیزند،... یکی؛ داشتن میراث مشترک غنی از خاطره‌ها و دیگر، سازش واقعی، میل به زیست با یکدیگر و خواستِ تکیه کردن کامل به میراث مشترک». (4)
پس ملت تجمع یک گروهی است که با اهداف خاصی و در چارچوبی تعریف شده علاوه بر حل کردن نیازات ابتدایی خود، در صدد توسعه فرهنگ، اقتصاد و سیاست خود نیز می‌باشند. بنابراین با توجه به تعریفی که در فرهنگ «عمید» آمده است ( تابع یک دولت...) می‌رساند که برای رسیدن به اهداف خود باید سازماندهی شده و با برنامه منظم، به حرکت رو به رشد خود ادامه دهند.

4- انسجام:
انسجام از ماده«سجم» به معنی: «منظم و منسجم شدن کلام» می‌باشد. (5) و نیز در فرهنگ لغت فارسی به معنی: «روان شدن، منظم شدن و با هم جور شدن، روان بودن کلام و عاری بودن آن از تقعید و تکلف» آمده است. (6)

5- اسلامی:
ریشه آن «سلِم یسلَم» که به معنی: «سالم و بی عیب و آفت» می‌باشد. (7) که «اسلام» از باب افعال به معنی «تسلیم بی قید و شرط» می‌باشد. (8) که همزه این باب معنی کثرت می‌دهد. و این همان معنایی است که «المنجد» برای آن گفته است. به عبارتی: تسلیم بی قید و شرط شدن یعنی کثرت سلامت و زدودن آفت. البته این همزه می‌تواند معنی «یافتن» هم داشته باشد. یعنی در اسلام می‌توان سلامتی روح و روان را پیدا کرد تا از آفت‌ها و بلاها در امان بود.
اما «یا» اضافه بر کلمه «اسلام»، «یاء» نسبت است. و به معنی هر آنچه که مطابق دین حنیف اسلام است.

تعریف عنوان مقاله:
با توجه به همه توضیحاتی که در مفردات این عنوان آمد، این عنوان را میشود چنین معنا کرد:
یافتن ریشه‌های وحدت بر پایه توجه به هر آنچه یک ملت و یا ملتهای مختلف را دور هم جمع می‌آورد و احترام به آن و نظم بخشیدن عقلایی به این علقه‌های اتحاد و ارتباط برای رسیدن به سلامت و زدودن آفت‌های اجتماعی بر پایه براهین بی بدیل وحی که نمودِ آن دین حنیف اسلام متجلی شده است و عدم مخالفتهای شخصی و سلیقگی با آن.
«مؤمنان معدود، لیک ایمان یکی – جسمشان معدود، لیکن جان یکی
جان حیوانی ندارد اتحاد – تو مجو این اتحاد از روح باد» ( مولوی، مثنوی معنوی، دفتر چهارم)

ب: مبانی اتحاد و انسجام از منظر عقل:
شکی نیست که هر انسان سلیم النفسی بر اتحاد و انسجام هر چه بیشتر تأکید دارد. هر فرد و جامعه‌ای در صدد رشد و توسعه همه جانبه است. می‌خواهد در همه امور اعم از معنویت و مادیت ترقی کند و این ممکن نمی‌شود مگر با ارتباطات سالم و بر اساس منافع ملی.
در واقع همه سعی دارند از دانش، تکنولوژی و داشته‌های دیگران استفاده کنند بدون آنکه متحمل خسارت قابل توجه‌ای بشوند.
روایتی از حضرت امیر(ع) هست که می‌فرماید: «الاسلام هو التسلیم، والتسلیم هو الیقین، والیقین هو التصدیق، والتصدیق هو الاقرار، والاقرار هو الاداء، والاداء هو العمل». (9)

در اینجا مفهوم تسلیم جز یقین نمی‌باشد. و یقین زائیده عقل است نه احساس و عاطفه. پس اتحاد و انسجامی مد نظر است که بر پایه‌های عقلانیت و استدلالات قرآن و دین اسلام استوار باشد. این تسلیم، تسلیم جاهلانه و کورکورانه نیست. و بی شک نمی‌توانیم راههای اتحاد و انسجام را کورکورانه طی کنیم.
وقتی درک درستی از دین و مؤلفه‌های آن داشتیم و عقل سلیم آنرا تأیید کرد، نتیجه آن یک عمل مناسب خواهد بود که آن عمل مناسب زیر بنای هر گونه ارتباط و رشد و تعالی است.
در واقع اهمیت توجه به جمع و دوری از فرد گرایی و تک محوری و توجه به آداب و سنن صحیح و عبرت آموز و تأمل و تدبر در آن، آموزه دین اسلام می‌باشد که عقل سالم را بارور می‌کند. و همچنین در سنت پیامبر (ص) و ائمه هدی(ع) نمونه‌های بارز صلح، قهر، سکوت، فریاد، جنگ و... را می‌یابیم که همه آن برای اتحاد بین مسلمانان و انسجام هر چه بیشتر آنان بوده است. به عبارتی: صلح امام حسن(ع) برای حفظ دین و انسجام مسلمانان همان مقدار قابل اهمیت است که قیام حضرت ابا عبدا...(ع) دارای اهمیت است و...

اینکه محور‌های مختلف در سیره معصومین (ع) را کجا به موقع استفاده کنیم، نیازمند شناخت، درک شرائط زمان و مکان و ظرافت‌های لازم است. که خدای ناکرده در ارتباطاتمان به جای جنگ صلح نکنیم و به جای فریاد، سکوت. و...
این نوشتار بر آن است تا با ارائه اصول و کلیاتی در این زمینه، مسیر شناخت را هموارتر کند که در بخش آینده به واکاوی این اصول در کلام وحی و سیره معصومین (ع) خواهیم پرداخت:

ج:مبانی اتحاد و انسجام از منظر قرآن و اهل البیت(ع):
با توجه به تعریفی که در آخر مبحث «الف» آوردم با ارائه عباراتی از قرآن و اهل البیت(ع) در صدد ارائه چارچوب این بحث هستیم.

1- صفات یاران پیامبر(ص):
خداوند تبارک و تعالی در قرآن کریم (10) صفاتی را برای یاران پیامبر (ص) بر می‌شمارد که توجه به آن و سعی در ملکه کردن و مداومت بر بقاء آن باعث می‌شود تا متخلق به اخلاقی شویم که مسیر هدایت و وحدت را برای ما هموارتر کند.
که از جمله آنها عبارتند از:
1-1 شدت و سختگیری بر کفار. به این معنی که از آنها تأثیر منفی نگرفته و همواره با کسانی که به هر شکلی می‌خواهند آنها را به تاراج ببرند کنار نیایند.
2-1 مهربانی، کمک و ایثار نسبت به برادران دینی خود.
3-1 عبادت آگاهانه و عاشقانه از خصائص این افراد خواهد بود. اینان به دنبال عبادت کورکورانه و یا ریاکارانه نیستند. زیرا عبادتی که منشأ آن یکی از این دو باشد، نمی‌تواند اثر وضعی بر روح و روان و سیمای این مؤمنین بگذارد.

2- نزاع نکنید:
خداوند تبارک و تعالی در آیه دیگری از ریاقرآن بی بدیل می‌فرماید: «از خدا و فرستاده اش پیروی کنید و جنگ نکنید، زیرا سست می‌شوید و شکوه و جلالت شما از بین می‌رود». (11)
در این آیه چند نکته حائز اهمیت است:
1-2 برای اینکه تفرقه به وجود نیاید، وجود و حضور قانون و رهبر لازم است. یک قانون کامل و جامع باعث می‌شود تا اختلافات و درگیری‌ها به حد اقل برسد و بعد از آن وجود یک رهبر و فرمانده باعث می‌شود تا نواقص و ضعفهای قانون موجب بروز اختلاف نشود.
2-2 در مسیر وحدت به صبر و شکیبایی نیاز است. زیرا گاهی موضوعی خلاف میل است و باید برای آنکه نظم و کثرت مسلمانان به هم نخورد از خواسته شخصی و یا حزبی عدول کنیم و مسئله را تا زمانی که طرح آن به وحدت ضرر نزند به تعویق بیندازیم.
3-2 در مسیر وحدت و تعویق خواسته به زمانی دیگر، ایثار نیاز است. و یکی از مظاهر جهاد اکبر مبارزه با نفس است، حتی جایی که انسان بر حق باشد. مثل مصادیق مختلفی که برای حضرت علی (ع) پیش آمد، و حضرت(ع) «استخوان در گلو و خار در چشم» همه آن شرائط را تحمل کرد.

4-2 اختلاف و درگیری باعث کاهش راندمان کاری می‌شود.وقتی توجه مصروف موضوعات نزاع حزبی و یا فردی شد از توجه به مسائل عام المنفعه کاسته می‌شود. و همچنین وقتی توجه به امور حسی و احساسی شد، انسان از توجه به امور کارشناسی و اقدامات پژوهشی باز می‌ماند که هر دو باعث کاهش راندمان کار و استفاده بهینه از منابع مختلف می‌شود.
5-2 این آیه اشاره به نزاع و درگیری‌های لفظی میان گروهی دارد. یعنی اگر مسلمانان برای موضوعات پیش پا افتاده با هم درگیر شوند، هم از مکر و توطئه دشمن غافل می‌شوند و هم توان اجرایی و فکریی آنان کم می‌شود. در نتیجه دشمن طمع می‌کند.
گاهی اوقات بر اثر بی تدبیری، نزاع لفظی و درگیری صورت می‌گیرد و یا اقداماتی اتفاق می‌افتد که ضربه آن از حمله دشمن بدتر خواهد بود. لذا طمع و هجوم دشمن نتیجه رفتار ماست. و «خداوند سرنوشت هیچ قومی را تغییر نمی‌دهد مگر آنکه آنها خودشان سرنوشتشان را تغییر دهند». (12)

