سیری در سخنان رسول اکرم (ص)
چند تا از سخنان این شخصیت بزرگوار را برای شما نقل می کنم که خود سخنان پیغمبر معجزه است ( قرآن که سخن خداست به جای خود ) مخصوصاً با توجه به سوابقی که گفته شده کودکی که سرنوشت ، او را یتیم قرار داد در وقتی که در رحم مادر بود ، ویتیم قرار داد در سن پنج سالگی، دوران شیر خوارگیش در بادیه گذشته است و در مکه سرزمین اُمّیت و بیسوادی بزرگ شده و زیر دست هیچ معلم و مربی ای کار نکرده است ، مسافرتهایش محدود بوده به دو سفر کوچک ، آن هم سفر بازرگانی به خارج جزیرة العرب و با هیچ فیلسوفی ، حکیمی ، دانشمندی برخورد نداشته است ، معذالک قرآن به زبان او جاری می شود و بر قلب مقدس او نازل می گردد ، و بعد هم سخنانی خود او می گوید ، و این سخنان آنچنان حکیمانه است که با سخنان تمام حکمای عالم نه تنها برابری می کند بلکه بر آنها برتری دارد . در کتاب « البیان و التبیین » جاحظ می گوید در زمینه مسئولیتهای اجتماعی ، این شخصیت بزرگ چگونه می گوید ؟ می فرماید : مردمی سوار کشتی شدند و دریایی پهناور را طی می کردند . یک نفر را دیدند که دارد جای خودش را نَقرمیکند یعنی سوراخ می کند . یک نفر از اینها نرفت دست او را بگیرد . چون دستش را نگرفت آب وارد کشتی شد و هم? آنها غرق شدند ، و اینچنین است فساد .
توضیح اینکه : یک نفر در جامعه مشغول فساد می شود ، مرتکب منکّرات می شود . یکی نگاه می کند می گوید به من چه ، دیگری می گوید من و او را که در یک قبر دفن نمی کنند . فکر نمی کند که مَثَل جامعه ، مَثَل کشتی است . اگر در یک کشتی آب وارد بشود ، ولو از جایگاه یک فرد وارد بشود ، تنها آن را غرق نمی کند بلکه هم? مسافرین را یکجا غرق می کند .
آیا در بار? مساوات افراد بنی آدم ، سخنی از این بالاتر می توان گفت : اَلنّاسُ سَواءُ کَاَسنانِ المُشطِ 1 شانه را نگاه کنید ، دندانه های آن را ببینید . ببینید آیا یکی از دندانه های آن از دندانه دیگر بلند تر هست ؟ نه . انسانها مانند دندانه های شانه برابر یکدیگرند . ببینید در آن محیط و در آن زمان ، انسانی اینچنین در باره مساوات انسانها سخن می گوید که بعد از هزار و چهار صد سال هنوز کسی به این خوبی سخن نگفته است !
در حجّةالوداع فریاد می زند
اَیُّهَا النّاسُ ! اِنَّ رَبَّکُم واحِدٌ وَ انَّ اَباکُم واحِدٌ کُلُّکُم لِآدَمَ وَ آدَمُ مِن تُرابٍ لافََضلَ لِعَرَبِیَّ عَلی عَجَمِی اِلاّبِالتّقوی.2
ایها الناس ! پرورگارهمه مردم یکی است ، پدر همه مردم یکی است ، همه تان فرزند آدم هستید ، آدم هم از خاک آفریده شده است . جایی باقی نمی ماند که کسی به نژاد خودش ، به نسبت خودش ، به قومیّت خودش و به اینجور حرفها افتخار بکند . همه از خاک هستیم ، خاک که افتخار ندارد. پس افتخار ، به فضیلتهای روحی و معنوی است ، تقوا ست . ملاک فضیلت فقط تقوا است و غیر از این چیز دیگری نیست . این حدیث را که از رسول اکرم است ، از کافی نقل می کنم .
ثَلاثُ لا یُغِلُّ عَلَیهِنُّ قَلبُ امِرءٍ مُسلِمٍ اِخلاصُ العَمَلِِ لِلّهِ وَالنَّصیحَةُ لِاَئِمَّةِ المُسلِمینَ وَ اللزُّومُ لِجَماعَیهِم . 3
سه چیز است که هرگز دل مؤمن نسبت به آنها جز اخلاص ، چیز دیگری نمی ورزد ، یعنی در آن سه چیز محال خیانت بکند .
یکی اخلاص عمل برای خدا . یک مؤمن در عملش ریا نمی ورزد دیگر ، خیر خواهی برای پیشوایان واقعی مسلمین ، یعنی خیر خواهی در جهت خیر مسلمین ، ارشاد و هدایت پیشوایان در جهت خیر مسلمین . سوم مسئله وحدت و اتفاق مسلمین ، یعنی نفاق نورزیدن ، شق ّ عصای مسلمین نکردن ، جماعت مسلمین را متفرق نکردن .
کُلُّکُم راع ٍو کُلُّکُم مَسؤولٌ رَعِیَّتِهِ .4
اَلمُسلِمُ مَن سَلِمَ المُسلِمُونَ مِن لِسانِهِ وَ یَدِهِ 5
لَن تُقَدَّسَ اُمَّةٌ حَتی یُؤخَذَ لِلضَّعیفِ فیها حَقُةُ مِن َالقَِویَّ غَیرَ مُتَعتِعٍ.6
هیچ ملتی به مقام قداست نمی رسد مگر آنگاه که افراد ضعیفش بتوانند حقوقشان را از اقویا مطالبه کنند .