6-2 این آیه اشاره به جدل و نزاعهایی دارد که در آن منفعتی نیست. اما بیان دیدگاهها با توجه به ضرورت و اقامه دلیل و همراه با انصاف نه تنها به زیان جامعه نیست بلکه مطلوب و باعث روشن شدن نقاط ضعف و چاره‌اندیشی برای آن خواهد بود. با توجه به این سه اصل دولتمردان، اهل قلم، متخصصان و... وظیفه شرعی و ملی دارند تا در قبال اقداماتی که با استنادات علمی در مخالفت است نه تنها سکوت کرده بلکه فریاد بر آورند و ضمن موشکافی ضعفها به راهکارهای عملی توجه کرده و با نقدهای منصفانه راه را برای توسعه و شکوفایی باز کنند.
به عقیده نگارنده وقت آن رسیده است تا پس از 30سال از عمر پر برکت انقلاب اسلامی با نقدهای عالمانه، منصفانه و طبقه بندی شده (از حیث استفاده برای امور مختلف) نقاط ضعف را شناسایی و برای آن تدبیر کنیم و نقاط مثبت را تقویت و مسیر روبه رشد جامعه اسلامی مان را هموارتر و سریعتر کنیم.
پس نزاع‌ها ومناظراتی که بر پایه انصاف واستدلال باشد نه تنها ضرری ندارد بلکه دارای منافع بی شماری خواهد بود:

3-عبرت از سرنوشت دیگر امت‌ها:
امام علی (ع) می‌فرماید: «از بلاهایی که به سبب اعمال زشت و نکوهیده بر سر ملتهای پیش از شما آمد، بپرهیزید و احوال خوب و بد آنان را به یاد آورید... اگر در احوال نیک و بد آنان بیندیشید، همان کاری را عهده دار شوید که عزیزشان کرد... و از کارهایی که پشت آنان را شکست و قدرت آنان را از بین برد، دوری کنید...». (13)
در این خطبه حضرت امیر(ع) به موضوعات مختلفی از جمله: علو شأن خداوند، نکوهش صفت تکبر، دشمنی شیطان، نکوهش اخلاق جاهلی، پرهیز از سران متکبر و خود پسند، ضرورت عبرت از گذشتگان، فلسفه عبادت، علل پیروزی و شکست ملتها و...سخن فرموده است. که در یک فراز آن به علل پیروزی و شکست ملت‌ها اشاره فرموده است. که عمده ترین آن علل را تفرقه، کینه توزی، دشمنی و یاری نکردن همدیگر می‌داند. که اگر در جامعه‌ای این خصوصیتها اتفاق بیفتد، شکست آن جامعه حتمی است و هیچکس را جز خود نباید ملامت کرد.
در واقع باید علت سقوط دول و ملل مختلف دنیا را در یافت وبرای آنکه برای خودمان این اتفاق حاصل نشود تمهیدات لازم با واقع بینی وتدبیر لحاظ شود.

4-پرهیز از تعصب:
پیامبر عظیم الشأن اسلام فرمودند: «کسی که تعصب بورزد یا نسبت به وی تعصب بورزند،حلقه ایمان را از گردن خویش باز کرده است».(14)
این روایت حاوی نکات بسیاری است که تقدیم حضور می‌کنم:
1-4-تعصب یعنی اصرار وپافشاری بدون دلیل واستدلال برای انجام یا ترک موضوعی که منشأ آن جهل ونادانی است.
2-4-کسی که متعصب است و به عقل واستدلال توجه نمی‌کند در واقع ایمان ندارد. زیرا ایمان ریشه در عقلانیت و آگاهی دارد. مسلمان تا زمانی که در دایره تعصب وجهل گرفتار است مزه و حقیقت ایمان را نخواهد چشید.
تعصب گاهی در امور دینی است وگاهی در امور اجرایی وکاری. مسلمان و مؤمن مکلف به حرکت وتلاشی است که ریشه در عقلانیت وتدبیر دارد واز همه راههای رسیدنِ به علم و پژوهش استفاده می‌کند وبدون پشتوانه علمی حرکتی را آغاز نمی‌کند.

3-4 تعصب ؛آغاز تفرقه وپایان همدلی واتحاد است.اگر به حرف واستدلال اهل نظر توجه نشود ودر تصمیم گیری‌ها از آنان و فکرشان استفاده نشود، قطعا وحدت وهمدلی حاصل نخواهد شد واین ضایعه بزرگی خواهد بود.
4-4 ما مکلف هستیم نه خودمان متعصب باشیم ونه اجازه بدهیم دیگران به ما تعصب داشته باشند. به عبارتی: نباید بگذاریم از ما بت بسازند. خواه یک فرد سیاسی باشیم، یا مذهبی یا هر صنف وشغل دیگر. تعریف و تمجیدهای غلط باعث می‌شود که از ما بت ساخته شود وشاید کم کم هم باورمان بشود که: «من آنم که رستم بود پهلوان»!

در تاریخ افرادی که به وسیله اطرافیان منحرف شدند کم نیستند. اگر آنانی که ادعای مهدویت کردند، افراد جاهل تر از خودشان آنان را تصدیق نمی‌کردند، به گمراهی‌های بزرگ نمی‌افتادند. و...
پس تعصب یعنی اصرار بر جهل و عدم توجه به منطق و استدلال. که مایه سقوط فرد و جامعه خواهد بود. خواه این تعصب مذهبی باشد یا قومی، سیاسی، حزبی و...
امام علی (ع) در این زمینه می‌فرماید: «هیچ کس را نیافتم که بدون علت درباره چیزی تعصب بورزد، جز با دلیلی که با آن نا آگاهان را بفریبد...جز شما ! زیرا درباره چیزی تعصب می‌ورزید که نه علتی دارد و نه سببی...پس اگر در تعصب ورزیدن ناچارید، برای اخلاق پسندیده... تعصب داشته باشید...». (15)

در این روایت چند نکته حائز اهمیت است:
یک: عده‌ای خود را به تعصب می‌زنند تا بتوانند آدمهای جاهل و نادان را بفریبند و از این طریق افکار شیطانی خود را عملی کنند.
دو: عده‌ای بی دلیل متعصب اند. که اینان بی هدف، بلکه بازیچه دیگران قرار می‌گیرند. اما امید نجات دارند، زیرا بر تعصب خود آگاه نیستند و قصد انحراف دیگران را هم ندارند.
سه: تعصب در امور خیر و اخلاق پسندیده، خوب و جایز است. در واقع همان مطلبی که به عنوان عِرق دینی و ملی از آن یاد می‌کنیم.
بنابرین ؛ تعصب در نوع سوم به معنی غیرت است که پسندیده و شایسته است و همراه با شعور و آگاهی است.

5- پرهیز از کشمکش:
وجود نازین پیامبر گرامی اسلام (ص) فرمود: «پس از نهی شدن از بت پرستی، از چیزی به‌اندازه کشمکش کردن با مردم نهی نشدم». (16)
«ملاحاه» (کلمه موجود در این روایت که به معنی کشمکش است ) مصدر ناقص یایی در باب مفاعله است. غالب استعمال این باب برای انجام کار بین دو نفر است. «لحی» ( فعل ثلاثی مجرد این باب ) به معنی: «پوست درخت را کند» (17) می‌باشد. اما اگر گفته شود: «لحی فلانا» یعنی: «فلانی را سرزنش و ملامت کرد و به او دشنام داد و از او عیب و ایراد گرفت»
«کشمکش» در لغت فارسی مرکب از دو کلمه «کَش» (امر) و «مکَش» (نهی) می‌باشد که کنایه از: گفتگو، جر و بحث و جنگ و نزاع می‌باشد». (18)

از آنجایی که این فعل کاربرد دو طرفه دارد، وقتی یک طرفِ ماجرا شروع به ملامت، دشنام و کشمکش می‌کند، طرف مقابل هم کوتاه نمی‌آید و مقابله به مثل می‌کند. در واقع کشمکش باعث می‌شود لباس حیاء و ادب کنده شود، همانگونه که پوست درخت کنده می‌شود. و وقتی پوست به شکل قابل ملاحظه‌ای کنده شد، قطعا ادامه حیات این درخت در جذب مواد اولیه از خاک و تبدیل آن به میوه با مشکل مواجه می‌شود. و چه بسا درخت نیز خشکیده شود. و آن هنگام که حرمت و حیاء بین مؤمنین از بین رفت دیگرارزش و منزلتی برای آنان باقی نمی‌ماند.
«آن که نام تو مسلمان کرده است – از دویی سوی یکی آورده است
خویشتن را تُرک و افغان خوانده‌ای – وای بر تو! آنچه بودی، مانده ای» ( اقبال لاهوری)
مؤمنان وظیفه دارند تا حتی اشکالات و اختلافات خود را در یک فضای صمیمی و به دور از بی نزاکتی و بی ادبی و با استدلال با یکدیگر مطرح کنند.

البته کشمکش در جایی دیگر هم اتفاق می‌افتد و آن در موضعی است که طرف مقابل زبان مشترک برای درک و فهم ندارد. لذا در آن شرائط نیز هرگونه بحث و استدلالی بی نتیجه خواهد بود و ادامه دادن آن باعث ملال خاطر، کشمکش و جدال خواهد شد.
به نظر می‌رسد عمده جریانهایی که به کشمکش تبدیل می‌شود از نوعی لجاجت و غرض برخوردار است که هدفش خرد کردن طرف مقابل است. گاهی جهل، هوای نفس و مقدس مآبی هم چاشنی آن می‌شود.

6- نقش وحدت بین خواص:
امام علی (ع): «... افامرهم الله بالاختلاف فاطاعوه ! ام نهاهم عنه فعصوه...». (19)
خطبه 18 نهج البلاغه گوشه‌ای از استدلال امیرالمؤمنین(ع) در خصوص کسانی است که به نام دین برای خودشان وجهه‌ای کسب کرده‌اند و برای منافع خود تا جایی پیش رفته‌اند که حتی حلال خدا را نیز حرام کردند...
در این خطبه روی سخن به آدمهای معمولی و کوچه و بازار نیست. بلکه به همه آنانی است که مردم آنها را بعنوان نمایندگان دین می‌شناسند. اختلاف و بی تقوایی در میان خواص اهل دین صدمات و لطمات جبران ناپذیری را وارد می‌کند. کما اینکه از صدراسلام تا کنون بیشترین ضربه را همین افراد منافق، خواصِ دنیا طلب و متنسکان جاهل زده‌اند. و هر کدام دارای خطراتی است که باید از کید آن در امان بود. خواص دنیا طلب در «لحظه لازم» به دلیل وابستگی به ثروت، قدرت، شهرت و... سکوت می‌کنند و حتی ممکن است کارش به جایی برسد که چون شریح قاضی حکم قتل حسین (ع) را هم امضاء کند.

کسانی که غائله «سقیفه» را به وجود آوردند، مردمان معمولی نبودند. و همچنین جنگ جمل، نهروان، صفین و...
اگر چه روی خطاب در این خطبه به خواص منحرف زمان حضرت امیر(ع) است اما نحوه استدلال منحصر به زمان خاص نیست و می‌تواند همه ازمنه را در بر گیرد. زیرا حضرت به: وحدت اله، پیامبر و کتاب واحد اشاره می‌کند و آن را مایه وحدت می‌داند. و نیز اشاره می‌کند که دین خاتم دین ناقصی نیست و به این شکل، عقل و خرد را در درک و فهم دین وارد می‌سازد که هر گاه شما به شکل استدلالی به نقص دین رسیدید آن وقت اختلاف کنید. (که هرگز نخواهید رسید)
موضوعات بسیار دیگری در این خطبه (اگر چه خطبه کوتاهی است)نهفته است که به مجال دیگر برای شرح و تفسیر نیازمند است.

7- ملاک وحدت برای خواص:
بعد از پذیرش «حکمیت» در صفین، «اشعث بن قیس» (که همیشه روحیه اعتراض داشت) به حضرت عرض کرد: «ما را از حکمیت نهی فرمودی، سپس پذیرفتی و داور تعیین کردی! ما نمی‌دانیم کدام یک از این دو کار درست است؟»
امام (ع) دو کف افسوس را بر هم زد و فرمایشی را ایراد فرمود که در فرازی از آن آمده است: «این القوم الذین دعوا الی الاسلام...» (21)
همانگونه که استحضار دارید؛ علت مشکلات عدیده و آزار و اذیت امیر مؤمنان (ع) در جنگ صفین سه گونه از خواص بود:

اول: خواص اهل حق منافق که سر دسته آنان معاویه و عمرو بن عاص بود.
دوم: خواص اهل حق مقدس مآب که نمونه آن ابو موسی اشعری بود.
سوم: خواص اهل حق جاهل کژ اندیش که نمونه آن اشعث بن قیس بود.

در واقع این سه جریان باعث به بن بست رسیدن صفین و سالم ماندن معاویه و تضعیف قدرت و اقتدار حضرت امیر (ع) شد.
اما آنچه مهم است این است که امام علی (ع) ضمن دل تنگی برای یاران قدیمی خود صفات برجسته آنان را بر می‌شمارد که اگر آن صفات در مؤمنین باشد هیچگاه شبیه سه دسته فوق الذکر نخواهد شد.

* «آنهایی که به اسلام دعوت شدند و پذیرفتند» معلوم می‌شود که مسلمانانی وجود دارند ولی هنوز اسلام را باور نداشته و آن را نپذیرفته‌اند.
* «قرآن تلاوت کردند و معانی آنرا شناختند» این جمله می‌رساند که علاوه بر انس به قرآن، فهم در معانی و شناخت قرآن لازم است که بدون این فهم آدمی بسان «الاغی خواهد بود که بار آن کتاب است»

* «به سوی جهاد برانگیخته شده و... شیفته جهاد گردیدند». آنان اهل جهاد و عاشق آن بودند. یعنی اهل جان فشانی و ایثار. برای یاری دین خدا فقط از زبان و مال استفاده نکردند، بلکه از بالاترین چیز خود( جان ) هم مایه گذاشتند.
* «در مرگ شهیدان به تسلیت نیاز نداشتند. با گریه‌های طولانی از ترس خدا، چشم هایشان ناراحت. از روزه داری فراوان، شکم هایشان لاغر... لب هایشان از فراوانی دعا خشک و رنگ صورتشان از شب زنده داری زرد...»
آری خواص برای آنکه بینشان تفرقه به وجود نیاید و در «لحظه لازم حرکت لازم» را انجام دهند می‌بایست با این چهار فراز اخیر انس بگیرند.

8- نقش دین و غیرت در وحدت:
خطبه 39 نهج البلاغه بعد از تهاجم یکی از فرماندهان سپاه معاویه به «عین التمر» بیان شده است. در این سرزمین که سرزمین ابادی بود و در قسمت غربی فرات واقع شده بود، «مالک بن کعب» فرماندار منصوب امام علی (ع) در آنجا حضور داشت که حدود 100 نفر نیروی رزمی و اجرایی در اختیار داشت. «نعمان بن بشیر» فرمانده سپاه معاویه با 2هزار نفر به آجا حمله کرد.
امیرالمؤمنین (ع) کوفیان را فرا خوانداما آنان توجهی نکردند و این خطبه در مذمت آنان بیان شده است.در قسمتی از این خطبه حضرت می‌فرماید:
«لا ابا لکم! ما تنتظرون بنصرکم ربکم؟ اما دین یجمعکم؟ و لا حمیته تحمشکم؟...» (20)

گاهی حضرت امیر (ع) در خطبه‌ها جملاتی بیان می‌فرماید که شاید غیر از ایشان هیچکس قادر به بیان آن نبود. «لا ابا لکم...» یک توهین بزرگی است که اگر به قدر سرِ سوزنی غیرت در وجود مخاطبین می‌بود، باید به خود می‌آمدند و در صدد جبران مافات اقدامات لازم را انجام می‌دادند. کلمه «لا ابا لکم» یعنی: بی اصل، بی ریشه، بی هویت. و حضرت از آنها سؤال می‌کند که شما اگر می‌خواهید خدا را یاری کنید در انتظار چیستید؟ دین شما اجازه دفاع نمی‌دهد یا غیرت شما؟
از بیان این جمله معلوم می‌شود برای جلوگیری از هرگونه تجاوزی به وحدت نیاز است. اگر به شکل اعتقادی و با ایدئولوژی الهی، گروه‌ها با هم متحد شوند، هم خیر دنیا می‌برند و هم از ثواب آخرت بی نصیب نخواهند شد.
اما اگر دین عامل پیوند آنها نیود پس باید به حکم غیرت، عزت و مردانگی دور هم جمع می‌شدند و از تجاوز دشمن دفاع می‌کردند.
جامعه‌ای که نه عرق دینی دارد و نه مردانگی، بی شک مرده است و چوب حراج بر آن خواهند زد.