1- تحف العقول ، ص 368 ، از امام صادق علیه السلام
2- تاریخ یعقوبی ، ج 2 ص 110 باکمی اختلاف
3- اصول کافی ، ج1 ، ص 403
4- الجامع الصغیر ، ص95
5- اصول کافی ، ج2، ص 234
6- نهج البلاغه ، نام? ما لک اشتر
نرمش در مسائل شخصی و صلابت در مسائل اصولی
اینکه پیامبر ملایم بود و باید رهبر ملایم باشد مقصود این است که پیغمبر در مسائل فردی و شخصی نرم و ملایم بود نه در مسائل اصولی و کلّی . در آنجا پیغمبر صد در صد صلابت داشت یعنی انعطاف ناپذیر بود . یکوقت کسی رفتار بدی می کرد راجع به شخص پیغمبر ، مثلاً اهانت می کرد به شخص پیغمبر . این ، مسئله ای بود مربوط به شخص خودش ، و یکوقت کسی قانون اسلام را نقض می کرد ، مثلاً دزدی می کرد آیا اینکه می گوئیم پیغمبر نرم بود مقصود چیست ؟ آیا یعنی اگر کسی شرب خمر می کرد پیغمبر می گفت مهم نیست ، تازیانه به او نزنید ، مجازاتش نکنید ؟! آن دیگر مربوط به شخص پیغمبرنبود، مربوط به قانون اسلام بود . آیا اگر کسی دزدی می کرد باز پیغمبرمی گفت مهم نیست ، لازم نیست مجازات بشود ؟
ابداً . پیغمبردر سلوک فردی و در امور شخصی نرم و ملایم بود ولی در تعهدّها و مسؤولیتها ی اجتماعی نهایت درجه صلابت داشت . مثالی عرض می کنم : شخصی می آید در کوچه جلوی پیغمبر را می گیرد ، مدعی می شود که من از تو طلبکارم ، طلب مرا الآن باید بدهی . پیغمبر می گوید اولاً تو از من طلبکار نیستی و بیخود داری ادّعا می کنی ، و ثانیاً الآن پول همراهم نیست ،اجازه بده بروم . می گوید یک قدم نمی گذارم آن طرف بروی . ( پیغمبر هم می خواهد برود برای نماز شرکت کند ) همین جا باید پول من را بدهی و دین مرا بپردازی . هر چه پیغمبر با او نرمش نشان می دهد او بیشتر خشونت می ورزد تا آنجا که با پیغمبر گلاویز می شود و ردای پیغمبر را لوله می کند ، دور گردن ایشان می پیچد و می کشد که اثر قرمزیش در گردن پیغمبرظاهر می شود . مسلمین می آیند که چرا پیغمبر دیر کرد ، می بینند یک یهودی چنین ادعایی دارد . می خواهند خشونت کنند ، پیغمبر می گوید کاری نداشته باشید من خودم می دانم با رفیقم چه بکنم . آنقدر نرمش نشان می دهد که یهودی همان جا می گوید : اَشهَدُاَن لااِلهَ اِلاَّ اللهَ وَ اَشهَدُ اَنَکَ رَسولُ الِله و می گوید تو با چنین قدرتی که داری اینهمه تحمل نشان می دهی ؟! این تحمل ، تحمل یک فرد عادی نیست پیغمبرانه است .
ظاهراًدر فتح مکه است : زنی از اشراف قریش دزدی کرده است . به حکم قانون اسلام دست دزد باید بریده شود . وقتی قضیه ثابت و مسلم شد و زن اقرار کرد که دزدی کرده ام می بایست حکم در بار? او اجرا می شد . اینجا بود که توصیه ها و وساطتها شروع شد . یکی گفت : یا رسول الله ! اگر می شود از مجازات صرف نظر کنید ، این زن دختر فلان شخص است که می دانید چقدر محترم است ، آبروی یک فامیل محترم از بین می رود . پدرش آمد ، برادرش آمد ، دیگری آمد که آبروی یک فامیل محترم از بین می رود هر چه گفتند ، فرمود محال ممتنع است ، آیا می گوئید من قانون اسلام را معطّل کنم ؟! اگر همین زن بی کس می بود و وابسته به یک فامیل اشرافی نمی بود هم? شما می گفتید بله دزد است باید مجازات بشود . آفتابه دزد مجازات بشود ، یک فقیر که به علت فقرش مثلاً دزدی کرده مجازات بشود ،ولی این زن به دلیل اینکه وابسته به اشراف قریش است و به قول شما آبروی یک فامیل اشرافی از بین می رود مجازات نشود ؟! قانون خدا تعطیل بردار نیست . ابداً شفاعتها و وساطتها را نپذیرفت .
پس پیغمبر در مسائل اصولی هرگز نرمش نشان نمی داد در حالی که در مسائل شخصی فوق العاده نرم و مهربان بود و فوق العاده عفو داشت و با گذشت بود . پس اینها با یکدیگر اشتباه نشود