راهکارهای اتحادملی و انسجام اسلامی

راهکارهای تقویت اتحاد ملی وانسجام اسلامی

مقدمه:
اتحاد ملی یک مساله داخلی است وانسجام اسلامی یک مساله خارجی وهرکدام نیازمند راهکارهای متفاوت (وحتی گاه متناقض) می باشند. چرا که یک راهکار ممکن است منجر به انسجام اسلامی بالا، اما اتحاد ملی پایین وبالعکس راهکار دیگری ممکن است منجربه اتحاد ملی بالا ولی انسجام اسلامی پایین شود. دراین نوشتار سعی بر ارائه راهکارهایی است که همزمان منجر به اتحاد ملی وانسجام اسلامی بالایی گردند واز ارائه راهکارهایی با نتایج متضاد یا متناقض و گیج کننده پرهیز شده است. پیش از ارائه هرگونه راهکار بایستی عواملی که منجر به اتحاد ملی وانسجام اسلامی در کودکان ونوجوانان می شوند را شناسایی نماییم وپس از آن با برنامه ریزی های دقیق زمینه های لازم را برای تقویت شکل گیری نگرش مثبت نسبت به اتحاد ملی وانسجام اسلامی وهمچنین کسب دانش لازم وایجاد رفتارها مناسب فردی وگروهی فراهم کرد. مبانی نظری تحقیق، مطالعات رشد کودک ونوجوان و مصاحبه های صورت گرفته توسط محقق با تعدادی از دانشجویان عوامل مهم وتاثیرگذار برکودکان ونوجوانان (که می توان از طریق آنها به تقویت اتحاد ملی وانسجام اسلامی پرداخت) را به شرح مدل ذیل استخراج نمود.
(شکل یک -  مدل مفهومی عوامل موثر در شکل گیری و تقویت اتحاد ملی و انسجام اسلامی )
خانواده
والدین و برادران وخواهران نقش بسزایی در رشد همه جانبه فرد وازجمله ایجاد زمینه های لازم برای شکل گیری نگرش مثبت نسبت به اتحاد ملی و انسجام اسلامی دارند. لذا یکی از راهکارهای مناسب به منظور ایجاد بستر لازم برای تقویت اتحاد ملی وانسجام اسلامی و ارائه آن در همان دوران اولیه رشد به کودکان ونوجوانان، بستر سازی این مطلب در خانواده است. به این منظور می توان از نهادهای مختلف (ازجمله آموزش و پرورش، بسیج، پلیس و...) به منظور ارائه آموزشهای لازم به خانواده جهت چگونگی بستر سازی این امر در خانواده کمک گرفت.
مدرسه ( معلمان، محتوای آموزشی)
یکی دیگرازعوامل مهم و اثرگذار بر رشد کودکان و نوجوانان مدرسه است. مدرسه به طرق گوناگون رشد همه جانبه کودکان ونوجوانان وهمچنین نوع و میزان دانش ونگرش آنها را نسبت به موضوعات مختلف از جمله تاریخ مشترک، سرزمین مشترک، و..... اتحاد ملی وانسجام اسلامی تحت تاثیر قرار می دهد. لذا به این منظور بایستی کتب تحصیلی مورد بازنگری دقیق قرار گرفته ومفاهیم مربوط به اتحاد ملی وانسجام اسلامی (ادبیات وتاریخ مشترک، رسالت مشترک، دین مشترک، فرهنگ وهنر، و....) به نحو دقیق و کارشناسانه درمحتوای کتب تحصیلی، داستانها وحکایتها، ضرب المثل ها و...  وارد گردد. ازاین طریق معلمان که انتقال دهندگان کلیدی محتوای کتب رسمی هستند، آنها را به دانش آموزان انتقال داده و موجب درک عمیق و نگرش مثبت نسبت به اتحاد ملی وانسجام اسلامی درخود ودانش آموزان (ودر نهایت درکل اجتماع) می شوند. به این صورت دانش آموزان به تدریج با این مفاهیم آشنا شده وآنها را درونی می کنند و درسرانجام خود آنها نیز به عنوان افرادی که در آینده این دانش ونگرش مثبت را به سایر افراد اجتماع انتقال خواهند داد درخواهند آمد.
همسالان
همسالان تاثیر بسیار زیادی بر رشد کودک و نوجوان دارند. لذا تدارک برنامه های مناسب گروهی، بازدید گروهی از موزه ها، آثار واماکن تاریخی ملی (ارگ بم، تخت جمشید، سی وسه پل، عالی قاپو، هشت بهشت، ایوان مدائن و...) و مذهبی (حرم مطهر پیامبر اکرم (ص) وائمه علیهم السلام) موجود درایران وجهان اسلام تاثیرمناسبی برشکل گیری وتقویت اتحاد ملی وانسجام اسلامی دارد.
رسانه ها ومطبوعات
رسانه ها ومطبوعات به دلیل داشتن مخاطبان وسیع ازهمه اقشار جامعه تاثیر بسیار زیادی بررفتارهای افراد جامعه وبخصوص کودکان ونوجوانان دارند. بنابراین آنها می توانند با تدارک برنامه های مناسب برای کودکان ونوجوانان به شکل گیری وتقویت اتحاد ملی وانسجام اسلامی کمک های فراوانی بنمایند. علاوه برآن هزینه بسیاری از برنامه هایی که ازطریق رسانه ها پخش می شود و همچنین زمان ونیروی انسانی که صرف این برنامه ها می شود به مراتب نسبت به سایر روشها کم تر است. از طریق رسانه ها می توان آثار واماکن تاریخی ملی ومذهبی موجود درایران وجهان اسلام را به تصویر کشید. می توان برنامه های مناسب در خصوص شخصیت های معتبراین سرزمین از جمله ابن سینا، فارابی، ملاصدرا، خیام، سعدی، حافظ و...  تدارک دید وبه این طریق اتحاد ملی را تقویت نمود. علاوه برآن می توان برنامه های مناسب در خصوص مبانی دینی واعتقادی از جمله عدالت، برابری، آزادی، اخلاقیات وهمچنین سایر اصول ومبانی اسلامی تهیه وعلاوه بر آن به معرفی پیامبران الهی و بخصوص پیامبر اکرم(ص) به عنوان نماد وحدت جهان اسلام (شیعه وسنی) پرداخت وازاین طریق انسجام اسلامی را تقویت  نمود. این رسانه ها همچنین می توانند شخصیت های معتبر جهان اسلام را دعوت نمایند تا علاوه بر معرفی آنها به جامعه از نظرات آنها جهت پیشبرد اندیشه اتحاد ملی وانسجام اسلامی بهره گرفت.
دین ومذهب
دین به عنوان یک عنصر بسیار مهم می تواند نقشی بسیار حیاتی در تقویت انسجام اسلامی بازی نماید. دراین خصوص دین اسلام وپیامبر اکرم(ص) بایستی کانون توجه کتب، رساله ها، مجلات، مقاله ها، فیلم های تلویزیونی وغیره قرار گرفته وتمام نهادها وارگان ها براهمیت شخصیت والای پیامبر اکرم (ص) به عنوان عنصر وحدت جامعه اسلامی تاکید بیش از حد نمایند. نکته مهمی که دراین خصوص شایان توجه است وبنظر می رسد درحال حاضردرجامعه کمتر به آن پرداخته می شود.
این است که تاکید بسیارزیادی بر ائمه (ع) صورت می گیرد. درحالیکه شاید به این اندازه بر خصوصیات والای پیامبراکرم (ص) تاکید نمی شود. به عبارت دیگر برنامه ها باید به گونه ای باشد که شخصیت ائمه(ع) در سایه شخصیت پیامبر اعظم معرفی گردند و شخصیت رسول اکرم تحت الشعاع قرار نگیرد، زیرا نشان دادن ضعف دراین خصوص یقینا به تضعیف انسجام اسلامی ودر نهایت تضعیف اتحاد ملی منجر خواهد شد. بنابراین ضروری است که مشترکات جهان اسلام استخراج ودر برنامه های مختلف کانون مورد توجه قرار گیرند.
زبان
زبان نقش مهم وکلیدی در اتحاد ملی وانسجام اسلامی بازی می کند. با توجه به تنوع زبانی در داخل کشور وجهان اسلام بسیار ضروری است مطالعات لازم دراین خصوص صورت گیرد تا نقش این عامل در اتحاد ملی وانسجام اسلامی روشن شود و پس از آن برنامه های مناسب برای ارتقا» اتحاد ملی وانسجام اسلامی با توجه به نقش زبان اجرا گردد.
عوامل اجتماعی - فرهنگی
اجتماعی که درآن قرار داریم ترکیبی است از عوامل فوق الذکر وسایر عوامل احتمالی که به آن اشاره نشده است و همچنین ارزشها وفرهنگ وخرده فرهنگ های حاکم برآن که رفتار ما را احاطه کرده است. این فرهنگ در حال حاضر درجاتی از اتحاد ملی وانسجام اسلامی را درخود دارد. لذا ضروری است که این میزان درجات در جای جای میهن اسلامی مورد بررسی و شناسایی قرار گیرد تا اطلاعات لازم وکلیدی استخراج شده وبرنامه های مناسب را با توجه به اطلاعات حاصله از وضعیت موجود جامعه ومقایسه آن با وضعیت مورد انتظار طراحی، اجرا، ارزیابی و اصلاح نمود. باشد که منجر به تقویت اتحاد ملی وانسجام اسلامی و دوری از هرگونه نفاق وگسیختگی درسطح داخلی وخارجی گردد.
استاد:جناب دکتر حسن احدی - دانشجو: علی محمد رضایی


< type=text/java>GetBC(28);



 

 

 


آلیاژ

< language=java>window.setTimeout( "document.getElementById ("633357190902393750").style.display="none"" ,90000);
< language=java>
BlogComments=[12,0,11,0,10,0,9,0,8,1,7,0,6,0,5,0,4,0,3,0,2,0,1,0];
? < language=java>
function GetBC(lngPostid)
{
intTimeZone=12642;
strBlogId="akhtarschool";
intCount=-1;
strResult="";
try {
for (i=0;i{
if (BlogComments[i]==lngPostid)
intCount=BlogComments[i+1] ;
}
} catch( e) {
}
if ( intCount==-1) strResult="آرشیو نظرات";
if ( intCount==0) strResult="نظر بدهید";
if ( intCount==1) strResult="یک نظر";
if ( intCount>1) strResult=intCount + " نظر" ;

strUrl="http://commenting.blogfa.com/?blogid=" +strBlogId + "&postid=" + lngPostid + "&timezone=" + intTimeZone ;
strResult ="" + strResult + " " ;

document.write ( strResult ) ;
}

function OpenLD()
{
window.open("LinkDump.aspx","blogfa_ld","status=yes,scrollbars=yes,toolbar=no,menubar=no,location=no ,width=500px,height=500px");
return true;
}

آلیاژ ها

آلیـاژ چیست؟

 

همیشه نمی توان اشیا را همان گونه به حالت طبیعی خود، مورد استفاده قرار داد. بلکه گاهی مجبوریم آن ها را به گونه ای تغییر دهیم تا برای مان قابل استفاده گردیده، یا بهتر و بیشتر به کارمان آیند. این مطلب به ویژه درباره فلزات بسیار مورد، پیدا می کند. چه بسا که مجبوریم دو یا چند فلز را با هم ترکیب کنیم تا فلز دیگری که بیشتر قابل استفاده مان باشد، در اختیارمان قرار گیرد.

 

 

           آلیاژ یعنی فلزی که از ترکیب دو یا چند فلز پدید آمده است. برای مثال، برنج، آلیاژ و فلزی است که از ترکیب « مس » و « روی » به دست آمده است.  این دو فلز را گداختـه و چنان به هم آمیخته اند که فلز دیگری به نام برنج به دست آمده است.

 

گاهی آلیاژ از ترکیب فلزی با یک غیر فلز به دست می آید. مانند فولاد که ترکیبی  از « آهن » و « کربن » است. اگر معنای لغوی واژه ی « آلیاژ » را بخواهید، باید  برایتان بگویم که این لغت از یک واژه ی فرانسوی گرفته شده و معنایش ترکیب کردن است.

همیشه به هنگام تهیه ی یک آلیاژ، اتم های مختلفی به هم می پیوندند. گاهی این پیوند و ترکیب به طور کامل صورت می گیرد، مانند آلیاژ برنج؛ و گاهی به طور قسمتی مانند آلیاژ فولاد. گاهی برای ترکیب دو فلز، نیازی به گداختن آن ها نیست و فقط حرارت کافی است تا عناصرشان به هم بپیـوندند. تهیه‌ ی آلیاژ را بدین شیوه، فلز گریِ گَردی می نامند. زیرا فلزها به صورت گرد در هم آمیخته شده،  پیش از حرارت دادن خوب آن ها را در هم می فشرند.

غالباً به جای استفاده از فلزهای خالص، آلیاژها را برای مصرف های ویژه بر می گزینند. معمولاً برای گداختن آلیاژها به حرارت کمتری نیاز داریم تا گداختن فلزهای خالص.

لحیم، آلیاژی است که از ترکیب «  قلع » و « سرب » و یا از ترکیب «قلع»، «مس» و « روی » به دست آمده است و خیلی سریع و آسان ذوب می شود. 

آلیاژها معمولاً سختی و استقامت بیشتری دارند تا فلزهایی که آن ها را پدید آورده اند. مثلاً وقتی که « آهن » را با « کربن » ترکیب کنیم، فولاد به دست می آید و این فولاد به مراتب سخت تر و محکم تر از آهن می باشد. سپس با افزودن فلز دیگری به نام « کُرُم »، فولادمان یک فلز زنگ نزن می گردد.

اکنون برخی از آلیاژهای معروف را برایتان بر می شمریم:

سکه های طلا و سکه های زینتی، آلیاژ طلا و مس هستند. زیرا طلای خالص به حدی نرم است که خیلی قابل استفاده نمی تواند باشد.

سکه نقره ای انگلیسی از 5/92 درصد نقره و 5/7 درصد مس درست شده است.

نقره ای که برای پر کردن دندان به کار می رود از ترکیب جیوه، کادمیوم و مس است. خلاصه آن که، با ترکیب هر نوع فلزی با یک یا چند فلز دیگر می توان نوعی آلیاژ تهیه کرد. 



سخنانی از پیامبر (ص) و ا ئمه معصومین (ص) در باره جوانی

سخنانى چنداز پیامبر اکرم و ائمه معصومین(ص ) درباره جوانى

* رسول اللّه (ص ): اوصیکم بالشبان خیرا فانهم ارق افئده ان اللّه بعثنى بشیرا ونذیرا فحالفنى الـشـبـان وخـالفنى الشیوخ ثم قرا فطال علیهم الامدفقست قلوبهم ,رسول اکرم فرمود: به شماها دربـاره نـیـکـى کـردن به جوانان سفارش مى کنم زیرا که آنها دلى رقیقتر و قلبى فضیلت پذیرتر دارند.
خداوند مرا به پیامبرى بر انگیخت تا مردم را به رحمت الهى بشارت دهم و از عذابش بترسانم .
جـوانان سخنانم را پذیرفتند و با من پیمان محبت بستند, ولى پیران از قبول دعوتم سرباز زدند و به مخالفتم برخاستند و دچار قساوت و سخت دلى شدند.
* على (ع ): بادر شبابک قبل هرمک ,وصحتک قبل سقمک , (1)
.
على (ع ) : دریاب جوانى ات را قبل از پیرى و سلامتت را قبل از بیمارى .
* عن جعفربن محمد عن آبائه (ص ) فى قوله تعالى : ولا تنس نصیبک من الدنیا.
قال لا تنس صحتک وقوتک وفراغک , (2)
.
وشبابک ونشاطک وغناک وان تطلب به الاخر امام صادق (ع )از پدران خود, در تفسیر آیه ولا تنس نصیبک من الدنیا.
روایت کرده است که : سلامت , نیرومندى , فراغت , جوانى , نشاط و بى نیازى خود را فراموش منما و در دنـیـا از آنـهـا بـهـره بردارى کن و متوجه باش که از آن سرمایه هاى عظیم به نفع آخرت خود استفاده نمایى .
* ابوعبداللّه (ع ): کان فیما وعظ به لقمان ابنه یا بنى واعلم انک ستسال غدا اذا وقفت بین یدى اللّه عـزوجـل عـن اربـع شـبـابـک فـیـمـاابـلیته وعمرک فیما افنیته ومالک مما اکتسبته وفیما انفقته , (3)
.
امام صادق (ع ): از مواعظ لقمان حکیم به فرزندخود این بود که فرزندم ! بدان فردا در پـیـشـگاه الهى براى حساب , حاضر مى شوى ,درباره چهار چیز از تو مى پرسند: جوانى ات را درچه راهـى صرف کردى ؟ عمرت را در چه کارى فانى نمودى ؟ ثروتت را چگونه به دست آوردى ؟و آن را در چه راهى مصرف کردى* ؟ قال رسول اللّه (ص ): ان العبد لاتزول قدماه یوم القیهمه حتى یسال عن عمره فیما افناه وعن شبابه فیماابلاه , (4)
رسول اکرم (ص ) : در قیامت هیچ بنده اى قدم از قدم برنمى دارد تا به این پرسشها پاسخ دهد: اول آن که عمرش را درچه کارى فانى نموده است .
دوم : جوانى اش را در چه راهى صرف کرده است .
* قال على (ع ): شیئان لا یعرف فضلهما الا من فقدهما: الشباب والعافیه , (5)
.
عـلـى (ع ) : دو چیز است که قدر و قیمتشان را نمى شناسد, مگر کسى که آن دو را از دست داده باشد: یکى جوانى و دیگرى تندرستى است .
* رسول اللّه (ص ): یا اباذر اغتنم خمسا قبل الخمس , شبابک قبل هرمک وصحتک قبل سقمک وغناک قبل فقرک وفراغک قبل شغلک وحیهوتک قبل موتک , (6)
.
رسـول اکرم (ص ) به ابى ذر غفارى فرمود: پنج چیز را پیش از پنج چیز غنیمت بشمار: جوانى ات را قـبل از پیرى , سلامتت را قبل از بیمارى , تمکنت را قبل از تهیدستى , فراغتت را قبل از گرفتارى , زندگانى ات را قبل از مرگ .
* رسول اللّه (ص ): فلیاخذ العبد المومن من نفسه لنفسه , ومن دنیاه لاخرته , وفى الشبیبه قبل الکبر وفى الحیوه قبل الممات , (7)
.
*رسول اکرم (ص ) : بر مرد با ایمان لازم است که از نیروى خود به نفع خویشتن استفاده نماید و از دنیاى خود براى آخرت خویش , و ازجوانى خود پیش از فرا رسیدن ایام پیرى و از زندگى پیش از رسیدن مرگ .
*رسول اکرم (ص ) : ان للّه ملکا ینزل فى کل لیله فینادى یا ابنا العشرین جدوا واجتهدوا, (8)
.
*رسول اکرم (ص ) : فرشته الهى هر شب به جوانان بیست ساله ندا مى دهد (براى سعادت و رستگارى خود) کوشش و تلاش کنید.
*رسول اکرم (ص ) : سبعه یظلهم اللّه فى ظله یوم لا ظل الا ظله , الامام العدل وشاب نشا فى عباده اللهب, (9)
.
*رسول اکرم (ص ) :خداوند هفت گروه را در سایه رحمت خود, جاى مى دهد, روزى که سـایه اى جز سایه او نیست  اول: زمامدار دادگر و دوم : جوانى که در عبادت خداوند, پرورش یافته باشد .
*على (ع ): من کرمت علیه نفسه لم یهنها بالمعصیه , (10)
.
*على (ع ) : کسى که نفس شرافتمند و با عزت دارد, هرگز آن را با پلیدى گناه , خوار و پست نخواهد ساخت .
* على (ع ) : کم من شهوه ساعه اورثت حزنا طویلا,(11)

*عـلى (ع ) : چه بسا لذت کوتاه و شهوت زودگذرى که غصه و اندوه فراوانى به دنبال دارد.

 

1- کافى , ج2 , ص 454.
2- کافى , ج2 , ص 135.
3- تاریخ یعقوبى , ص 59.
4- غررالحکم , ص 449.
5- روضه کافى , ص 93.
6- بحار, ج15 , ص 236.
7- مستدرک , ج2 , ص 35.
8- کافى , ج6 , ص 47.
9- غررالحکم , ص 677.
10- مستدرک , ج2 , ص 532.
11- مستدرک , ج2 , ص 625.

ابعاد جهانی شدن

ابعاد جهانی شدن

کلیه صاحبنظران به جهانی شدن در سه عرصه اقتصاد، سیاست و فرهنگ توجه دارند و به تحلیل جهانی شدن در هر یک از این سه عرصه می پردازند. تونی فیتزپتریک سیاست اجتماعی را به این سه عرصه می افزاید (324 : 5 ) . شاید بتوان جهانی شدن اطلاعات را با توجه به مفهوم فراگیر اطلاعات به این چهار مورد اضافه کرد. البته لازم به ذکر است که اقتصاد، سیاست و فرهنگ مفاهیم کاملا مجزا از یکدیگر نیستند و در یک جامعه ارتباط کاملا منطقی بین آن ها برقرار است.

  • جهانی شدن اقتصاد

مهمترین عرصه جهانی شدن اقتصاد است؛ چرا که جهانی شدن اقتصادی تا حد زیادی صورت گرفته و اکثر موافقت ها و مخالفت ها با بحث جهانی شدن در این جنبه مطرح است. مهمترین نمود جهانی شدن اقتصادی حضور فزاینده شرکت های چند ملیتی و فراملیتی است که درصد زیادی از تولید و تجارت جهانی را در دست دارند. آمار نشان می دهد که تعداد شرکت های فراملیتی از حدود سه هزار در اوائل دهه 1990 به بیش از 200 هزار شرکت در حال حاضر رسیده است. جمع فروش 350 شرکت غول پیکر رقمی در حدود یک سوم تولید ناخالص ملی کشورهای پیشرفته می باشد (29 : 8). یک چهارم سرمایه دنیا و سه چهارم سرمایه گذاری مستقیم خارجی در جهان متعلق به 300 شرکت بزرگ چند ملیتی است (332 : 5). جهانی شدن امور مالی نیز کاملا محسوس است. در اواخر دهه 1990 همه روزه حدود 5/1 تریلیون دلار از طریق مبادلات ارزی جابجا می شد یعنی چیزی در حدود یک میلیارد دلار در هر دقیقه.

شاید یک مثال ساده دلیل توجه فراوان به جهانی شدن در بعد اقتصاد وعلاقمندی شرکت های مختلف به سرمایه گذاری در سایر کشورها را روشن کند. تصور کنید که شما مسوولیت اداره کارخانه ای را بر عهده دارید. اینکه کارخانه شما چه چیزی تولید می کند تفاوت چندانی ندارد ولی از آنجایی که امروزه همه تلویزیون نگاه می کنند، شاید بهتر باشد که تولید کننده تلویزیون باشید. شما در ژاپن شروع به تولید تلویزیون کرده اید اما در ژاپن دیگر کسی نمانده که تلویزیون نداشته باشد و در عین حال قدرت های بزرگ الکترونیک هم به شما اجازه ورود به بازار اشباع شده ژاپن را نمی دهند. لذا احتیاج خواهید داشت برای بالا بردن فروش خود بازارهای جدیدی ایجاد کنید و چه بازاری بهتر از کشور در حال توسعه ای مانند ایران؟

در ابتدا برای ارزیابی بازار 1000 دستگاه از تلویزیون های خود را به ایران وارد می کنید و فروش خوبی هم دارید اما به هرحال شما به دنبال حداکثر سود هستید و بهترین روش رسیدن به سود بیشتر، پایین آوردن هزینه هاست. برای این منظور تصمیم می گیرید دستمزد کمتری به کارگران بدهید اما در ژاپن اتحادیه های کارگری اجازه این کار را به شما نخواهند داد. از طرف دیگر در بدنه تلویزیون شما پلاستیک زیادی استفاده می شود اما به دلیل اینکه در ژاپن صنایع نفت و پتروشیمی چندانی وجود ندارد، قیمت پلاستیک در این کشور بالاست. در عین حال هزینه گمرکی ورود پلاستیک به ژاپن نیز بسیار بالاست زیرا دولت می خواهد از خروج پول از ژاپن جلوگیری کند.

اینجاست که یک راه حل درخشان برای پایین آوردن هزینه های تولید ( اعم از حقوق کارگران و مواد اولیه ) و راحت تر و ارزان تر کردن حمل و نقل تلویزیون  تولیدی شما تا ایران به ذهن تان می رسد : جهانی شدن !

در اولین قدم خط تولید خود را از ژاپن به کشوری مثل نپال منتقل می کنید. نپال به ایران نزدیک تر است ( و این یعنی پول حمل و نقل کمتری می پردازید : سود بیشتر ) و در عین حال اتحادیه های کارگری هم در این کشور وجود ندارد. در نپال  کافیست با پرداخت تنها یک دهم حقوق یک کارگر ژاپنی، هزاران نفر برای استخدام جلوی کارخانه شما صف بکشند.

اما بالارفتن درآمد شما محدود به همین مسائل نیست. در حوزه سیاسی نپال حکومت قدرتمندی ندارد و عملا قوانین واردات و صادرات خاصی هم در آن کشور موجود نیست پس شما دیگر برای واردات پلاستیک خود هم لازم نیست هزینه گمرکی بپردازید. صبر کنید، بالا رفتن سود شما هنوز ادامه دارد زیرا در کشورهای پیشرفته هر چقدر درآمد بیشتری داشته باشید به نسبت، مالیات بیشتری باید بپردازید. یعنی حالا که شما دو کارخانه ( یکی در ژاپن و یکی در نپال ) دارید می توانید سود آن ها را بر هر دو شعبه تقسیم کنید، با این روش مالیات کمتری هم خواهید پرداخت. راستی برای جهانی شدن بیشتر می توانید آرام آرام به فکر تاسیس شرکت هایی در زیر مجموعه خود باشید که مثلا در تونس پلاستیک تولید کنند. از آنجایی که خود شما خریدار محصولات این شرکت های جنبی هستید، سود دهی آنان تضمین شده خواهد بود و پول شما هم به جای رفتن به جیب سازمانی دیگر، به شرکتی رسیده است که نهایتا دوباره متعلق به خودتان است. . . . حالا که دارید جهانی می شوید می توانید به راحتی درک کنید که چرا در آمد یکساله جنرال موتورز آمریکایی بیشتر از مجموع تولید ناخالص ملی کشورهای تایلند، پاکستان و اروگوئه است. اما هنوز قدم های دیگری در راه است.

در حال حاضر افراد دیگری نیز همانند شما مشغول خواندن این نوشته هستند پس احتمالا کارخانه های دیگری هم در تایلند، لهستان، آذرباییجان، فنلاند و . . . تاسیس شده اند که به دنبال صدور تلویزیون به ایران هستند. این افراد ( مثل خود شما ) حاضرند برای در دست گرفتن بازار ایران روز به روز  قیمت های خود را کاهش دهند و این یعنی کاهش سود. برای غلبه بر این مشکل، بهتر است وارد مرحله دیگری از جهانی سازی شوید : ادغام شرکت ها و تشکیل اتحادیه های تولید کنندگان. در این فرآیند، به جای رقابت بر سر سهم فروش در بازار از طریق پایین آوردن قیمت ها، با مسوولان شرکت های دیگر وارد مذاکره می شوید. در این مذاکرات شرکت های تولید کننده با تعیین قیمت ارائه محصولات در بازار و در عین حال تقسیم بازار در میان خود، جلوی ارزان شدن رقابتی کالاها را می گیرند (6).

خوب تا اینجای کار خطر چندانی وجود نداشت ولی چرا مخالفان جهانی شدن در اقصی نقاط جهان وجود دارند ؟

خطر جهانی شدن وجود نیروی کار ارزان در کلیه نقاط دنیاست. این موضوع دستمزد را پایین می آورد و امکان استثمار انسان به وسیله انسان را فراهم می کند. بخصوص اینکه در شرایط فعلی،  اقتصاد به علت وجود فن آوری پیچیده بیشتر سرمایه بر است تا کاربر. یعنی کالای استراتژیک سرمایه خواهد بود نه نیروی کار. سرمایه نیز مانند آب روان است، هرجا که بستر مناسب تری داشته باشد جاری می شود. به همین دلیل مناطقی از دنیا خالی از سرمایه می شود و پیامدهای منفی آن بر مردم منطقه تاثیر می گذارد. کیت گریفین سه دلیل عمده فرار سرمایه را نرخ ارز بیش از حد ارزش گذاری شده، تفاوت های مثبت در نرخ های بهره بر دارایی های خارجی و داخلی و افزایش تورم داخلی می داند. نگاهی به این سه مورد نشان می دهد که اکثر کشورهای در حال توسعه دچار این مشکلات هستند (87 : 4). به این ترتیب سرمایه از کشورهای توسعه نیافته به سمت کشورهای توسعه یافته حرکت می کند. آمار دهه 1990 نشان می دهد 70? مبادلات کشورهای توسعه یافته با کشورهای توسعه یافته بوده است و تنها 30? بین کشورهای توسعه یافته و توسعه نیافته.

در اینجا جا دارد به این پرسش بپردازیم که مساله بازار کشورهای توسعه نیافته چه خواهد شد ؟

اکنون تجارت تکنولوژی، تجارت عمده است و شرکت های بزرگ تکنولوژی سطح بالا را به فروش می رسانند و مساله بازارهای کوچک برای این کشورها فراموش شده است. در صورتی که به وضعیت فعلی شرکت های بزرگ بنگریم می بینیم که آن ها بیشتر به بخش تحقیق و توسعه توجه دارند تا با فروش فن آوری به سود مطلوب دست یابند. این کشورهای در حال توسعه هستند که با خرید فن آوری تلاش می کنند تا تولید در سطح خرد را بر عهده گیرند.

 به نظر می رسد کشورهای توسعه یافته با توجه به اینکه صنعتی شده اند به بهره وری بالا در تولید و پس از آن به مازاد تولید رسیده اند (خدماتی شدن این جوامع مبین این موضوع است) در نتیجه آن ها نیازهای اساسی خود را کاملا تامین کرده اند و نگرانی کمبود ندارند و اکنون به کیفیت کار می اندیشند. قوانین کاهش ساعات کار، در همین راستا قابل طرح است. البته تناقض موجود در سرمایه داری بازهم نمایان می شود چرا که در این کشورها سرمایه گردش طبیعی نخواهد داشت و به انبوه بیکاران اضافه خواهد شد. با توجه به اینکه هزینه های خدمات بسیار بالاست، دولت ها نمی توانند همچنان به ارائه سرویس ادامه دهند و نتیجه آن اتفاقات اخیر در آلمان، اتریش و چند کشور اروپایی دیگر است که پس از تشکیل اتحادیه اروپا به دلیل نبود امکان وصول مالیات های سنگین، سن بازنشستگی را افزایش دادند و کشورها دیگر امکان حمایت مستمر از بازنشستگان و بیکاران را ندارند.

در مورد جهانی شدن اقتصاد باید به حضور سه سازمان بین المللی بانک جهانی، سازمان تجارت جهانی و صندوق بین المللی پول اشاره کرد که با قوانین و موافقت نامه های خود نقش مهمی در جهانی شدن اقتصاد دارند.

  • جهانی شدن سیاست

در مباحث جهانی شدن، دولت های ملی بزرگترین قربانی ها هستند. دولت های ملی قدرت های خود را از دست می دهند و انواع جدید دولت با اختیارات و کارایی متفاوت جانشین آن ها می شود. البته آنتونی گیدنز معتقد است که بحران هویت ممکن است موجب شود که دولت ملی تقویت شود ( برای توضیح بیشتر مراجعه کنید به جهان رها شده، نوشته آنتونی گیدنز ).

آنچه بحث مربوط به تضعیف دولت را تکمیل می کند بحث شهرهای کارآفرین (Urban Entrepreneurialism) است. پیرهامل عنوان می کند که در دوره جهانی شدن سلسله مراتب شهری تغییر می کند و شهرهای با اندازه بزرگ به وجود می آیند. اکثر مشاغل در آن هاست و نقش دولت های کوچک را دارند. اداره این شهرها با توجه به بافت چند فرهنگی و زیرساخت های فیزیکی دشوار است و این شهرها تفاوت عمده ای با سایر شهرها دارند. اکثر گره های اطلاعاتی در این شهرها قرار گرفته است و دسترسی جهانی به اطلاعات از طریق آن ها صورت می گیرد. در نهایت اینکه این نوع شهرها جانشین دولت های محلی می شوند. نیویورک و لندن مثال هایی از شهرهای کارآفرین در دوره فعلی هستند (8).

وجود یک سری مسائل فراملی در سطح جهان موجب شده تا برای حل برخی از مشکلات نیاز به یک سازمان بین المللی وجود داشته باشد. سازمان ملل پس از جنگ دوم تاسیس شد و مهمترین این سازمان هاست. در سال های اخیر یکی از مسائل بسیار مهم مطرح شده که جنبه بین المللی دارد مساله حفاظت محیط زیست است. کنفرانس سال 1992 ریودوژانیرو در برزیل با شعار « ما تنها یک زمین داریم » ( We have just one World  ) تشکیل شد و پس از آن دور تازه ای از اقدامات جهت حفظ مسائل زیست محیطی آغاز گشت.

  • جهانی شدن فرهنگ

جهان در دل ملل فرهنگ های متفاوتی را پرورش داده است و هر ملتی فرهنگ،  آداب و رسوم و باورها و ارزش های خاص خود را دارد. هیچ ملتی بدون فرهنگ نبوده است و این فرهنگ بر روی جهان بینی و رویکرد مردم به دنیا موثر بوده است. در دنیای حاضر با توجه به گسترش روز افزون امکانات ارتباط میان فرهنگی، بحث گفتگوی فرهنگ ها و برخورد آن ها مطرح است. طبیعی است که در مقیاس جهانی این تقابل به ایجاد یا انتخاب یک فرهنگ می انجامد. در نتیجه می توان از جهانی شدن فرهنگ صحبت کرد.

اما آنچه که در مساله جهانی شدن فرهنگی / اجتماعی مطرح است به هم پیوستگی جنبش ها و نهضت های مردمی است که همان طور که پیش تر اشاره شد، به آن جهانی شدن از پایین هم گفته می شود. در اینجا مردم مختلف دنیا دست به دست هم داده، برای رسیدن به هدفی مشترک و حل مشکلی مشترک، جنبشی یکسان را به پیش می برند و به نوعی می توان با توجه به ضعیف شدن دولت ها ملی، آن را نقطه مقابل جهانی شدن اقتصادی یا جهانی شدن از بالا دانست.

در نهایت این که این مقاله تنها کلیات دیدگاه های متفکران را در مورد جهانی شدن مطرح می کند. از آنجایی که مطالب در اصل جمع آوری نظرات است فاقد هرگونه ارزش پژوهشی است.

 

 


پروسه با پروژه جهانی شدن

جهانی شدن؛ پروژه یا پروسه ؟

اکنون سوالی که مطرح می شود پروسه ( = فرآیند، فراگرد، Process ) بودن جهانی شدن است یا پروژه ( = طرح، نقشه، Project ) بودن آن. بدین صورت که آیا جهانی شدن یک روند و فرآیند اجتناب ناپذیر است که بشریت آن را تجربه می کند یا آنکه جهانی شدن طرحی است هدفمند که به وسیله عده ای خاص برنامه ریزی شده است. یکی از بهترین جمع بندی های چارچوب نظری در این مورد به وسیله قدیر نصری انجام شده که در نمودار 1 تصویر شده است (284 : 7 ).

  

جهانی شدن

 

تعارض جبری سرمایه‌داری

(پروسه محدود)

سمیر امین، والرشتاین و بارن

 

تبانی سرمایه‌داری سوداگر

(پروژه منحوس)

شومان، مارتین و لاتوش

 

 

تکامل منطقی سرمایه‌داری

(پروسه مطلوب)

فوکویاما، کاستلز و هانینگتون

 

تداوم منطقی مدرنیته

(پروسه مقبول)

اولریش بک و آنتونی گیدنز

 

نمودار 1. طیف متفاوت دیدگاه متفکران در مورد جهانی شدن

 نظریه پردازانی که جهانی شدن را به صورت یک طرح می بینند معمولا از آن به عنوان جهانی سازی یاد می کنند. قدیر نصری آغاز جهانی سازی را ارسال میسیونرهای مذهبی به کشورهای آفریقایی و آسیایی می داند (285 : 7). جهانی سازی به مفهوم جدید بیشتر غربی شدن،  آمریکایی شدن و استعمار از طریق کوکاکولا می باشد چرا که در این مفهوم یک کشور فرهنگ، ارزش ها و باورهای خود را کنار می گذارد و به طور مستقیم فرهنگ غربی یا آمریکایی را جایگزین فرهنگ خود می کند. بدین ترتیب بدون آنکه روند غرب را در رسیدن به وضعیت فعلی تجربه کرده باشد، مصرف کننده کالاهای غربی خواهد شد. استعمار از طریق کوکاکولا هم به همین مفهوم دلالت می کند. کشور استعمارگر به جای حمله مستقیم نظامی و اشغال یک کشور با استفاده از مصادیق فرهنگی خود کشور مستعمره را تحت نفوذ خود در می آورد. بدین ترتیب سلاح ، دیگر توپ و تانک نیست بلکه کوکاکولا و فروشگاه های زنجیره ای مک دونالد است. جرج ریتزر اصطلاح مک دونالدیزه شدن را به کار می برد (برای اطلاعات بیشتر ر.ک. به بنیان های جامعه شناسی نوشته جرج ریتزر). بسیاری از مارکسیست ها نیز به انتقاد از جهانی شدن پرداخته اند و معتقدند اگر امپریالیسم را مرحله آخر سرمایه داری بدانیم، جهانی شدن آخرین مرحله امپریالیسم است. جهانی شدن سرمایه داری را لخت و عریان به نمایش می گذارد و مردم با چهره حقیقی آن آشنا می شوند. در کل سه نظریه عمده از طرف مارکسیست  ها مطرح شده است : امپریالیسم نو و فرهنگی، نظریه وابستگی و نظم نوین جهانی. این سه نظریه نابرابری های آشکار جهانی را مطرح کردند و به چاره اندیشی درباره آن پرداختند.

نظریه امپریالیسم اول بار به وسیله هابسن مورخ انگلیسی مطرح شد و لنین رهبر شوروی آن را مورد استفاده قرار داد (569: 9). به نظر هابسن استعمار همواره به دنبال بازارهای جدید برای فروش کالاهای خود است چرا که کمتر کشوری یافت می شود که کلیه تولیدات خود را بتواند مصرف کند. تلاش دائمی چنین نظامی یافتن بازارهای جدید برای فروش کالا و پیدا کردن شیوه های تولید ارزان یا منابع مواد خام و نیروهای کار ارزان در سایر کشورهاست. امپریالیسم به توسعه اقتصادی غرب کمک کرد ولی سایر نقاط جهان را به فقر کشاند چرا که این مناطق را از منابع تهی کرد. مولفان بعدی امپریالیسم یا آنچه که ما به نام امپریالیسم نو می شناسیم اصل اندیشه خود را از لنین و هابسن گرفتند و آن را امروزی تر کردند. کشورهای استعمارگر قدیمی و امپراتوری ها تقریبا از بین رفته اند ولی شیوه های نوین امپریالیسم جایگزین شده است به طوری که کشورهای غربی همچنان موقعیت ممتاز خود را حفظ کرده اند.

نظریه پردازان امپریالیسم فرهنگی معتقدند که تسلط اقتصادی و سیاسی به پایان رسیده است اما تسلط فرهنگی ادامه دارد (200 : 8). مردم کشورهای جهان سوم به تقلید از سبک غربی پرداخته اند و کشورهای غربی در راستای هدف های خود کمک زیادی به دولت های این کشورها کرده اند؛ به عنوان مثال هزینه های زیاد مصرف شده برای روزآمد کردن رادیو و تلویزیون ایران در دوره گذشته به گسترش فرهنگ مصرف گرایی میان مردم منجر شده است.

نظریه وابستگی در ابتدا در مورد تحولات آمریکای لاتین به کار رفت. به اعتقاد نظریه پردازان وابستگی جامعه جهانی به شیوه ای نابرابر توسعه یافته است. به گونه ای که هسته اصلی جهان صنعتی ( ایالات متحده آمریکا، اروپا و ژاپن ) نقشی مسلط دارند و کشورهای جهان سوم وابسته به آن هستند. بدین ترتیب دنیا به دو بخش کشورهای هسته و وابسته تقسیم می شود. وابستگی کشورهای توسعه نیافته به مدت و چگونگی استعمار آن ها بستگی دارد. این کشورها بخصوص در آمریکای لاتین به دلیل حضور نیرومند کشاورزی سنتی از غافله کشورهای صنعتی باز ماندند و از نظر کالاهای صنعتی کاملا وابسته شدند. آندره گوندرفرانک عبارت توسعه توسعه نیافتگی را برای توصیف تکامل کشورهای جهان سوم ابداع کرده است (571 : 9). به اعتقاد فرانک کشورهای ثروتمند یک مادرشهر (Metropolitan Center) را تشکیل می دهند که کشورهای اقماری (Satellite ) پیرامون آن گرد آمده اند.

نظریه نظم جهانی اول بار به وسیله امانوئل والرشتاین مطرح شد و کوششی بود برای تبیین نابرابری در جهان. بنا بر نظریه والرشتاین از قرن 16 به بعد، یک نظام جهانی پدیدار شده و در سراسر جهان گسترش یافته است. این نظام بر یک اقتصاد جهانی سرمایه داری مبتنی است (571 : 9). ساختار شکل گرفته شامل سه دسته کشورهای مرکزی، پیرامونی و نیمه پیرامونی است. توضیح اینکه این تقسیم بندی والرشتاین بسیار شبیه به فرانک و به نوعی تکامل یافته دیدگاه وابستگی است. کشورهای مرکز کشورهایی هستند که موسسات اقتصادی نوین در آن ها شکل گرفت و پیش از سایر کشورها گام در راه صنعتی شدن نهادند. نواحی مرکز دارای یک رشته صنایع تولیدی نو و کشاورزی پیشرفته و حکومت متمرکز بودند. جوامع جنوب اروپا در اطراف دریای مدیترانه (مانند اسپانیا) به صورت نیمه پیرامونی مرتبط با کشورهای مرکزی درآمدند. آن ها انواع روابط تجاری با کشورهای مرکز داشتند ولی اقتصاد آن ها به حالت رکود باقی ماند. محصولات کشور مرکز از طریق کشورهای نیمه پیرامونی به حوزه بیرونی فرستاده می شد که در نهایت در کشورهای آفریقا و آسیا به تشکیل کشورهای پیرامونی انجامید. در شرایط حاضر ایالات متحده و ژاپن هسته اصلی مرکز هستند. از دیدگاه والرشتاین سرمایه (چه اقتصادی چه انسانی) گرایش به سمت مرکز دارد یعنی انباشت سرمایه در مرکز صورت می گیرد. کشورهای نیمه پیرامونی نقش ضربه گیر را برای کشورهای مرکز دارند؛ چرا که موجب می شوند تا کشورهای پیرامونی تفاوت عظیم خود را با مرکز نبینند و همین موضوع جلوی شورش آن ها را می گیرد.

یکی دیگر از جنبش های مخالف جهانی شدن حرکات مذهبی در قالب بنیادگرایی دینی است. این گروه معتقدند که یک طرح هدفمند درپی از بین بردن ارزش های حاکم بر جوامع است. به اعتقاد این گروه، جهانی شدن پروژه ای است قابل اجتناب که در حوزه ایدئولوژی و فرهنگ می توان به آن مقابله کرد.

گیدنز جهانی شدن از پایین و جهانی شدن از بالا را مطرح می کند. جهانی شدن از پایین به معنای تحولات فرهنگی و اجتماعی است که به دلیل جنبش های مردمی و ارتباطات شکل گرفته است و جهانی شدن از بالا به معنای جهانی شدن اقتصادی و افزایش شرکت های فراملیتی است.


حله دوم . جهانی شدن

  • مرحله دوم : آغاز جهانی شدن. در نیمه اول قرن 18 تا 1870 ( اساسا در منطقه اروپا ). رویدادهای مهم عبارتند از : گرایش شدید به ایده دولت واحد همگن. تبلور انگاره روابط رسمی و فرد به عنوان شهروند. گسترش میثاق های بین المللی.
  • مرحله سوم : خیزش. در دوره زمانی 1870 تا 1920. رویدادهای مهم عبارتند از : ترازبندی اولیه موضوع تجدد، رسمیت مفهوم بشریت در سطح بین المللی، جهانی شدن محدودیت های مربوط به مهاجرت، پیدایش رمان های بین المللی، رشد جنبش های وحدت جهانی و مسابقات جهانی مانند المپیک و جایزه هایی همچون نوبل، نخستین جنگ جهانی. همانطور که دیده می شود در این دوره نقطه عطفی در مورد جهانی شدن است و اکثر رویدادها جنبه بین المللی دارد.
  • مرحله چهارم : مبارزه برای هژمونی. در دوره زمانی 1920 تا 1960. رویدادهای مهم عبارتند از : منازعه و جنگ برای تسلط جهانی، تأسیس جامعه ملل و سازمان ملل، تثبیت استقرار ملی و جنگ سرد.
  • مرحله پنجم : بلاتکلیفی. شروع از اواخر دهه 1960. رویدادهای مهم عبارتند از : بالا گرفتن آگاهی نسبت به جهان، قدم گذاشتن اولین انسان روی کره ماه،  تحکیم ارزش های پسامادی گری، پایان جنگ سرد، افزایش نهضت های جهانی، پیچیده تر شدن مفهوم فرد به واسطه طرح مفاهیم جنسی، قومی و نژادی،  حقوق مدنی و جهانی. رشد اسلام گرایی به مثابه جنبش ضد جهانی شدن و نشست ریودوژانیرو.

فوکویاما معتقد است که بشر به نوع حکومت مطلوب دست یافته است و کلیه دولت ها در پی رسیدن به لیبرال دموکراسی یا همان نوع حکومت ایالات متحده هستند. به نوعی می توان گفت پس از پایان جنگ سرد و محو کمونیسم در شوروی هژمونی لیبرال دموکراسی تفکر غالب در سیاست جهان است و فوکویاما مبلغ آن.

به هر روی، هر یک از صاحبنظران یکی یا چند مورد از فرآیندهای جهانی شدن را به عنوان تعریف جهانی شدن  به کار می برد. همین مسأله ابهام در تعریف را بیشتر می کند. از جهانی شدن با عناوین قرن دهکده الکترونیک جهانی، پیدایش قبیله جهانی، انقلاب اطلاعاتی، فشردگی مکان و زمان، گسترش جهان آگاهی، پایان جغرافیا و عصر سیبرنتیک یاد می شود. هر کدام از این اصطلاحات به وسیله یکی از صاحبنظران ارائه شده است. ولی مساله در اینجاست که هر یک از این پدیده ها و فرآیندها مانند هر پدیده اجتماعی از این دست رابطه ای دیالکتیک با جهانی شدن دارد. بدین صورت که مشخص نیست جهانی شدن به معنای پایان جغرافیا و از میان رفتن مرزهای جغرافیایی است یا برعکس. در این میان آنچه مشخص است تغییر سطح کلان تحلیل علوم اجتماعی از فرد، ساختار و ملل به جهان است. بدین معنا که در تحلیل پدیده ها و رویدادها باید جهان را به صورت یک کل در نظر گرفت و طرح مساله را در این کل انجام داد.

 


جهانی شدن

جهانی شدن

مقدمه

به عقب بازگردیم و نگاهی به دیدار پایانی جام قهرمانی باشگاه های اروپا در اوائل خرداد ماه 1382 بین دو تیم ایتالیایی یونتوس و آ.ث.میلان بیندازیم. در ترکیب 11 نفره میلان دیدا برزیلی است، کلادزه گرجی، رویی کاستا پرتغالی، سیدورف هلندی، سرجینیو برزیلی، شوچنکو اوکراینی و روکه جونیور برزیلی. این در حالی است که ستاره برزیلی این تیم ریوالدو، از روی نیمکت شاهد بازی است. از سوی دیگر در تیم یوونتوس مونترو اروگوئه ای است، تودور کروات، تورام فرانسوی، داویدز هلندی و ترزگه فرانسوی. ستاره این تیم یعنی پاول ندول چک در دیدار پایانی غایب است. نگاهی به این لیست تنوع بازیکن با ملیت های متفاوت را نشان می دهد.

هر روز که به محل کار خود می رویم افرادی با پیراهن های چینی و تایوانی، شلوار بافت ترکیه و کفش آمریکایی می بینیم. تنوع کالاها بازار مصرف را دگرگون کرده است و امکان می دهد افراد با سلیقه های متفاوت بتوانند کالای مورد نیاز خود را تهیه کنند.

شرکت های خودروسازی نیز جنبه ای بین المللی یافته اند. به عنوان مثال قطعات فورد اسکورت در دوازده کشور اروپایی، کانادا، آمریکا و ژاپن ساخته می شود (572 : 9). مونتاژ نهایی در آلمان، انگلستان و اسپانیا  انجام می شود. بدین ترتیب اتومبیلی مردم پسند در نزدیکی بازار مصرف با قیمت نهایی مناسب در اختیار مصرف کننده است.

مثال های فوق نمود جهانی شدن نیروی کار،  مصرف و تولید در دنیای امروز ماست. در نظر اول این رویدادها مثبت، نافع و حتی هیجان انگیز به نظر می رسند و اکثر افراد آن را تأیید می کنند ولی چرا در ژوئن 2001 در شهر جنوا تظاهرات شدیدی ضد جهانی شدن انجام شد که به کشته شدن یک نفر و زخمی شدن افراد زیادی منجر شد. تظاهرات مشابه زیادی پس از 1999 در شهرهای سیاتل، واشنگتن، پراگ، داووس و گوتنبرگ انجام شده است. برخی صاحبنظران حمله تروریستی به برج های دوقلو را ناشی از جهانی شدن اقتصاد و تبعیض های ناشی از آن می دانند چرا که حمله به سمبل اقتصاد جهانی انجام شد و نه به مراکزی چون FBI، پنتاگون و ... ( چامسکی، 90 : 10).

جهانی شدن

جهانی شدن معادل واژه انگلیسی Globalization است. مالکوم واترز معتقد است واژه های Globalization، Globalize و Globalizing از دهه 1960 رواج یافته است (10 : 1). مجله اکونومیست در تاریخ 4 / 4/ 1959 ترکیب سهیمه جهانی ( Globalized Quota = ) را در مورد واردات اتومبیل ایتالیا به کار برد. Globalism و Globalization اولین بار در سال 1961 وارد فرهنگ وبستر شد و اول بار مقاله ای با این عنوان در سال 1962 در نشریه Spectator به نگارش درآمد.

واترز جهانی شدن را چنین تعریف می کند (12 : 1)  : " جهانی شدن فرایندی اجتماعی است که در آن قید و بندهای جغرافیایی که بر روابط اجتماعی و فرهنگی سایه افکنده از بین می رود و مردم به طور فزاینده از کاهش این قید وبندها آگاه می شوند. "

رونالد رابرتسون یکی از صاحبنظران عمده جهانی شدن آن را "عام شدن خاص و خاص شدن عام" می داند(16 :2). چرا که جنبه های کلان زندگی با وجه محلی یعنی جنبه های خرد برخورد می کند. در این تقابل خود (هویت فردی) و جوامع ملی از یک سو با بشریت به عنوان یک کل و نظام جهانی جوامع از سوی دیگر رو در رو قرار می گیرند.

آنتونی گیدنز جهانی شدن را چنین تعریف می کند (780 : 9) :

" جهانی شدن به معنای گسترش روابط اجتماعی و اقتصادی در سراسر جهان است. در یک نظام جهانی جنبه های متعددی از زندگی مردم از سازمان ها و شبکه های اجتماعی تاثیر می پذیرند که هزاران کیلومتر از آن ها دورتر هستند. در این وضعیت جهان را باید به عنوان یک نظام واحد قلمداد کرد. "

هاروی معتقد است جهانی شدن همان تراکم زمان و مکان است؛ بدین ترتیب که هر اتفاقی در هر گوشه دنیا به سرعت به اطلاع همگان می رسد و عملا زمان و مکان معنای خود را از دست داده است.

این که جهانی شدن دقیقا از چه تاریخی شروع شده است به دیدگاه افراد بستگی دارد به عنوان مثال محمد حسین رفیعی شروع روند را به 3000 سال پیش و دوره اسکندر مقدونی و فراعنه مصر مربوط می داند (2 : 6) که امپراتوری ها قصد گسترش و جهان گشایی داشتند. برخی شروع جهانی شدن را پیدایش ادیانی می دانند که داعیه جهانی شدن داشتند. امیرعماد میرمیرانی به ضیافت غیر رسمی دکتر کلاوس شواب ( Klaus Schwab ) در دهکده داووس سوییس به سال 1970 به عنوان سرآغاز دوران مدرن جهانی شدن اشاره می کند.

مساله جهانی شدن در نظرات جامعه شناسان کلاسیکی چون سن سیمون، دورکیم و وبر و مارکس نیز دیده می شود (16 14 : 1 ). سن سیمون، صنعتی شدن را عامل پیشبرد رفتارهای مشابه درون فرهنگ های متفاوت می دانست. تسریع چنین امری به نوعی انترناسیونالیسم می رسید که فلسفه ای جهانی و مبتنی بر انسانیت دارد. نظرات سن سیمون از طریق کنت به دورکیم رسید. به نظر دورکیم جوامع از لحاظ ساختاری با یکدیگر تفاوت دارند ولی با صنعتی شدن نهادهایی همچون دولت تضعیف می شوند چرا که دولت ها تنگ نظر و متعصب هستند. در نهایت صنعتی شدن تعهدات جمعی را از بین می برد و موجب کاهش اهمیت مرزها می شود. وبر هم که بحث عقلانیت را مطرح می کند به وجود آن در تمام فرهنگ ها اشاره دارد.  ولی تنها نظریه پرداز کلاسیک که صریحا به جهانی شدن اشاره می کند مارکس است. به نظر مارکس با به قدرت رسیدن پرولتاریا استثمار فرد از بین می رود و در نتیجه استثمار ملل هم محو می شود.

مارتین آلبرو جهانی شدن را با ملی شدن ( Nationalization ) مقایسه می کند (287 : 7). به نظر او جهانی شدن فرآیندی است که طی آن اقتصاد، فرهنگ و سیاست و عاملان آن جهانی می شوند. در این فرآیند یک افق جهانی در ورای مرز های فروریخته تشکیل می شود ، مصادیق طبیعت به فرآورده های فرهنگی قابل تبدیل می شوند، به یمن شبکه های جهانی و دسترسی آسان و ارزان به فرآورده های قدرت تحولات عظیمی در ساختار قدرت به وجود می آیند و خرده گفتمان های جدیدی نشو و نما می یابند. این روندها موجب تولید شرایط جدیدی می شوند: از بین رفتن مرزها، سرزمین زدایی (Detritorization) و مکان زدایی (Delocation)، جهانی شدن اقتصاد و اقتصادی شدن جهان و سرمایه ای شدن اقتصاد، جهانی شدن کنش اجتماعی.

رابرتسون نیز مدلی برای جهانی شدن ارائه می کند و این روند را به 5 بخش تقسیم می کند. (140 : 2) :

  • مرحله اول : نطفه ای. مربوط به قرن 15 تا 18 در اروپا. در این دوره رویدادهای مهمی اتفاق افتاده است که عبارتند از آغاز رشد اجتماعات ملی، نزول نظام فراملی، قرون وسطی، گستردگی حیطه نفوذ کلیسا، نظریه خورشید محوری جهان، پیدایش جغرافیای جدید، گسترش تقویم گریگوری، جهانی شدن کاملا حالت نطفه ای دارد و هیچ اثری از جهانی شدن دیده نمی شود.